سرمقاله

سراب موفقیت ‪/‬ آرین احمدی

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • عضو هئیت مدیره بانک ملی: زیرساخت‌های استفاده از برات الکترونیک باید در شبکه بانکی فراهم شود
  • پخش زنده لیگ ملت‌های والیبال ۲۰۲۴ از لنز ایرانسل
  • تیم ملی هاکی ایران با حمایت همراه اول قهرمان آسیا شد
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 14107  |  صفحه ۴ | فرهنگ و هنر  |  تاریخ: 26 مرداد 1402
    خبرحضور چهره‌های سابق رسانه ملی با حاشیه‌هایی همراه بود
    جنجال دو گانه‌سازی در صدا و سیما
    گروه فرهنگ و هنر - جنجال‌های پیش آمده درخصوص حضور رضا رشیدپور و محدرضا گلزار با کناره گیری یک مجری دیگر ادامه پیدا کرد. محمدرضا شهبازی که اساسا نماینده یک جریان فکری با ادبیات خاص و گزنده است، نسبت به حضور این دو چهره معترض شد و از صدا و سیما کناره گیری کرد. هر چند در ادامه رشیدپور با اعلام اینکه نمی خواد به دو قطبی های ایجاد شده دامن بزند از حضور در صدا و سیما انصراف داد اما پیمان جبلی در توئیتی گفت که محمدرضا شهبازی و برنامه اش ادامه دارد.
    پیمان جبلی در حاشیه نشست امروز هیات دولت در جمع خبرنگاران در واکنش به حضور برخی چهره ها در صدا و سیما، بیان کرد: در اغتشاشاتی که سال گذشته اتفاق افتاد، متاسفانه برخی از چهره‌ها با سوءاستفاده از شهرت و محبوبیت خود به قوانین و ضوابط جامعه بی توجهی کردند و با جریان فتنه برانداز همراه شدند و رفتارهایی را از خود نشان دادند که نتیجه آن تحریم جامعه و شریک شدن در اتفاقات تلخی بود که شاهد آن بودیم. البته همچنان نیز شاید برخی از این افراد به مسیر خود ادامه دهند.
    وی در ادامه اظهار کرد: برخی دیگر نیز تلاش کردند با اصلاح مواضع خود و موضع گیری‌های مناسب بعد از این جریانات، مسیر خود را اصلاح کنند. فلذا چهره ها و نوع رفتاری که در جریان فتنه سال گذشته داشتند، متفاوت است. طبیعتا بسیاری از چهره ها نیز وفاداری خود را به نظام، مردم، قوانین و انقلاب نشان دادند که به صورت طبیعی مورد احترام جامعه و مردم هستند.
    رئیس سازمان صداو سیما خاطرنشان کرد: ما در یک سال اخیر در برنامه هایی که در مناسبت های مختلف داشتیم مانند شب یلدا، شب تحویل سال نو، ایام ماه رمضان و ایام ماه محرم و سایر عرصه ها اثبات کردیم که نیاز به چهره های هنجارشکن و عنود و لجباز نداریم و عملا برنامه های خود را با چهره هایی که از محبوبیت خوبی برخوردار شدند ادامه دادیم. این سیاست مقطعی ما نیست بلکه این یکی از سرفصل‌های ثابت سند تحول صدا و سیما بوده که ما به آن پایبند بوده و به همین شکل نیز ادامه خواهیم داد.
    این صحبت‌ها نشان می‌دهد همچنان در همان پاشنه قبلی می چرخد و هنوز واقعیت ریزش مخاطب در ذهن مدیران صداو سیما جا نیفتاده است.
    همچنین خبرآنلاین دراین‌باره می‌نویسد: واکنش توئیتری پیمان جبلی به ماجرای این روزهای سازمان متبوعش نکات بسیاری دارد که می‌شود ساعت‌ها آن را مرور کرد. او نه می‌تواند به سینه آن اقلیت - ۵ درصد مخاطبان آن برنامه - دست رد بزند چراکه سالی است به گفته خودش تمام برنامه‌های سازمان ملی را به روایت و خواسته آن‌ها نزدیک کرده و نمی‌تواند به اکثریت گوشه چشمی نداشته باشد چراکه سازمان عریض و طویلش بودجه ملی می‌گیرند تا ملت را پای گیرنده‌ها بنشانند.
