کد خبر: 22638 | صفحه ۱۱ | ایران و جهان | تاریخ: 01 بهمن 1402
آینده ایران در منطقه پرآشوب خاورمیانه چه میشود؟
سایه جنگ فراگیر بر سر منطقه
گروه بین الملل - تردیدی نیست که ریشه اصلی تمامی تحولات جاری در منطقه غرب آسیا، به عملیات هفتم اکتبر جنبش حماس باز میگردد. عملیاتی که ضربه و شوکی جدی را به اسرائیل وارد کرد و در نقطه مقابل آن، رژیم اسرائیل برای اینکه آبرو و اعتبار متصور برای خود را اعاده کند، حملهای سراسری را به نوار غزه در دستورکار قرار داد که البته هنوز ادامه یافته و بر اساس دادههای موسسه حقوق بشری دیدهبان اروپا و مدیترانه، تاکنون موجب کشته، مجروح و مفقود شدنِ بیش از ۱۰۰ هزار فلسطینی شده است. اسرائیل در پاسخ به عملیات هفتم اکتبر، به طور خاص از منطق تناسب در معادلات جنگی پیروی نکرده است.
یعنی معادل با آسیبها و خسارات جانی که به آن وارد شده بود، درصدد وارد کردن خسارت به طرف مقابل برنیامد و عملا یک نسل کشی و حمام خون را در نوار غزه به راه انداخت. دلیل این مساله نیز روشن است: اسرائیلیها تا حد زیادی این درک را پیدا کرده اند که عملیات هفتم اکتبر، به نوعی در صدد ساقط کردن معادله موازنه قدرتی است که آنها سالها در قالب آن، خود را به مثابه قدرت و بازیگر برتر و مسلط میدیده اند و گویی در شرایط کنونی، از یک بازیگر مسلط، به کنشگری ضعیف و حاشیهای تبدیل شده اند.
به گزارش فرارو، مسالهای که با توجه به ماهیت پرتنش بقا و حیات اسرائیل، میتواند در ادامه راه بحرانِ وجودی برای آن را به مرحلهای حادتر برساند. از این رو، اسرائیل سعی دارد با حذف و نابودی جنبش حماس و گروههای مقاومت فلسطینی در نوار غزه، به نوعی ورق بازی را برگرداند و آبروی از دست رفته خود را احیا کند.
نقطه حیاتی اصطکاک کجاست؟
در قالب برنامه اسرائیل برای حذف جریان مقاومت فلسطین، یک چالش اساسی مطرح است و آن این مساله است که محور مقاومت در منطقه، این درک را دارند که اگر گروههای مقاومت فلسطینی آسیب جدی ببیند و با تهدید وجودی رو به رو شوند، دیر نخواهد بود که رژیم اسرائیل ذات توسعه طلب خود را در تقابل با آنها نیز به نمایش خواهد گذاشت و این مساله چالشهای عدیدهای را به ویژه از حیث امنیتی برای آنها ایجاد خواهد کرد.
این همان نکتهای است که مسوولان ارشد حزب الله لبنان نظیر سید حسن نصرالله نیز بارها به آن اشاره کردهاند و تاکید داشتهاند که کنشگری فعال حزب الله در جوار مرزهای فلسطین اشغالی، با هدف حراست از آینده لبنان و مقابله با طرحهای توسعه طالبانه دشمن اسرائیلی در دستورکار قرار گرفته است. دیگر کنشگران حاضر در محور مقاومت نیز یک چنین درکی دارند و به همین دلیل شاهدیم که گروههای مقاومت عراقی و سوری و به ویژه حوثیهای یمنی، توقف حملات اسرائیل به نوار غزه را به یک اولویت مهم و راهبردی برای خود تعریف کردهاند.
ایران نیز به تازگی با شلیک موشکهای خود به فاصلهای در حدود ۱۲۰۰ کیلومتر دورتر از مرزهایش، به نوعی این پالس معنادار را به طرف اسرائیلی رساند که تداوم جنگ و تنش آفرینی میتواند صورت حسابهای سنگینی را روی دست این رژیم بگذارد.
آینده ایران در منطقه پرآشوب خاورمیانه چه میشود؟
محور مقاومت از همان نخستین روزهای آغاز جنگ غزه، اقدامات مختلفی را انجام داده اند تا روند حملات اسرائیل به غزه را متوقف سازند. با این حال، تمامی اقداماتی که تاکنون انجام شده، نتوانسته اند به تحقق این هدف ختم شود. در همین راستا نیز شاهدیم که ایران به تازگی بر شدت کنشگریهای میدانی خود افزوده و سعی دارد پالسهای هشدار عینی تری را به ویژه به طرف اسرائیلی برساند.
با این حال، آینده خاورمیانه تا حد زیادی به آینده جنگ غزه گره خورده است. حداقل یکی از پیامهای عینی عملیات هفتم اکتبر و تحولات پس از آن برای خاورمیانه این بود که تا مدتی منطقه در جنگ و تنش خواهد بود. در این فضا، میانجی گران بین المللی از قدرت و تاثیرگذاری چندانی برخوردار نیستند و هر لحظه امکان انفجار درگیریها در سطح منطقه وجود دارد.
