کد خبر: 20916 | صفحه آخر | تاریخ: 03 دی 1402
اصولگرایان و ناهمسویی با پارادایمهای جامعه / امین جمشیدزاده
بیشتر پارادایمها و مسائل مربوط به همسویی و اطاعت میخواهند معلوم کنند آیا مردم آشکارا تسلیم نفوذ میشوند یا ناآشکار در هر حال در زندگی روزمره کسانی که میکوشند بر ما اعمال نفوذ کنند برای دستیابی به تغییراتی که وقتی نگرشهای خصوصی ما را نیز تغییر میدهند، به چنین تغییری درونیسازی گفته میشود؛یقیناً هدف اصلی والدین مربیان علمای دینی سیاستمداران و آگاهیهای بازرگانی، درونیسازی کردن است نه صرفاً واداشتن به پیروی و متابعت به طور کلی درونیسازی را آن منبع نفوذ ایجاد میکند که یا پیامی قانع ساز و ترغیب کننده دارد که خود آن پیام الزام آور است یا خودش اعتبار دارد یعنی هم دارای تخصص و هم قابل اعتماد است. درست همان گونه که اعمال نازیهای آلمان تحت فرماندهی آدولف هیتلر روانشناسان اجتماعی را به موضوع،اطاعت از مراجع قدرت علاقمند کرد تلاشهای تبلیغاتی دو طرف در جنگ جهانی دوم، روانشناسان را به بررسی قانع سازی برانگیخت در اواخر دهه ۱۹۴۰ میلادی تحقیقاتی فشرده در دانشگاه ییل فرانسه جایی که محققان به جستجوی ویژگیهای پیام رسانهای موفق، پیامهای موفق و نوع افرادی که به آسانی قانع میشوند برآمدند آغاز گردید. هرچند سالها تحقیق در این زمینهها به کشف پدیدههای جالبی انجامید ولی اصول کلی و معدودی به دست آمد؛ نتایج حاصله به صورت فزاینده پیچیده و خلاصه کردن آنها دشوار شده بود و به نظر میرسید هرگونه نتیجهگیری مستلزم همراه شدن با چندین بستگی دارد باشد اما در دهه ۱۹۷۰ توجه روانشناسان اجتماعی به خبرپردازی منجر به وضع نظریههای قانعسازی شد که ایجاد چهارچوب یکپارچهتر را برای تحلیل پیامهای تغییر کننده فراهم آورد. وقتی خالص سازان تمایل ندارند یا نمیتوانند محتوای پیام جامعه را پردازش و منعکس کنند ممکن است یک قاعده سرانگشتی ساده را که با آن علم اکتشاف گفته میشود برای استنباط اعتبار استدلالهای مربوط به آن به کار ببرند؛مثالهایی از چنین قاعدهای را میتوان در اظهارات بعضی از سیاستمداران و ایدئولوگهای اصولگرایان و راست سنتی نظیر محمدرضا باهنر، محمد صادق کوشکی، صادق محصولی، پرویز سروری، منوچهر متکی، غلامعلی حداد عادل و حسن رحیم پورازغدی دید و مشاهده کرد.
تقریباً هر حزبی و جناحی که رجل سیاسی به آن تعلق دارد از خانواده گرفته تا کل جامعه مجموعهای از باورها، نگرشها و رفتارهای ضمنی یا علنی دارد که «درست» تلقی می شود.هر عضو حزب که از این هنجارهای اجتماعی تخلف کند با خطر منزوی شدن و عدم تایید اجتماعی روبرو میشود نمونه آن در جناح اصولگرایان محمود احمدی نژاد است که با همراهی اسفندیار رحیم مشایی و حمید بقایی علیه نظام زاویه گرفت و شاخه انحرافی را با بست نشینی های مکرر تشکیل داد.بدین ترتیب احزابی که ما مردم به آنها تعلق داریم از طریق پاداش و تنبیه اجتماعی اطاعت ما را جلب می کنند.به علاوه اگر برای افراد یا گروههای دیگر احترام قائل شویم و آنها را تحسین کنیم؛ممکن است از هنجارهای آنان اطاعت کرده و باورها نگرشها و رفتارهای آنها را در پیش گیریم تا شبیه آنها باشیم یعنی سعی کنیم همانند آنها شویم این فرایند را همانندسازی میگویند؛ گروههایی که ما با آنها همانندسازی میکنیم؛ گروههای مرجع خوانده میشوند زیرا برای ارزیابی و تنظیم عقاید و اعمال خود به آنها مراجعه میکنیم. گروههای مرجع همچنین میتوانند نه تنها با تهیه باورها و نگرشهای خاص بلکه با فراهم آوردن چشم انداز کلی که بتوانیم از طریق آن به دنیا نگاه کنیم یک چارچوب داوری برای ما فراهم میآورند یعنی ایدئولوژی یا مجموعهای از