    این است که آنقدر دوپهلو حرف می‌زند که مخاطبان خودش هم نمی‌گیرند او چه می‌گوید و مقصود چیست و اگرچه تأکید می‌کند آن برادر مجری که برنامه‌ای ۵ درصدی داشت، خواهد بود؛ اما به قطع و یقین نمی‌تواند بگوید که دست رد به سینه رشید پور و گلزار خواهد زد.
    پیمان جبلی ساعتی پیش در توئیتی نوشت: «در رسانه ملی مسیر تحولی بازگشت پذیر نیست. یک سال اخیر و تحول مشهود در محتوا و رویکرد بهترین دلیل است. در این دوره تحولی، مدیریت باج بگیر و باج بده به تاریخ می‌پیوندد! جای نگرانی نیست ان‌شاالله»
    مخاطبی در جواب به پیمان جبلی می‌نویسند: «سلام جناب جبلی. الان در این پیام دوپهلوی شما باج‌گیر جناب شهبازی ست؟ به نظر می‌رسد با نبود جناب شهبازی شما همچنان باج بده به حساب خواهید آمد که معلوم نیست با کدام هدف و دلیل افراد ضد نظام معلوم الحال را به صداوسیما باز می‌گردانید
    توفیقان روز افزون»
    و جبلی در پاسخ به این نکته می‌نویسد: «آقای شهبازی و برنامه پاورقی ادامه خواهد یافت.»
    انگار اره‌ای در میان است که نه راه پسش معلوم است و نه راه پیشش، از هر طرف که برود جز وحشتش نخواهد افزود، هرچند که آقای جبلی با مدیریت تحولی بی‌بازگشتش بر سرگردانی‌های قبلی افزوده و چیزی کم نکرده است
    اولین نکته ‌این است که برادر پیمان جبلی از هیچ‌کدام از پلتفرم‌های ساخت و پرداخته خودشان در صداوسیما را برای حمایت از دوستانشان استفاده نمی‌کند و با فیلترشکن راهی به توئیتر پیدا کرده و در آنجا برای مخاطب خود سخن می‌گوید. حالا این خود نکته‌ای طولانی است که ملتی شبانه‌روز درگیر فیلترشکن هستند تا حرف خود را در پلتفرمی بزنند که مسئولانش آن را فیلتر کرده‌اند اما خود از آن سخن می‌گویند.
    اما نکته دیگر این است چه کسی به چه کسی باج می‌دهد و چه کسی به چه کسی باج نمی‌دهد در این دوره مدیریت درخشان و مشعشع. اگر قرار است برنامه‌ای به روایت خود مدیران صداوسیما بعد از یک سال فرصت فقط ۵ درصد مخاطب داشته باشد، استمرارش به‌زور و سفارش رییس سازمان یعنی باج دادن، نه حذفش. شما آن جا نیستید که فقط سلیقه خود را اعمال کنید، شما بر مستندی حکومتی نشسته‌اید و با پول بیت المال هزینه ساخت و عدم ساخت برنامه‌ای را مشخص می‌کنید. آخر مگر می‌شود، برنامه و مجری‌ای فیلم رفتنش از سازمان صداوسیما آن هم به دلیل بازگشت مجری‌ای دیگر بیشتر از کل یک سال برنامه‌اش پر بازدیدتر باشد و به قول جوانان وایرال شود و شما اصرار به حضور داشته باشید؛ و بعد به مخاطب بگویید دوره باج‌دهی و باج‌خواهی تمام شده است «علامت تعجب» یا به روایتی تأکید!
    مخاطبان تلویزیون کجایی این معادلات هستند، مخاطبان یک برنامه‌ و یک مجری را نپسندیده‌اند، چه اصراری است که این‌همه حرف‌های عجیب‌وغریب زده شود. آقای جبلی صاف و ساده و صادق می‌تواند بگوید، برنامه این آقای مجری می‌تواند سهمی از تلویزیون داشته باشد؛ چراکه ۵ درصد مخاطب دارد، همان‌طور که آن مجری -که دو سه سالی است در تلویزیون حضور نداشته- می‌تواند برنامه داشته باشد چراکه آمارهای قبلی نشان می‌دهد آن مجری و تیم برنامه‌سازش می‌توانند حداقل ۳۵ تا ۴۰ درصد مخاطبان را جذب کنند.
