کد خبر: 1036 | صفحه ۴ | | تاریخ: 19 آذر 1401
زندگی در قانون محبت
شهراد شاهرخی طهرانی
سخن در باب قانون است، اما چه قانونی؟! قانون زیباشناسی ومحبت است ، قانونی که انسان ها را به ارزش های حقیقی خود وصل می کند ، این قانون به آدمیان می آموزد که زندگی بر پایه مهر و صداقت است که به ضمیر بشر نور معرفت بخشیده و به جامعه کردار نیک را هدیه می دهد.
زمانی که انسانها از پوسته آلایش های درونی خویش بیرون آیند و تفرجی در بوستان انسان شناسی و عرفان شناسی کنند خود را در پیشگاه حقیقتی می بینند که در معنی به آفرینشهای انسانی دست می زنند ،در واقع این حقیقت ، معنویتی ست که انسان در اثر رسیدن به فطرت پاک و خداجویی ست که بدست می آورد. در حقیقت همه ما انسانها نیازمند این شناخت از معنویت و انسان شناسی هستیم تا به مغز و مرکز هستی عشق دست پیدا کنیم و بتوانیم قانون محبت را در جامعه ای عاشق عرضه کنیم.جامعه ای که نیازمند این واقعیت است تا افراد آن مجموعه دستی بر توجه یکدیگر زده و هر چه خوبی ست در آن به اجرا درآورند.
حال سوال این است که چه گونه می توان این خوبی و نیکی را در ریشه جامعه نهادینه کرد و بشر شاهد زیبایی های معنوی و دوستی در آن جامعه و اجتماع باشد. ابتدا بایستی اتحاد و دوستی بر پایه صداقت و محبت در جامعه بنیان گذاری شود، یعنی مردم یکدیگر را اعضای همدیگر که در آفرینش ز یک گوهرند دانسته و با دیده دلسوزی و انسان بودن به یکدیگر نگاه کنند ، و سپس به دیده مروت و انصاف با یکدیگر برخورد کنند تا نفسمان تربیت شده و در خدمت یکدیگر با کوچکی و لطف بکوشیم تا اتحاد بشری در جامعه انسانی شکل بگیرد و آفریدگار مهر و خوبی در جامعه باشیم.
وقتی که محبت در جامعه ریشه دواند افراد آن جامعه خود را پیدا کرده و نیز مشکلات یکدیگر را خواهند یافت و این یافتن یکدیگر باعث می شود که انسان ها به امداد هم شتافته و در مقابل هر بدی و ظلم بایستند و پای کینه و ستم را بشکنند و از پوسته نفرت رهایی یافته و دست به همیاری یکدیگر و اتفاق عشق بزنند.
آری، این اتفاق و همدلی سبب می شود که آدمی پای در مسیر معنوی و انسان شناسی بگذارد و با همت مهر و ایجاد توافق و تفاهم، انسان ها یگدیگر را در یافته و دست به ایجاد قانونی بزنند که هیچ فتنه ای نتواند آن نظم مشترک و قانون را بر هم بزند و آن «نظم و قانون محبت است». آری این محبت است که در جامعه زیبایی و تعادل می آفریند و انصاف را حکمفرما کرده و عدالت را برقرار و حقیقت معنوی را به زیبایی تمام به نمایش می گذارد.
«قانون محبت» به انسان می آموزد که اندیشه بر پایه خداخواهی و وجدان و فطرت پاک می گردد و ریشه درخت زندگانی در جامعه بر اساس دوستی و محبت آب می خورد و این واقعیت به ثمر نمی نشیند مگر با همت افراد جامعه و اتحاد و دوستی بین یکدیگر.
اگر محبت نباشد ریشه های زندگی در جامعه خشک شده و آن اجتماع دچار آفت و خرابی شده و فطرت انسان ها همچنان در خواب و غفلت به سر می برند و درخت زندگی شان محصول نمی دهد، لذا بایستی همواره کوشید تا همدلی و عشق در جامعه و مملکت حاکم شود تا افراد آن مجموعه بتوانند عشق و محبت را به اشتراک گذاشته و همگی از قانون محبت پیروی کنند؛ اگر این گونه شد جامعه ای سعادتمند و متحد همراه با دست آوردهای مادی و معنوی به دور از بیداد و پلیدی و به دور از خشونت خواهیم داشت.