در چنین فضایی، کنش فعال از حیث نظامی و امنیتی، از جمله گزینههایی است که ایران در قالب آن الزام به اقدام موثر دارد. در این فضا، حتی برخی این گمانه زنی را مطرح میکنند که به تدریج گزینه جنگ نیابتی به ویژه میان ایران و اسرائیل کمرنگ و کمرنگتر شود و زمینه برای برخوردهای مستقیمتر میان تهران-تل آویو فراهم شود. توجه داشته باشیم که گزینه اوج گیری تنشها در سطح منطقه و حتی تقابل مستقیم ایران با اسرائیل و دیگر قدرتهای غربی، یک گزینه مطلوب برای اسرائیلیها است.
اسرائیل با انجام اقداماتی نظیر ترور شهید سید رضی موسوی و یا به تازگی، ترور مستشاران عالی رتبه سپاه قدس در سوریه و همچنین انجام اقدامات خرابکارانه و تروریستی نظیر ترور صالح العاروری نفر دوم جنبش حماس، عملا این پیام را میرساند که بی پروا به دنبال تشدید تنشها است و اساسا این مسیر را تنها مسیر بقا و تثبیت هژمونیِ ادعایی خود میداند. از این رو، گزینه برخورد با ایران برای آنها به یک گزینه عینیتر تبدیل شده است.
درست به همین دلیل است که تاکنون شاهد بوده ایم برخی مقامهای کشورمان تاکید کرده اند که ایران در دام اسرائیل و نقشههای آن برای یک جنگِ گستردهتر نخواهد افتاد.
در این چارچوب، آینده ایران در خاورمیانه، متاثر از فضای پرفراز و نشیب حاکم بر این منطقه، دستخوش برخی تنشها خواهد بود و این فضا، مدیریت صحنه و روند تحولات از اهمیت زیادی برخوردار میشود. با این حال، همانطور که پیشتر گفته شد، محور مقاومت اکنون بیش از هر زمان دیگری در حال تشدید کنشهای میدانی خود جهت جلوگیری از دستیابی اسرائیل به اهداف مد نظرش در قالب جنگ غزه است.
جنگی که اگر همین فردا متوقف شود، اثرات مثبتی از حیث تخفیف و کاهش تنشها در سطح منطقه دارد و اگر ادامه دار شود و با چالشهای جدی برای مقاومت فلسطینی و تداوم حیات و کنشهای میدانی آن در نوار غزه همراه شود، میتواند بحرانهای جاری را چند پله به پیش برد و به نقطه انفجار برساند. حداقل تا به اینجای کار اسرائیلیها نشانهای از اراده خود بر پایان دادن به جنگ غزه صادر نکرده اند و همین مساله عینیترین پیام را دال بر تشدید تنشها در محیط منطقهای و به طور خاص پیرامون کشورمان، مخابره میکند.
آیا جنگ در راه است؟
در همین رابطه عبدالرضا فرجی راد دیپلمات پیشین و استاد ژئوپلیتیک دانشگاه در گفت و گو با فرارو در این خصوص توضیح می دهد: بعد از حملههای تروریستی کرمان، ایران به دنبال این بود که به نوعی از افراد و گروههایی که به شکل مستقیم و غیرمستقیم با این حملات درگیر بودند، انتقام بگیرد. از همان ابتدا نیز این نکته مطرح شد که اسرائیل در این حملات دخیل است و این عملیات را به گروههای تروریستی محول کرده است. از یک طرف، ایران به دنبال راهکاری برای پاسخ بود و از طرفی دیگر، حفظ امنیت کشور، بسیار مهم است. گروههای تروریستی نیز در منطقه حضور دارند و در مرزهای شرقی و غربی کشور فعالیت میکنند. براورد دستگاه امنیتی کشور با گذشت چندین روز از این حملات این است که اسرائیل، پشت قضیه بوده و از گروههای تروریستی استفاده کرده است. بررسیهای وزرات اطلاعات هم نشان داده که بخشی از رشته فعالیت این افراد به کردستان عراق و بخشی به ادلب مرتبط میشود که گروههای تروریستی در آن تجمع کرده اند، به همین دلیل است که نیروهای امنیتی و نظامی ایران به این مواضع حمله کرده اند.»
وی افزود: «درباره این که چگونه باید با این نوع اقدامات تروریستی برخورد شود و آیا این برخورد کافی و به اندازه بوده یا خیر، باید بدانیم که تصمیماتی در این سطح در «شورای امنیت ملی» گرفته میشود و پس از مطرح شدن، توسط عالیترین مقامات کشور تایید میشود و اینگونه نیست که یک بخش نظامی، به تنهایی تصمیم گرفته باشد چنین کاری انجام دهد. درواقع با اجماع تحلیلها و نتیجه گیریهای خود به این اصل رسیده اند که باید تروریستها را تضعیف کرد و تا جایی که ممکن است با آنان مقابله انجام داد.»
