مشکاتیانِ موسیقیدان
بهمناسبت دهمین سالگرد درگذشتِ او
ایران و جهان - تاریخ: ۱۳۹۸/۰۶/۳۰
نوشته رامتین نظریجو
سخنگفتن از مشکاتیان هم سخت است و هم آسان. سخت از آن جهت که بسیار گفتهاند و نوشتهاند و آسان از آن جهت که آنقدر میتوان درباره او نوشت که همیشه بهانه و موضوعی برای سخن گفتن از او هست. بهانه من البته، دهمین سالگرد درگذشتش است و موضوع نیز نگاهی گذرا و اجمالی به جایگاه او در موسیقی ایرانی. این جایگاه دو وجه دارد: اول جایگاه او بهعنوان یک نوازنده سنتور و دوم جایگاه او بهعنوان یک موسیقیدان در سیر تکوینی موسیقی ایرانی. توجه به این نکته ضروری است که از نظر نگارنده این سطور تفاوتی بارز میان «نوازنده» و «موسیقیدان» وجود دارد. برخی این تفاوت را قبول دارند و مرز بین این دو مقوله را در پدیدآورندگی میدانند. به عبارت دیگر اگر نوازندهای پدیدآور و تولیدکننده موسیقی نیز بود آنگاه علاوه بر نوازنده، موسیقیدان نیز هست. برخی دیگر داشتن دانش نظری موسیقی را مرز بین نوازنده و موسیقیدان بودن میدانند. البته بسیاری مواقع هم میزان و سطحِ این دانش نظری بهدرستی روشن نیست.
اما از دید نگارنده، خط مرز بین این دو امر، داشتن «بینشِ فرهنگی» است. این بینش با دانش فرق دارد. دانش لازمه داشتن بینش است ولی خودِ آن نیست. به عبارت دیگر موسیقیدان، فردی است اهل موسیقی، حال نوازنده باشد یا آهنگساز، که یک «چهره فرهنگی» باشد. برای این چهره فرهنگی بودن و شدن، اهل موسیقی، علاوه بر دانش موسیقایی، باید دارای بینش فرهنگی باشد. حال پرسش اینجاست که این بینش، آن هم از نوع فرهنگیاش، از کجا میآید و چطور میتوان بدان دست پیدا کرد. در پاسخ باید گفت که داشتن این بینش یک امر کاملاً اکتسابی است و جز با مطالعه و تفکر روی وجوه مختلف فرهنگی (آن هم فرهنگی به گستردگی فرهنگ ایران) یک جامعه بهدست نخواهد آمد. به عبارت دیگر برای موسیقیدان شدن باید مطالعات بسیاری در زمینههای گوناگون، که مهمترین آنها را میتوان ادبیات، تاریخ و جامعهشناسی برشمرد، داشت. بهطور کلی موسیقیدان باید یک دید کلان فرهنگی داشته باشد و این سنجهای است که نگارنده با آن جایگاه اهل موسیقی را میسنجد. میزان اثرگذاری یک هنرمند در طول زمان نیز با همین سنجه میتواند ارزیابی شود. این را هم باید اضافه کنم که تمایزی ارزشگذارانه نیز در این میان وجود دارد. بدین معنی که یک موسیقیدان در جایگاه بالاتری از یک نوازنده صرف قرار دارد. این یک نگاه شخصی است و میتواند مورد قبول همه نباشد. اما تعدد و تکثر گواهی است بر این امر؛ بدین معنی که موسیقی ایرانی تعداد زیادی نوازنده درجهیک تار، یا هر ساز دیگری، به خود دیده است. در عوض چند نوازنده تارِ «موسیقیدان» به خود دیده است؟ هر تعدادی هم که دیده باشد قطعا تعدادش بسیار کمتر از نوازندگان آن بوده است. ذکر این نکته هم لازم است که این امر مطلقا به معنی پایین بودن جایگاه یک نوازنده سطحبالا و، به اصطلاح، «ویرتئوز» نیست. بلکه نوازندگان درجه یک و ویرتئوز هم جایگاه رفیعی دارند و از قضا رسیدن به این نقطه هم کاری است بس دشوار و البته خواستنی برای هر کسی که دستی به ساز دارد.
با این سنجه است که پرویز مشکاتیان، علاوه بر نوازنده توانا و درجه یک سنتور و آهنگسازی خوشذوق و برجسته بودن، یک «موسیقیدان» نیز محسوب میشود. شناخت وسیع ادبی او، که بارها همکاران و دوستانش آن را خاطرنشان کردهاند و البته تصنیفسازی او نیز نشانهای است از این شناخت بالا، وجهی است که در کمتر اهل موسیقیای یافت میشود. علاوه بر این دیدگاه فرهنگی او، که بخشی از آن در آثار و عملکردش هویدا هستند، گواهی دیگر است که مشکاتیان یک موسیقیدان بود و این مقولهای است که بدان توجه نکردیم و من یک بار دیگر هم بدان اشاره کرده بودم (1). گفته بودم که «برای او همان کارهایی را نکردیم که برای دیگران نیز». منظورم واکاوی او بود که زحمت این کار را به خودمان ندادیم. برای دیگران نیز هم.
با سنجهای که ذکر آن رفت، میتوان گفت که سنتور ساز خوشاقبالی در موسیقی ایرانی بوده است. چراکه دو نوازنده ممتاز و برجسته آن، یعنی فرامرز پایور و پرویز مشکاتیان، علاوه بر اینکه آهنگسازهایی توانا و قریحهدار بودند، موسیقیدان هم بودند و همه این امور به آسانی در یک کسی جمع نخواهند شد؛ جز به جهدی فراوان و ذوقی وافر.
پانوشت
در مطلبی تحت عنوان «خوش میروی بر بام ما»، بهمناسبت زادروز پرویز مشکاتیان، روزنامه شهروند، ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۸