سرمقاله
صفحات روزنامه
اخبار آنلاین
طی دو روز گذشته در میان سیل پیامهای تسلیت و خاطرات مشترک با مرحوم آتیلا پسیانی یکی از این خاطرات حاوی نکتهای بود که در جای خود قابل تعمیم به مسائل کلانتر است. یکی از تهیهکنندگان تئاتر نقل کرد که طی تمرین تئاتر یک ناهماهنگی رخ داد که مرحوم پسیانی خطاب به باعث و بانی آن ناهماهنگی گفته بود: «من نزدیک به شصت سال از عمرم گذشته و فرصت زیادی برایم باقی نمانده، بنابراین به هیچ کس، تاکید میکنم هیچ کس اجازه نمیدهم حتی یک دقیقه از این فرصت کوتاه من را خراب کند.» این نقل قول از این بازیگر تاثیرگذار که اتفاقاً در کارنامه خودش آثار فراوان و مهمی دارد، نشان میدهد برای اثرگذار بودن، زمان عنصر ارزشمندی از زیست بشر است که به عنوان فرصت شناخته میشود. طی چند دهه گذشته شاید از این دست فرصتهای بیبازگشت بسیار از دست رفته است و امروز نشانهها و اثرات آن را در شئون مختلف زیستی خود مشاهده میکنیم. از خشک شدن رودخانهها و دریاچهها گرفته تا فرصتهای کم نظیر سرمایهگذاری در زیرساختهای توسعهای در دهه هشتاد و نود به واسطه درآمدهای بالای نفتی، همگی فرصتهای جبران نشدنی هستند. اما آیا این به معنای آن است که باید از این موضوع نا امید و منفعل بود؟ پاسخ هم بله و هم خیر است. درواقع زمانی میتوان امیدوار بود که نشانههای این فرصتسوزیها در تصمیمسازیها کمرنگ شده باشد. واقعیت آن است که یکی از مهمترین مولفههای این عدم فرصتسوزیها میدان دادن به افراد متخصصی است که به صورت دومینووار از کشور خارج شده و یا در حال خروج هستند. افرادی که عمرشان و زمان طلاییشان را به جای خدمت به توسعه در کشور مجبورند در جای دیگری صرف کنند و جایگزینی برای آن نخواهد بود. این نیروی انسانی، جوانی، شور و تخصص خود را در سرزمین دیگری به کار میبندد و ما برخلاف مرحوم پسیانی فرصت کوتاه خود را تقدیم به دیگری میکنیم. هرچند که روز گذشته وزیر ارشاد گفته بود که برای برگشت هنرمندان مانعی وجود ندارد اما اگر این موانع برای همه متخصصان به طور عملی برداشته شود، نشان از تغییر رویه دیده میشود. افرادی مانند عادل فردوسیپور با همه نقدهایی که هر کس میتواند به او داشته باشد علیرغم بیمهریها در کشور ماند و سعی کرد به فعالیت خود ادامه دهد اما واقعیت آن است که حدود ۵ سال است که آنتن تلویزیون دیگر از این متخصص بهره نمیبرد. او همین روزها در آستانه ۵۰ سالگی قرار گرفت و همچنان زمان در حال سپری شدن است تا رسانه ملی از حضور او بیبهره باشد. در حوزههای اقتصادی و فضای کسب و کار نیز جوانان گمنام و البته کاربلدی هستند که به حاشیه رانده شدند و در فکر مهاجرت هستند. ایکاش قدر زمان و فرصتها را دانسته و فضا برای حضور آنها مهیاتر میشد.