کد خبر: 10790 | صفحه ۴ | فرهنگ و هنر | تاریخ: 28 خرداد 1402
چه کنیم بچهها کتاب را به گوشی ترجیح دهند؟
محمدرضا شمس معتقد است، کتابخوانی اللهبختکی نمیشود و باید برنامهای برای آن داشت و در قدم اول باید بچهها را به کتاب نزدیک کرد.
این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا درباره مسئله کتابخوانی کودکان و نوجوانان و راهکارهایی که برای کتابخوان کردن بچهها وجود دارد، اظهار کرد: کتابخواندن مانند هر کار دیگری از خانه و خانواده شروع میشود؛ در واقع آموزش بچهها برای هر کاری از خانواده شروع میشود. زمانی که در خانواده پدر تلویزیون میبیند و یا مادر دارد با تلفن همراه بازی میکند، نمیتوانیم توقع داشته باشیم که بچه کتابخوان باشد. زمانی بچه کتابخوان میشود که پدر و مادر کتاب بخوانند، اگر آنها کتاب نخوانند بچه کتابخوان نمیشود مگر اینکه با دوستان کتابخوان ارتباط داشته باشد.
او با بیان اینکه اولین راه برای کتابخوان کردن بچهها نزدیککردن آنها به کتاب است، گفت: بهترین راه برای نزدیککردن بچهها به کتاب قصه است؛ زمانی که کودک بودیم بهخاطر نبود تلویزیون و وسایل ارتباطجمعی، شبها در خانه و دورهمیها بزرگتری قصه میگفت و بقیه گوش میکردند، با خنده قهرمان داستان میخندیدند و با گریهاش گریه میکردند. قصه گفتن، چند نسل را به هم نزدیک میکرد؛ اما الان چون قصهخوانی کمتر شده، نسلها هم از هم دور شدهاند. به نظرم اولین قدم برای کتابخوان شدن، ایجاد چنین ارتباطی است، اینکه صرفاً هرکسی دنبال علایق خود نباشد و وقتی را هم بگذارند و در کنار بچهها کتاب بخوانند، بخصوص کتابهایی که مخصوص گروه سنی بچههاست.
شمس سپس با بیان اینکه در کشورمان کتاب مخصوص هر سنی را مثلاً کتاب ششماههها، سهسالهها و دوسالهها نداریم، گفت: در کشورهای عربی باتوجهبه نیاز کودکان در هر سنی کتاب نوشته شده است. ما چنین چیزی را نداریم اما میتوانیم با کمک کتابدارها و کسانی که در این زمینه تخصص دارند، تاحدامکان کتابهایی نزدیک به سن کودکان تهیه کنیم.
او با اشاره به مشغله پدر و مادرها و اینکه کودکان بیشتر وقتشان در مهدکودکها میگذرد، افزود: مهدکودک بهترین جا برای تداوم کتابخوان شدن بچههاست؛ مهدکودکها باید کتابخانه داشته باشند و مربیها هم میتوانند به بچهها کمک کنند؛ بهجای اینکه سعی کنند بچهها را ساکت کنند، سعی کنند برای آنها کتاب بخوانند و نمایش اجرا کنند و یا کارهایی انجام دهند که بچهها به سمت کتاب بروند و تداوم این کار را میتوانیم در مدارس داشته باشیم.
این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان با تأکید بر اینکه مدارس باید کتابخانه بزرگ و قوی با کتابهای متنوع داشته باشند، ادامه داد: الان اجازه نمیدهند هر کتابی به کتابخانه مدارس برود و کتابهای مدارس، کتابهای مشخصی است این در حالی است که باید کتابهای مختلفی به کتابخانههای مدارس راه پیدا کند و سلیقه همه بچهها را در بر بگیرد. نمیشود یا معیارهای خاص برای کتابخانه مدارس کتاب انتخاب کرد. از طرف دیگر باید مدرسهها، ساعت و یا کلاس کتابخوانی داشته باشند تا در فضای دوستانه کتاب بخوانند. اما این اتفاق نمیافتد؛ زیرا معلمان در اوقات فراغت مانند من کارمند و ورزشکار فوری گوشی به دست میگیرند و بچهها یاد میگیرند به همین دلیل بیشتر با گوشی سروکار دارند تا کتاب.
او سپس بیان کرد: فرایند کتابخوان کردن بچهها، فرایند راحتی میتواند باشد به شرطی که از قبل به آن فکر شده باشد و ارادهای برای کتابخوان کردن بچهها وجود داشته باشد؛ مثلاً به بهانههای مختلف در مدرسه کتابفروشی گذاشت، یا بچهها را در قالب اردو به کتابفروشیهای بزرگ برد تا آنها کتاب انتخاب کنند و بخرند، اصلاً یاد بگیرند چطور کتاب خوب بخرند. از نویسندگان و شاعران دعوت کنند تا در مدارس کتاب بخوانند، یا با خواندن داستان به نقد و بررسی آن بپردازند. میتوان با کمکگرفتن از خانوادهها، نویسندگان و مترجمان، نهادهای ادبی و کسانی که در صنعت نشر فعالیت دارند، اتاق فکری در این زمینه درست کرد.