    حرف اینجاست، چرا همیشه باید خط ممیزی باشد یا این یا آن. چرا بازگشت آن مجری که می‌تواند ۳۵ تا ۴۰ درصد مخاطبان را جذب کند، باج‌خواهی تلقی می‌شود، آخر چه کسی از چه کسی باج خواسته، اینکه تلویزیون به ۳۰ تا ۴۰ درصد مخاطبان خودش احترام بگذارد و فرصت بدهد که خودشان را در یک برنامه‌ای ببینند، این‌که باج‌خواهی نیست، این عین عدالت است. در واقع کار تیم آقای جبلی و حذف بسیاری از چهره‌های برنامه‌ساز مصداق حرف او ست چراکه خواسته مخاطب به‌عنوان معیار برنامه سازی را نادیده گرفته است.
    نکته دیگر این است، کسی و گروهی و جمعیتی از مردم ایران را حذف نکنید، آن رسانه اسمش رسانه ملی است، به عبارتی باید بتواند تجلی اراده و خواست ۵۰ تا ۸۰ درصد مردم باشد. اینکه هیچ برنامه‌ای از برنامه‌های تلویزیون حتی به این درصد نزدیک نیست، یک باج‌گیری است. اینکه برنامه مناسبتی در ماه رمضان برای مردم روزه‌دار و دین‌دار بسازی و فقط ۲۰ درصد مخاطب داشته باشی یک جای کار مشکل دارد.
    انگار رضا گلزار و رضا رشیدپور هووی اویند!
    در همین مهرداد خدیر نیز در عصر ایران مطلبی نوشت که بخش های از آن را در ادامه می خوانید:
    « از سر و روی گفته‌ها و حالات و لحن محمد رضا شهبازی در متن و ویدیویی که منتشر کرده سرخوردگی و مظلوم‌نمایی هویداست و در حالی مدام به خانواده شهدا ارجاع می‌دهد که خانواده شهیدان به لحاظ تعلقات سیاسی متنوع‌اند و به او و امثال او نمایندگی نداده‌اند و برخی از ایشان خود در صف اول انتقاد‌کنندگان‌اند.
    می‌توان این گونه استنباط کرد که او می‌پنداشته به پاس این چند ماه که به این و آن و در واقع به زمین و زمان پرخاش می‌کرده و متقابلا پرخاش شنیده یا در «سید خندان» می‌خواسته ورژن انقلابی «خندوانه» و مدل پایداری «رامبد جوان» را ارایه کند ارتقا می‌یابد ولی در نهایت ناباوری با دو اتفاق رو به رو شده است:
    اول این که وقتی شنید و بعد هم دید قرار است که رضا گلزار و رضا رشیدپور به تلویزیون بازگردند تا مخاطب را با صدا و سیمای عبوس و ورشکسته (به لحاظ مخاطب) آشتی دهند، جوری خشم گرفت که انگار این دو هووی اویند یا صدا و سیما با او عقد دایم بسته و نباید سراغ هیچ بنی‌بشر دیگری برود. جوری از آنها یاد می کند که انگار داریوش و ستارند یا هایده و مهستی و انگار‌ نه انگار که سال‌ها در همین صدا و سیما برنامه اجرا کرده‌اند. اصلا هر بار که دولت اصلاح‌طلب یا اعتدال‌گرا جای خود را به دولت اصول‌گرا می دهد خیال می‌کنند انقلاب شده و قبلی‌ها ضد انقلاب بوده‌اند! تازه در این فقره صدا و سیما تابع دولت ها هم نیست. منتها مایل اند وانمود کنند صدا و سیما تا به حال انقلابی نبوده است.
    بله، رضا گلزار انقلابی به مفهوم مصطلح بعد از انقلاب و جنگ (پایداری‌چی) نیست ولی مخاطبانی را پای تلویزیون جمهوری اسلامی می‌نشاند و همین برای صدا وسیما مطلوب است. تازه این حکایت گلزار است. مهران مدیری که سال 67 در عملیات مرصاد هم بوده است و به گمانم یک سال قبل از آن هم در جبهه. فیلم «دیدار» را هم با این حس بازی کرد.