تعبیر و تفسیرهای آماده درباره موضوعها و رویدادهای اجتماعی، اگر ما این دیدگاهها را اقتباس کرده و ایدئولوژی گروه و حزب را در نظام ارزشی خود ادغام کنیم در آن صورت گروه مرجع موجب درونیسازی شده است بدین ترتیب، فرایند همانندسازی میتواند پلی مرجع باشد تا از ارزشهای آن تاثیر بپذیرد. مثلاً افراد پایه طبقه متوسط اغلب طبقه متوسط را گروه مرجع خود قرار میدهند؛ مثلاً ورزشکار یا سیاستمدار جویای نام معین از ورزشکاران یا سیاستمداران حرفهای را گروه مرجع خود قرار دهد. اگر هر یک از ما فقط با یک حزب مرجع راست یا چپ همانندسازی میکردیم زندگی بسیار سادهتر میشد اما اغلب ما با هر دو حزب اصولگرایان و اصلاح طلبان همانندسازی میکنیم که درست سر بزنگاه در ایام انتخابات در ایران به ناگاه اصولگرا، اصلاح طلب می شود که همین کار اغلب منجر به وارد آمدن فشارهای متعارضی بر ما می شود. بسیاری از مهمترین باورها و نگرشها احتمالاً در آغاز مبتنی بر همانندسازی هستند هر بار که همانندسازی با گروه مرجع تازهای را در پیش میگیریم در فرایند آزمودن مجموعه تازه، باورها و نگرشهایی که تجویز میکنند درگیر میشویم باورهای آدمی در تغییر دائم است و میتواند روز به روز تغییر کند سال اول دانشکده اغلب همین اثر را بر دانشجویان دارد بسیاری از دیدگاههایی که دانشجویان از گروه مرجع خانواده خود به دانشکده میآورند با چالش دانشجویان و اعضای هیأت علمی که زمینه ها و باورهای متفاوت دارند رو به رو می شود.دانشجویان اغلب باورهای جدید را با شور و شوق فراوان و اعتقاد راسخ امتحان میکنند و وقتی مجموعهای را مناسب تشخیص
نمیدهند آن را کنار میگذارند و باورهای تازهتری را امتحان میکنند این فرایند طبیعی رشد است اگرچه این فرایند در مورد کسانی که نسبت به تجربههای تازه ذهن گشوده دارند هیچ گاه پایان نمیپذیرد اما در دوره تحصیلات دانشگاهی و پیش از آنکه شخص هسته باورهای دائمی خود را شکل داده و باورهای دیگر خود را با آهستگی و با افراط کمتر بر آن بنا نهد شدت قابل توجهی دارد؛ کار اصلی دانشگاه این است که سبب میشود از باورها و نگرشهای متعددی که شخص میآزماید یک هویت اعتقادی و مرامی برایش تکامل یابد تا او بتواند از همانند سازی به درونی سازی حرکت کند. یکی از مزایای درونیسازی بر تسلیم این است که تغییرات خود حفظ کننده هستند منبع اصلی نفوذ برای حفظ تغییرات انجام شده مجبور به نظارت بر فرد نیست؛ بنابراین آزمون درونیسازی خالصسازی اصولگرایان ثبات دراز مدت باورها، نگرشها و رفتارهای ایجاد شده نیست. آیا خالص سازی کنونی از همانندسازی در حزب راست سنتی پس از بازگشت این افراد به کالبد جامعه و دنیای واقعی نیز پایدار میماند پاسخ منفی است. بسیاری از تصمیمها را نه یک فرد بلکه گروهها و احزاب میگیرند اعضای خانواده متفقاً تصمیم میگیرند که تعطیلات را در کجا بگذرانند؛دپارتمان داوری و فدراسیون فوتبال با هم تصمیم میگیرند که VAR را به دربی ۱۰۲ پایتخت بیاورند؛ شورای شهر به صورت گروهی تصمیم می گیرد که توالتهای عمومی و حمام های عمومی در مناطق مختلف شهر ایجاد شود. رئیس جمهور و هیأت دولت مشترک با هم تصمیم میگیرند که ۱۵ دی ماه ۱۴۰۲ به استان ایلام کوچکترین استان ایران سفر کنند؛ این گونه تصمیمها از چه جهاتی با تصمیمهایی که فرد میگیرد قابل مقایسهاند آیا تصمیمهای گروهی بدترند یا بهتر؟ مخاطره آمیزترند یا مقرون به احتیاط بیشتر؟ عاقلانهترند یا بیملاحظهتر ؟اینها پرسشهایی است که به قطبی شدن گروهی میانجامد و خالص گرایان ورژن و نسخه اصلی آن را در انتخابات۱۱ اسفندماه۱۴۰۲ که از مدت ها پیش چراغ خاموش کلید زده اند،می خواهند در جامعه پیاده کنند.