دو جریان اصلی سینمای ایران در سالهای اخیر معطوف به فیلمهای سفارشی و آثار تجاری میشود. البته در این میان فیلمهای «هنر و تجربه» هم جایگاهی برای خود پیدا کردهاند که سازماندهی این جریان در دولت یازدهم کلید خورد. با اینکه این جریان از دهه 1340 در سینمای ایران شکل گرفته بود. سینمای سفارشی پیش از این با ساختاری روانه پرده سینما میشد که مخاطبان چندانی نداشت و با بلیتهای رایگان و تماشاگران اتوبوسی به آثار پر فروش تبدیل میشدند. به نظر میرسد این جریان تغییر کرده است و حالا شاهد جریان سینمای مردمپسند سفارشی هستیم. آثاری باکیفیت که مورد توجه مردم هم قرار میگیرند. سینمای تجاری پیش از انقلاب ایران با القابی چون «فیلمفارسی»، «فیلم آبگوشتی» و«سینمای کابارهای» معرفی میشد. این سینما با تمام کیفیت پایین و سطح نازل و مضامین زشتی که داشت با استقبال مردم روبهرو میشد. دلیل اصلی هم این است که رسانهها و دستگاههای پروپاگاندای دولتی از این سینما حمایت میکردند یا جریانهای زنجیرهای و بعضا مافیایی مدیریت استودیوهای سینمایی از این جریان بهره میبرد. البته نباید از نظر دور بداریم که در برخی از فیلمهای اینچنینی با مسائل پهلوانی، معرفتی، دوستی، رفاقت، خانواده و بخشش هم روبهرو میشدیم. گاهی زن یا مرد بد داستان در بخشهای پایانی به مراکز مذهبی میرفت و با توبه تلاش میکرد زندگی سالمی را در پیش گیرد یا اینکه شخصیتهای اصلی فیلم تلاش میکردند به رفاقت و دوستی احترام بگذارند و از این خطوط قرمز عدول نمیکردند. البته آثاری هم بودند که با تبلیغ بیبندوباری و غربگرایی ذهن برخی از جوانان طبقه متوسط را شستوشو دادند. این فیلمها مملو از سالنهای رقص و موسیقی و شادی و خوشگذرانی بودند. به نوعی ترویج فرهنگ خوشباشی در حال داشتند. نکته جالب این است که بخشی از این فرهنگ در فیلمهای دهه 1380 نمود تازهای یافت. دیالکتیک سیاست و سینما برخی از نظریهپردازان هنر مانند جرج دیکی اعتقاد دارند که هنر نهادی است. برخی منتقدان باوجود انتقادات فراوان بر مفاهیم بهکار رفته در تعاریف نهادی، استدلال او در اثبات مصنوعیت به عنوان یکی از شروط هنر را در شکست رویکرد ذاتگرا و احیای علاقه به تعریف هنر موثر میدانند. بنابراین مدیریت سینما و دستور از بالا در ساختار و مفاهیم هنر تاثیر دارد. اتفاقا این سینمای دستوری باعث پیشرفت سینمای ایران شد. امام خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران به فیلم «گاو» (1348) ساخته داریوش مهرجویی اشاره میکند و چنین فیلمهایی را برای سینما خوب میداند. داستان «گاو» به قلم غلامحسین ساعدی در روستا میگذرد. بنابراین فضای روستایی با درونمایههایی مانند روابط ارباب رعیتی و خان و خانبازی و تقابل زندگی شهری و روستایی و کشمکش میان سنت و مدرنیته مورد توجه قرار گرفت. فیلم «آقای هالو» (1349) مهرجویی نیز به خوبی این مضامین را نشان میدهد. بنابراین تاثیرگذارترین کارگردان سینمای اوایل انقلاب مهرجویی است که با فیلمهای «اجارهنشینها» (1365) و «هامون» (1368) دو موج سینمای کمدی موقعیت و فیلمنامههای شخصیتمحور را هم جا انداخت. سینمای ایران با این اتفاق رشد بینظیری از نظر کیفی و هنری میکند. تاسیس «بنیاد سینمایی فارابی» با سه شعار حمایت، هدایت و نظارت نیز تاثیر چشمگیری در جریانسازی بر سینما گذاشت. مدیران این بنیاد واژه «سینمای گلخانهای» را به کار بردند و با این عنوان دنبال رشد گلهای مطلوبشان بودند. درجهبندی آثار سینمایی از الف تا جیم و دال هم شکل گرفت. فیلمهای تجاری معمولا درجه جیم میگرفتند و اتفاقا پرفروش بودند. ضدیت با سینمای ستارهای نیز منجر به تولید فیلمهای کودک مانند «شهر موشها» (1364) شد. از سوی دیگر تاکید بر سینمای عرفانی و معناگرا و هنری هم باعث