سرمقاله

آیا ایران در نقطه درستی ایستاده است؟/ محمدعلی وکیلی

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • پارک کوهستان کرمانشاه کجاست؟ کرمانشاه زیر پای شما
  • بهترین روش یادگیری زبان کدام است؟
  • بهترین لپ تاپ دانشجویی
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 16791  |  صفحه ۴ | فرهنگ و هنر  |  تاریخ: 22 مهر 1402
    میرشمس‌الدین ادیب سلطانی درگذشت
    وداع با خردمند ناب در آسمان علم و ادب
    میرشمس‌الدین ادیب سلطانی، چهره مطرح فرهنگ و علم در ۹۲سالگی از دنیا رفت.
    به گزارش ایسنا، میرشمس‌الدین ادیب سلطانی، پزشک، فیلسوف، زبان‌شناس، نقاش، ریاضی‌دان، نویسنده و مترجم متون مهم ادبی و فلسفی صبح روز پنجشنبه، ۲۰ مهر در بیمارستان ایرانمهر تهران درگذشت.
    او از چند روز قبل در بخش آی‌سی‌یوی بیمارستان بستری بود.
    میرشمس‌الدین ادیب سلطانی ۲۱ اردیبهشت سال ۱۳۱۰ در محله قلمستان تهران به دنیا آمد. زبان فرانسه را در کودکی با کتاب دست دومی به نام فرانسه بدون معلم آموخت و زبان انگلیسی را از رادیو بی بی سی. پس از اتمام شش سال متوسطه در دبیرستان البرز، در سال ۱۳۲۸ وارد دانشکده طب دانشگاه تهران شد و دکترای پزشکی خود را از دانشکده پزشکی دانشگاه تهران دریافت کرد. برای ادامه تحصیل در زمینه روان‌پزشکی بالینی و تحقیقات بیوشیمی به وین رفت و بعد از چند ترم، دستیار پروفسور هافمن، از جمله سرشناس‌ترین روان‌پزشکان آن ایام شد.
    او که به زبان‌های انگلیسی، آلمانی، فرانسه، یونانی باستان، عربی، ایتالیایی، روسی، عبری، ارمنی، لاتین، پهلوی، اوستایی و زبان‌های پارسی میانه و باستان مسلط بود، آثار ترجمه‌شده را مستقیما از زبان مبدا به زبان فارسی برگردانده است. میرشمس‌الدین ادیب سلطانی تالیفات متعددی به زبان فارسی و انگلیسی داشت و آثار او مشهور به استفاده گسترده از واژگان فارسی و بهره جستن از پارسی باستان، پارسی اوستایی و پارسی میانه بود.
    از مهم‌ترین آثار ترجمه‌شده توسط میرشمس‌الدین ادیب سلطانی می‌توان به «سنجش خرد ناب» امانوئل کانت، «منطق» ارسطو، «جستارهای فلسفی» برتراند راسل، «سوگ‌نمایش هملت شاهپور دانمارک» اثر ویلیام شکسپیر و همچنین «رساله منطقی- فلسفی» ویتگنشتاین اشاره کرد.
    میر شمس‌الدّین ادیب‌سلطانی، چهارمین فرزند زین‌العابدین ادیب‌سلطانی و بتول آغا، در خانواده‌ای شناخته‌شده و اهل ادب و شعر، در سال ۱۳۱۰ و در محلّه قلمستان تهران به دنیا آمد. در دانشنامه دانش‌گستر آمده‌است که او در بروجرد چشم به جهان گشود. پدر و مادرش از سر علاقه به خواجه شمس‌الدین حافظ شیرازی، نام «میرشمس‌الدین» را بر او نهادند. به واسطه شغل پدر، کودکی او تا پیش از ورود به مدرسه در بروجرد، سنندج و زنجان گذشت. زبان فرانسوی را در کودکی، با کتاب دست‌دوّمی به نام فرانسه بدون معلّم آموخت و زبان انگلیسی را از رادیو بی‌بی‌سی فرا گرفت. او در سال ۱۳۲۲ به دبیرستان می‌رود و در همین ایّام نیز به سازمان جوانان حزب تودهٔ ایران می‌پیوندد. به گفته برادرش، او در این زمان کتاب‌های لنین و استالین را می‌خواند که از شوروی به ایران می‌آمد و این کشور را می‌ستود. به علاوه کتاب‌های مارکس و انگلس را نیز می‌خواند.
