سرمقاله

نقاط قوت و ضعف بریکس ‪/‬ محمدرضا ستاری

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • «یارا»ی ایرانسل به بازدیدکنندگان تلکام۱۴۰۳ ارائه شد
  • بازدید مدیران سازمان برنامه و بودجه از غرفه ایرانسل در آخرین روز نمایشگاه تلکام ۱۴۰۳
  • همراه اول در سه بخش مجزا، غرفه برتر نمایشگاه تلکام 2024 شد
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 14500  |  صفحه ۴ | فرهنگ و هنر  |  تاریخ: 02 شهریور 1402
    ابراهیم گلستان، نویسنده و فیلم‌ساز در آستانه ۱۰۱ سالگی درگذشت
    پایانِ داستان همینگوی ایرانی
    ابراهیم گلستان، نویسنده و فیلم‌ساز در آستانه ۱۰۱ سالگی درگذشت. لیلی گلستان، دختر این هنرمند که سال‌ها بود در انگلستان سکونت داشت در واکنش به این موضوع با انتشار عکسی از او نوشته است: «پدر رفتی. خداحافظ.»
    ابراهیم تقوی شیرازی مشهور به ابراهیم گلستان متولد مهر سال ۱۳۰۱ بود که سه‌شنبه، ۳۱ مردادماه در خانه‌اش در انگلستان و در کنار خانواده‌اش از دنیا رفت.
    گفته شده که به خواست خود او مراسم خاکسپاری‌اش خصوصی برگزار خواهد شد.
    ابراهیم گلستان، داستان‌نویس، سینماگر، مترجم، روزنامه‌نگار و عکاس، از چهره‌های مطرح و پرحاشیه هنر معاصر ایران است.
    او در آغاز جوانی برای تحصیل، از زادگاهش، شیراز، به تهران آمد و به خانه عمویش رفت. پس از مدتی با دخترعمویش فخری گلستان ازدواج کرد. ابراهیم و فخری به زودی صاحب دختری شدند که امروز یکی از مترجمان بنام و مدیر گالری گلستان است؛ لیلی گلستان.
    ابراهیم گلستان پس از مدتی کارمند شرکت نفت شد و به همراه خانواده‌اش به آبادان رفت. چند سال بعد هم پسرش به دنیا آمد؛ کاوه گلستان، عکاسی که هنگام انجام کارش در عراق بر اثر انفجار مین کشته شد.
    گلستان پس از چند سال به تهران بازگشت و به گفته دخترش، خانه‌اش در تهران به مرکز فرهنگی هنری تهران و پاتوق نویسنده‌ها، شاعران و هنرمندان مشهور آن زمان ازجمله جلال آل احمد، مهدی اخوان ثالث، صادق چوبک و... تبدیل شد.
    گلستان فعالیت ادبی را با ترجمه داستان‌هایی از ارنست همینگوی و ویلیام فاکنر آغاز کرد. «آذر، ماه آخر پاییز»، «شکار سایه»، «جوی و دیوار و تشنه»، «اسرار گنج دره‌ی جنی»، «مد و مه» و «خروس» از آثار داستانی این نویسنده‌اند. او از نخستین نویسندگان معاصر ایران است که به زبان داستان توجه خاصی نشان داد و نثری آهنگین را در قالب‌های داستانی مدرن به‌کار گرفت.
    گلستان که پایه‌گذار استودیو سینمایی گلستان بود، ساخت فیلم‌هایی همچون «موج و مرجان و خارا»، «از قطره تا دریا»، «یک آتش»، «خواستگاری»، «تپه‌های مارلیک»، «خشت و آینه» و «اسرار گنج دره‌ی‌ جنی» را در کارنامه دارد و یکی از پایه‌گذاران جریان موج نو در سینمای ایران محسوب می‌شود. همچنین تهیه‌کننده فیلم «خانه سیاه‌ است» است که فروغ فرخزاد آن را کارگردانی کرده است.
    ابراهیم گلستان چند سال پیش از انقلاب برای همیشه ایران را ترک کرد و در انگلستان ساکن شد. او در تمام سال‌های زندگی به فعالان فرهنگی انتقادهای بسیاری وارد کرد؛ انتقادهایی جسورانه و بی‌پرده که گاه به مرز توهین نیز رسیدند. یکی از منابعی که نظرها و انتقادهای بی‌پایان او را نسبت به اهل فرهنگ، هنر و ادبیات ثبت کرده، کتاب «نوشتن با دوربین» شامل گفت‌وگوی پرویز جاهد با اوست.