    این دوستان خیال می‌کنند انقلاب و جنگ از سال 84 شروع شده است! حالا باز 84 خوب است. برخی به 98 و 1400 رسیده‌اند. دوست تهیه‌کننده‌ای که مشمول خالص‌سازی‌های اخیر صداوسیما شده می‌گفت وقتی در نشستی در سالروز جنگ از خاطرات خود با مهندس مهدی چمران در آغاز جنگ - نیمه دوم سال 59 و در جنگ‌های نامنظم- می‌گفتم، جوان انقلاب‌ندیده و جنگ‌ندیده اما بسیار ظاهر‌گرا یا ظاهرساز و مدعی‌یی با شگفتی گفت: عجب! به شما نمی‌خورد. پاسخ دادم: مشکل‌تان دقیقا همین قضاوت‌هاست! ما 17 یا 18 ساله بودیم و رفتیم جبهه و دِین خود را ادا کردیم و برگشتیم. درس خواندیم و کار کردیم و حالا مثل همه مردم لباس می‌پوشیم و ریش می‌تراشیم یا ریش می گذاریم و زندگی می‌کنیم. اما شما با آن حال و هوای اولیه بیگانه‌اید و اصلا نبوده‌اید و نمی‌دانید که انقلاب یک اقیانوس بود و همه در آن بودند به جز یک عده ساواکی و درباری و امرای ارتش چون بدنه ارتش هم بود. برای جبران می‌خواهید زمان را به عقب بازگردانید و جور دیگر تاریخ درست کنید.
    دوستی امثال شهبازی با نظام از جنس دوستی خاله خرسه است چون به کاهش مخاطبان انجامیده و مردم را به سمت دیگر سوق داده است. اتفاقا آن 15 درصد که شهبازی برای آنها برنامه می‌ساخت هم دوست دارند پای برنامه مهران مدیری و عادل فردوسی‌پور و رضا رشید‌پور و محمد رضا گلزار بنشینند. در حالی که آن 85 درصد به جای تماشای سید خندان و پاورقی شهبازی بیننده ایران‌اینترنشنال و من و تو می‌شوند!
    شهبازی حتی مثل امیر حسین ثابتی هم نیست که از سعه صدر سید حسین مرعشی تشکر کرد بلکه به همه می‌تازد. تازه شبکه افق مطلقا برای سرگرمی طراحی نشده است. هنر امثال شهبازی تا حالا این بوده که اقیانوس را به حوض تبدیل کنند و خودشان را با شنا در حوض بزرگ جلوه دهند. هر چند حال او را باید بعد از توافق با عربستان سعودی و اتفاقاتی که در سفر وزیر خارجه‌شان افتاد و توافقات اخیر درک کرد. اما برادر من! اگر تصورات و توهمات نادرست درآمده به گلزار و رشیدپور چه ربطی دارد؟ من هم گلزار را نه مجری می‌دانم نه بازیگر بلکه مدل می‌دانم اما خوش سیماست و دل‌نشین با این حال ترجیح می‌دهم سخنرانی مصطفی ملکیان و آرش نراقی را در تلگرام گوش کنم. ولی مردم خسته از کار روزانه شب‌ها به لختی آرامش و برنامه‌های سرگرم کننده نیاز دارند. خودم هم گاه برای خوابی آرام‌تر به برنامه‌ای غیر جدی پناه می‌برم.
    هر شبکه تعریفی دارد. اختصاص یک شبکه برای افکار و سلایق آقای شهبازی کافی است. کل صدا و سیما را اما اگر امثال او اشغال کنند آن گاه از قضا سرکنگبین صفرا می‌افزاید و بینندگان سراغ جای دیگر می‌روند. اگر بخواهند کیهان بخوانند کیهان می خرند دیگر. نه این که پای کیهان تصویری هم بنشینند. مخاطب رسانه هم اگر رفت به سختی بازمی‌گردد: مرنجان دلم را که این مرغ وحشی/ ز بامی که برخاست مشکل نشیند.
    کثیری از مرغان از بام صدا و سیما برخاسته‌اند و دیر بجنبند از بام اصلی هم بر می‌خیزند. فرهنگ ایران بر پایه آشتی و مداراست نه بر قهر و کینه. هر که سینه را از کینه نشوید باخته است اگرچه تولید زحمت می‌کند. راستی به کدام ایرانی حس چندش دست نداد از موضع این جناب پس از مرگ دانشمند ایرانی ناسا (‌فیروز نادری)؟ گفتم چندش و نه نفرت و کینه. چون با نفرت و کینه به هیچ جا نمی‌توان رسید.
    باشد که جناب شهبازی مدتی با خود به صلح برسد و خیال نکند دوام و قوام جمهوری اسلامی به او و لحن گزنده و زهرخنده‌های تلخ او وابسته است. دوام و قوام نظام در میزان وفاداری و تحقق آرمان‌های انقلاب مردمی برای آزادی و رفاه و عدالت است.