    او پس از اتمام شش سال متوسّطه، در سال ۱۳۲۸ وارد دانشکدهٔ طبّ دانشگاه تهران می‌شود و دکترای پزشکی خود را از دانشکدهٔ پزشکی دانشگاه تهران دریافت می‌کند. در روز هشت آبان ۱۳۳۰، برخی از دانشجویان در جلسه هفتگی شورای دانشگاه، از جمله میرشمس‌الدین ادیب سلطانی، با مسدود کردن راه‌های ارتباطی به این جلسه اعلام کردند که تا زمانی که اعضا خواسته‌های دانشجویان را به رسمیت نشناسد، اجازه هیچ خروجی به آنها نمی‌دهند. پس از این واقعه برخی از دانشجویان توده‌ای گروگان‌گیر از دانشگاه اخراج می‌شوند، اما اخراج شامل حال میرشمس‌الدین نشد. در سال ۱۳۳۰ به شکل ناگهانی به هند رفت. مدتی بعد برای ادامهٔ تحصیل در زمینهٔ روان‌پزشکیِ بالینی و تحقیقات بیوشیمی به شهر وین رفت و بعد از گذران چند دورهٔ تحصیلی در آن‌جا، دستیار پروفسور هافمن، یکی از سرشناس‌ترین روان‌پزشکان آن ایّام، شد. او در سال ۱۳۴۰، برای دیدار خانواده به ایران بازگشت، امّا پس از آن دیگر به دانشگاه وین نرفت؛ بنابراین تحصیلاتِ روان‌پزشکی‌اش را نیمه‌کاره رها کرد و به لندن ره‌سپار شد. پس از مدتی زندگی فرهنگی در لندن به تهران برگشت. اینبار او از حزب توده فاصله گرفته‌است. در تهران میرشمس‌الدین به تدریس زبان انگلیسی در بریتیش کانسل روی آورد. به خلاف روش مشخص تدریس در این مؤسسه، میرشمس‌الدین بر اساس روش خاص خود تدریس می‌کرد و حتی گاهی اوقات غلط‌هایی از کتاب‌های درسیِ انگلیسی وارداتی می‌گرفت که به مذاق مدیران مؤسسه خوش نمی‌آمد. در سال ۱۳۴۶ به پیشنهاد کریم امامی، سرویراستار کتاب‌های غیر درسی در مؤسسه انتشارات فرانکلین تهران می‌شود. در این دوران کم‌کم پرسش از چگونگی جایگزینی اصطلاحات مناسب به زبان فارسی در ذهن او شکل می‌گیرد؛ پرسشی که تا پایان عمر به همراه او بود. با کار بر روی واژگان، توجه او به خط و شیوه نگارش فارش جلب شد. دو اثر درآمدی بر چگونگی‌یِ شیوهٔ خطِّ فارسی و راهنمای آماده ساختن کتاب حاصل این دوران هستند. در سال ۱۳۵۶ از انتشارات فرانکلین بیرون می‌آید و به ترجمه آثار ادبی و فلسفی می‌پردازد.
    با این همه، اطّلاعات اندکی از زندگی و احوال او موجود است. وی به زبان‌های انگلیسی، آلمانی، فرانسوی، یونانی باستان، عربی، ایتالیایی، روسی، عبری، ارمنی، لاتین، پارتی، اوستایی، پارسی میانه و پارسی باستان تسلّط داشت.
    برادر بزرگش «میرمهدی» معمار، دیگر برادرش «شریف» از اقتصاددانان نامدار و تنها خواهرش «ممتاز»، پزشک داروساز بود. از مادر میرشمس‌الدین، بتول‌آغا، دو دیوان شعر چاپ شده‌است.
    ادیب‌سلطانی آثار ترجمه‌کرده‌اش را مستقیماً از زبان مبدأ به فارسی برگردانده است. روشِ او را در ترجمه و نوشتار، نمی‌توان کاملاً سره‌نویسی نامید، زیرا وام‌واژه‌های بسیاری در آثارش یافت می‌شود. یکی از رویکردهای او در ترجمه و معادل‌سازی برایِ واژگان، روش شکستنِ واژه‌های زبان‌های اروپایی از نظرِ تک‌واژشناسی و چسباندن برابرهای آن تک‌واژها در زبانِ فارسی نو و میانه و باستانی به یکدیگر است. با این حال، آثار او در میان مردم و خوانندگان، به استفادهٔ گسترده از واژگان فارسی مشهور است. ادیب‌سلطانی باور دارد که برای برزیستن زبان پارسی در جهان دانش و فنّاوری، چاره‌ای جز بهره بردن از همهٔ توان زبان فارسی و هم‌خانواده‌هایش (مانند اوستایی) و نیاکانش (پارسی باستانی و پارسی میانه) نیست. این‌گونه روش ترجمه از جانب برخی تشویق و از جانب برخی دیگر نیز نقد شده‌است. منتقدان ترجمه‌های او از آثار فلسفی باور دارند که ادیب‌سلطانی در ترجمهٔ این آثار نثری دشوارفهم به کار برده و به «زبان‌سازی یا اختراع زبانی» دست یازیده‌است. این منتقدان ترجمه‌های او از آثاری را که نام برده‌اند، «وفادار به متن ولی غیرقابل‌فهم» خوانده‌اند.