    ابراهیم گلستان؛ خاموشی یک شمایل
    در همین زمینه مهرداد خدیر در سایت خبری عصر ایران یادداشتی در خصوص فوت ابراهیم گلستان نوشت که در ادامه می خوانید:
    ابراهیم گلستان کمی بیش از یک قرن زیست و سرانجام در واپسین روز مرداد 1402 خورشیدی در خانۀ رؤیایی خود در حومۀ لندن چشم از جهان بست. خانه‌ای شاید زیباتر و وسیع‌تر از خانه‌های معمولا کوچک نخست‌وزیران بریتانیا!
    هر چند از آخرین کتابی که نوشت سال‌ها می‌گذرد و از واپسین فیلمی که ساخت هم اما همچنان به عنوان نویسنده، فیلم‌ساز، عکاس و البته روزنامه‌نگار شناخته می‌شد و به خاطر این سابقه و صبغه نوعی شمایل روشن‌فکری هم برای خود ساخته بود و در سال‌های بعد از 70 خورشیدی چون دیگر روشن‌فکران از گزند طعنه‌های کیهان دور نیفتاد که یک بار نوشت او با کودتای 28 مرداد بار خود را بست و رفت و منظور مستندهایی بود که برای شرکت نفت ساخت و اگرچه برای گلستان آب و نان فراوان داشت اما ربطی به کودتا نداشت و اگر هم داشت پیش تر دین خود را با ثبت تصاویر تاریخی دادگاه مصدق ادا کرده بود.
    حال که صحبت از کودتای 28 مرداد شد این اشاره جا دارد که گلستان زیرکانه در دادگاه دکتر مصدق پس از کودتا حاضر شد و عکس‌های تاریخی محاکمۀ 17 آبان 1332 به همت او ثبت شده است. تصاویری که نهایت استفاده را از آینه‌های تالار آینۀ قصر سلطنت آباد تهران – محل برگزاری دادگاه- برد و جلوه بی نظیری به شیر دربند بخشید.
    ابراهیم گلستان با همه خصایص اخلاقی که داشت اما مردی از جنس کلمه و قلم و دوربین و در یک کلمه اورژینال بود. منظور از اورژینال و اصل در اینجا یعنی هر چه بود خودش بود و ادای کسی را درنمی آورد و دیگران می‌کوشیدند ادای او را درآورند و نگاه به آدم ها بر اساس این اورژینال بودن حاصل هم سفری و هم صحبتی با دکتر شکرخواه در سفر اخیر به جنوب (جم) است که به جای قضاوت مثبت و منفی مبنا را همین قرار می داد والبته نمی دانم گلستان را هم ذیل آن توصیف قرار می دهد یا نه.
    از ساخته های مشهور او می توان به «خشت و آینه» اشاره کرد و «اسرار گنج دره جنی» و شگفتا که در اوج نخوت رژیم شاه سقوط آن را بو کشیده بود و یکی از دلایلی که تصمیم به رفتن گرفت همین بود.
    می‌توان گفت ابراهیم گلستان با آن سبک زندگی و اشتهاری که هرگز رنگ نباخت و عمری 100 ساله حظ دنیا را به تمامی برد اگر از رنجی که به خاطر فراق فروغ بکشید صرف نظر کنیم چرا که حالا همه می‌دانند رابطه میان او و فروغ فراتر از ارتباط یک شاعر جوان دوست‌دار سینما و ادبیات شاغل در استودیو گلستان با کارفرما بود.
    همسر و فرزندان گلستان البته رابطه گرمی با او نداشتند و خانم لیلی گلستان با فاصله و تلخی یاد می‌کند و از ثروت پدر هم در حیات نصیبی برای فرزندان نبود اما ابراهیم گلستان در ادبیات و سینمای ایران و فراتر از آن در دنیای روشن‌فکری به یک برند بدل شده بود.
    روحیات و خلقیات عجیبی داشت چندان که دخترش وقتی خبر مرگ برادر – کاوه - را به پدر می‌دهد که در جریان گزارش حملۀ آمریکا و در کردستان عراق قربانی شده بود گفت: «جنگ، همین است!»