تولید فیلمهای فوقالعادهای مانند «دونده» (1363) امیر نادری و «خانه دوست کجاست» (1365) عباس کیارستمی و «نار و نی» (1367) سعید ابراهیمیفر شد. به نظر میرسید که مسئولان سینمایی تحت تاثیر فیلمهای بسیار فاخر آندری تارکوفسکی و سرگئی پاراجانف بودند. بازگشت به سینمای ستارهساز اواخر دهه 1360 و اوایل دهه 1370 شاهد ظهور ستارههای سینما بودیم. اکبر عبدی و علیرضا خمسه از تلویزیون سوار جریان سینمای کمدی شدند و ابوالفضل پورعرب و نیکی کریمی هم در فیلم «عروس» (1369) بهروز افخمی درخشیدند و فیلمشان پرفروشترین اثر سال شد. این روال در دولت اصطلاحات به شدت هر چه تمامتر پیگیری شد. ستارههای دیگری مانند هدیه تهرانی که نماد زنان معترض بود به همراه جوانان چشم رنگی و خوش چهرهای همچون محمدرضا گلزار وارد سینما شدند. کمدیها و ملودرامها هم تماما سیاسی شدند. فیلمهای «مکس» (1383) سامان مقدم و «متولد ماه مهر» (1378) احمدرضا درویش نمونه روشن سینمای سیاسی این دوران است. حتی فیلمهای جنگی هم سیاسی و زنانه شدند؛ به عنوان مثال فیلم «هیوا» (1377) ساخته رسول ملاقلیپور. فیلمهای «مارمولک» (1382) کمال تبریزی و «آژانس شیشهای» (1376) ابراهیم حاتمیکیا و «سگ کشی» (1380) بهرام بیضایی شاید از کلیدیترین آثار سینمایی این دوران باشند که تابوشکنی هم کردند. بنابراین فیلمها پر از ستارههای خوش چهره شدند و مضامین هم تماما سیاسی و اعتراضی. فضا بهگونهای رقم خورد که حتی فیلم «طعم گیلاس» (1376) عباس کیارستمی هم با نقدهای سیاسی روبهرو شد ولی برای اولین بار نخل طلای کن را برای سینمای ایران به ارمغان آورد. سینمای اسکاری در برابر سینمای شانهتخممرغی دو جریان سفارشیساز و تجاری در اواخر دهه 1380 و با حمایت دولتهای نهم و دهم به قدرت بیشتری رسیدند. البته پدیده این دوران اصغر فرهادی است که با استفاده از بازیگران سینمای ستارهای و فیلمنامههای مهندسیشده و دقیق توانست به صدر سینما برسد. او به سرعت محبوب شد و حتی اولین جایزه اسکار سینمای ایران را با فیلم «جدایی نادر از سیمین» (1389) دریافت کرد. از سوی دیگر سینمای تجاری با مضامین و ساختار فیلمهای آبگوشتی و فیلمفارسی بازگشت. این سینما با چراغ سبز مسئولان سینمایی وقت مواجه شد. آنها تبلیغ خوشباشی و بیخیالی میکردند. انبوهی از فیلمهای به شدت نازل که بیشتر به زندگی لاکچری و پر زرقوبرق طبقه نوکیسه میپرداختند. فیلمهایی مانند «کما» (1382) و «شارلاتان» (1383) هر دو ساخته آرش معیریان و مجموعه «اخراجیها» به کارگردانی مسعود دهنمکی به فروشهای جالب توجهی هم رسیدند. جالب است که بازیگر ثابت تمام این فیلمها امین حیایی است. او را میتوان نماد این دوران در کنار جواد رضویان و مهران غفوریان دانست. رضویان و غفوریان در بیشتر فیلمهای کمدی این دوران با یکدیگر همبازی بودند. هر دو هم از تلویزیون به سینما آمدند. خیلی مهم است بدانیم که رضویان اصطلاح فیلمهای شانه تخممرغی را ابداع کرد که اشاره به آثار بسیار بیکیفیت دارد. با این حساب، سینمای سفارشی به سینمای تجاری نزدیک شده است. ما برای این نوع از سینما اصطلاح «سینمای مردمپسند سفارشی» را به کار میبریم. البته مدیران سینمایی در دولتهای یازدهم و دوازدهم متوجه شدند که باید سطح آثار سفارشی را بالاتر ببرند. آنها هزینههای فراوانی روی آثار سفارشی کردند تا هم با کیفیت باشند و هم مخاطب عام و خاص را راضی کنند. فیلم «شبی که ماه کامل شد» (1397) به کارگردانی نرگس آبیار که بیشترین جایزه را از جشنواره سیوهفتم فیلم ملی فجر برد نمونه روشن چنین آثاری است. کیفیت بالای فیلمنامه و کارگردانی و پروداکشن پرخرج نشانه بارز چنین آثاری است. به نظر میرسد که مسئولان سینمایی رویه عاقلانهتر و حرفهایتری در قبال سینما بهکار گرفتهاند.