    گلستان یک مترجم و روزنامه‌نگار زبردست نیز بود و من اول بار در نوجوانی محذوب نثر او شدم: «مد و مه» که باور نکردنی نبود. چون انگار هر کلمه را با الماس تراشیده و در جای خود قرار داده بود و با خود گفتم اگر نویسندگی این است من باید نویسنده شوم و همان زمان نهیب زدم اگر نویسندگی این است آخر چگونه نویسنده شوم؟!
    شگفتی اما وقتی بود که در سخن گفتن این گونه نبود و هر چه سن او بالاتر رفت در نقد و حتی اهانت به این و آن جسورتر و بی‌پرواتر شد و از به کار گیری الفاظ زننده ابا نداشت و تنها شاملو بود که از پس او برمی آمد. با این همه وقتی یکی از الگوهای جعفر مدرس صادقی در نثر ابراهیم گلستان باشد درباره سبک نوشتن او نمی توا‌ن به گزاف نظر داد.
    نام ابراهیم گلستان با نام‌های بسیار و با رخدادهای فراوان و بیش از همه با نفت و صنعت نفت گره خورده خاصه وقتی در مستند «موج و مرجان و خارا» گفت از این نفت جز شیاری کف آلود نصیب این مردم نخواهد شد خیلی ها درنیافتند چه می گوید جز شاه که عمق طعنه را دریافت.
    حضور مستمر در هرصه فرهنگ و هنر و سینما و ادبیات ایران در حالی بود که بیش از نیمی از عمر خود را دور از ایران به سر برد و انگار اصرار داشت که مانند جمال‌زاده کاملا دور نیفتد و چنان جذاب بود که پرخاش‌ها و اهانت‌های او هم! بیش از هر نام دیگر اما حکایت فروغ فرایاد می‌آید و اشارتی بسنده است.
    دربارۀ ابراهیم گلستان بسی بیشتر و فراتر می توان نوست و شاید در فرصتی دیگر و با استناد به منابع و کتب و مجلاتی که در لحظه نوشتن این متن در اختیار ندارم چنین کنم ولی چون در هفتادمین سالگرد کودتای 28 مرداد 1332 در لندن چشم از جهان بست به همان اشارت نخست بازمی گردم که تصاویر تاریخی از دادگاه دکتر مصدق را او ثبت کرد. محاکمه‌ای کمتر از سه ماه پس از کودتای 28 مرداد 1332 در تالار آینۀ قصر سلطنت‌آباد تهران آغاز شد: بزرگ‌ترین باغ ییلاقی ناصر‌الدین‌شاه که شاهد اتفاقات مهم تاریخی بوده و مشهورتر از همه: تاج‌گذاری احمد‌شاه قاجار در 1332 هجری قمری و محاکمۀ دکتر محمد مصدق در 1332 هجری خورشیدی. (رضاشاه البته به نمادهای قاجار بی‌علاقه بود و چشم به روی تخریب بخش‌هایی از آن بست اما حوض‌خانه و برج سلطنت‌آباد و تالار آینه باقی ماندند و در دوران محمد رضا‌شاه به کارخانه مهمات‌سازی تبدیل شد و اکنون در اختیار وزارت دفاع است).
    تصور شاه و نخست‌وزیر کودتا- فضل‌الله زاهدی- این بود که با شتاب در محاکمۀ دکتر مصدق تکلیف او زودتر روشن می‌شود و پرونده را می‌بندند و نمی‌دانستند که پرونده تازه‌ای باز می‌شود. زاهدی البته حس دو‌گانه‌ای به مصدق داشت. هم احترام چون رییس او بوده و هم براندازنده دولت او و دوست داشت دادگاه سریع برگزار شود و در عین حال به حساب بی‌احترامی او گذاشته نشود. این دو اما قابل جمع نبود.
    ابراهیم گلستان که با شرکت نفت ارتباط داشت دو سال قبل در گفت‌و‌گویی با سهیلا عابدینی و در مصاحبه با مجلۀ چلچراغ ماجرا را این گونه روایت کرد: «روزی که من رفتم دادگاه، اولش که مصدق را آوردند، خبرنگارها همه بودند. من به رییس دادگاه گفتم که من عکس نمی‌گیرم، من دارم فیلم می‌گیرم. چون عکاس‌ها را دیگر بعد از ورود مصدق بیرون می‌کردند. اما من خیلی آرام و مودب به رییس دادگاه گفتم فیلم من برای تلویزیون آمریکاست (تلویزیون ان‌بی‌سی). نمی‌شود فیلم هم برنداشت. اگر من فیلم برندارم و این فیلم در خارج نشان داده نشود، خواهند گفت دادگاه، دروغی بوده و کار قلابی و نمایشی بوده و جعل کردند. اجازه می‌دهید من فیلم بگیرم؟! به ‌این ‌ترتیب بود که من قبولاندم که من می‌مانم همین‌جا. گفتم دوربین من فلش ندارد، سروصدا نمی‌کنم، همین‌جا روی زمین زیر تریبون شما می‌نشینم روبه‌روی مصدق و هیچ صدایی هم نمی‌کنم. اگر صدا کردم، شما بگویید مرا ببرند بیرون. قبول کرد رییس دادگاه.
    ابراهیم گلستان به خاطر می‌آورد که «در دادگاه روبه‌روی مصدق در فاصله یکی ‌دو متری روی زمین نشسته بودم. فلویی آینه‌های تالار آینه هم هست.»: «یکی از بزرگ‌ترین آدم‌ها بود. ببینید وقتی‌ که نهرو آمده بود در ایران، وقتی با او مصاحبه کردند، نهرو یک آدم خارجی است، از رهبران جنبش استقلال هند است. این آدم زبان باز کرد و گفت… (بغض می‌کند) اگر شما بگردید در روزنامه‌های آن‌ موقع از این واقعه خبرها هست. این آدم در جواب یکی که پرسیده بود چه‌ کار کنیم درباره مسألأ انگلیس و مسئله فلان و… نهرو گفته که شما آدم درستش را داشتید اما قدرش را ندانستید. آدم چه بگوید؟ (بغض می‌کند)… در کشاکش حرف‌های درهم‌ و برهم که مقداری‌اش غلط بود و مقداری درست، خب این آدم ناراحت بود دیگر. این آدم برای خودش کوچک‌ترین چیزی نخواست، اصلا خانۀ خودش را کرد نخست‌وزیری. آدم چه بگوید واقعا؟»
    به کمتر خبرنگار و عکاسی اجازه دادند حاضر شود و کوشیدند با نظامیان و تالار آینه مصدق را تحت تأثیر قرار دهند اما صلابت مصدق که با عکس های گلستان ثبت و منتشر شد فضا را تغییر داد. چندان که دکتر همایون کاتوزیان در کتاب «مصدق و نبرد قدرت» می‌نویسد: « با آغاز محاکمۀ دکتر مصدق و انتشار اخبار و عکس‌های مربوط به دادگاه تصورات شاه و طرفدارانش نقش بر آب شد تا جایی که عده‌ای این محاکمه را اشتباهی بزرگ قلمداد کردند که مصدق را محبوب‌تر کرد»
    با این وصف گزاف نیست اگر گفته شود ابراهیم گلستان در ثبت دادگاه دکتر مصدق چه گفته‌های او و چه تصاویر مشهور تاریخی نقشی بی‌بدیل داشته است.
    آن زمان هنوز احمد شاملو شعر مشهور خود را نسروده بود: آینه‌ای در برابر آینه‌ات می‌گذارم تا از تو ابدیتی بسازم. ابراهیم گلستان اما دوربین خود را به مثابۀ آینه ای در برابر آینه های تالار آینه قرار داد و شاید 12 سال بعد تحت تأثیر همان رخداد نام مستند خود را «خشت و آینه» گذاشت.
    وقتی فرزند و نوه او (مانی حقیقی) حس چندانی به ابراهیم گلستان ابراز نمی کردند جا برای مرثیه نیست و خود نیز از این جنس بود که با مرگ دیگران راحت کنار می‌آمد اما او ابراهیم گلستان بود ولو رسانه های داخلی خبر خود دربارۀ او را این گونه شروع کنند: ابراهیم تقوی شیرازی مشهور به ابراهیم گلستان 31 مرداد 1402 درخانه‌اش در حومه لندن درگذشت.