فرجیراد ادامه داد: «سوریه در کنترل ایران نیست و گروههای تروریستی در این منطقه فعالیتهایی دارند و دولت سوریه نیز در این زمینه ادعایی ندارد. درباره عراق، واقعیت این است که عراق همسایه ما است و سالها با اقلیم عراق، رابطه خوبی داشتیم. همین گروهها نیز در اقلیم سر کار بودند و قدرت داشتند. اما وقتی آنان نیز احساس میکنند رژیمی مثل اسرائیل دشمن اول ایران است و ایران و اسرائیل با یکدیگر تقابل جدی دارند، چه اصراری وجود دارد که با اسرائیل کار کنند؟ آن هم با توجه به این که همسایه بزرگی که چندین دهه با آنان تعامل دارند، ایران است. پرسش اصلی این است که این تاکید و اصرار اقلیم کردستان برای کار کردن با اسرائیل، چرا تا این حد پررنگ و زیاد است؟ من معتقدم این مسئله باید از طریق دیپلماسی و گفتگو حل شود. طی دو سه سال اخیر، اقلیم رابطه کمتری با ما داشته و رفت و آمد بین مقامات ارشد سیاسی بسیار کاهش پیدا کرده است. این در حالیست که کشورهای همسایه با آنان کار میکنند، بنابراین هم اقلیم باید، امنیت ایران را در نظر بگیرد و هم ایران باید به ثبات خود توجه کند.»
این تحلیلگر مسائل سیاسی گفت: «نزدیک به یک سوم خاک اقلیم، که توسط داعش به تصرف درامده بود با کمک ایران تا حد زیادی از دست داعشیان آزاد شد. گرچه دیگر کشورها و خود عراقیها در این کار نقش داشتند، اما نمیتوان از نقش مهم ایران غافل شد. به همین دلایل است که این سوال همچنان تکرار میشود که وقتی ایران در مواقع حساس بارها برای اقلیم اقدامات مثبت انجام داده، چرا اقلیم واکنشهایی اینچنینی نشان میدهد. ممکن است ادعا شود که افرادی که مورد حمله قرار گرفته اند، ارتباطی با اسرائیل نداشته اند. اما باید گفتگو انجام شده و مشخص شود که ماجرا چیست. وقتی در کشوری مثل ایران بمب گذاری انجام شده و نزدیک به ۳۰۰ نفر، شهید و زخمی میشوند، ایران در قبال مردم خود مسئول است. پاکستان نیز موظف است مشخص کند که آیا میتواند امنیت مرزهای خود را کنترل کند یا خیر. بارها این اتفاق افتاده است که نیروهای نظامی ایران در مرزها، تحت حملات نیروهای تروریستی قرار گرفته و شهید و زخمی شده اند. بلوچستان پاکستان، سرزمین بزرگی است که همه اقلیم آن نیز، تحت کنترل پاکستان نیست. همه اینها باید حل شود و کشورهایی مثل عراق، پاکستان و افغانستان، به دنبال راهی برای کنترل باشند. اگر این کشورها از پس کنترل شرایط بر نمیآید، باید کمکهای ایران را بپذیرند. این گروههای تروریستی نه فقط برای ایران، بلکه برای بسیاری از کشورهای منطقه، ایجاد خطر میکنند.»
وی افزود: «این یک حقیقت است که مردم ایران از جنگ واهمه دارند. ما هشت سال جنگیده ایم و تجربه تلخی داریم. درست است که مردم نگرانیهایی از شکل گیری بحران و تنش در منطقه دارند، اما تامین امنیت همیشه کار حساسی است. نکته دیگر این که ایران متوجه همه جوانب و حساسیتها است و بهانهای دست دیگر کشورها نمیدهد که بخواهند به ایران حمله کنند. سفیر ایران در سازمان ملل نیز در نامهای به وضح مشخص کرده است که مواضع ایران چگونه است و چرا ایران این حمله را ترتیب داده است، درواقع تروریستی بودن فعالیت این گروهها، علت اصلی حمله بوده است. در این که اسرائیل در اقلیم، فعالیت میکند، هیچ شکی وجود ندارد. حضور اسرائیل در اقلیم برای ایران نیز تبعاتی داشته و خواهد داشت. حملات گروههای مسلح از عراق به ایران، بخشی از همین تبعات است؛ بنابراین ایران باید به فکر این شرایط باشد. ایران هنوز اقدام خاصی انجام نداده که بخواهد زمینه ساز ایجاد نگرانی برای مردم باشد. عمده نگرانی ملت ایران از حمله احتمالی آمریکا به ایران است. خود آمریکاییها اعلام کردند هیچ خسارت مالی و جانی را در جریان این حملات تجربه نکرده اند. درواقع آمریکاییها هدف نبوده اند، بلکه افرادی که حمله تروریستی را تنظیم کرده بودند مورد هدف بودند.»
این استاد ژئوپلیتیک گفت: «من معتقدم قرار نیست بابت این حملات ایران، هیچ کشوری به ایران حمله کند. اما باید بپذیریم که به هر حال، منطقه پر آشوب است و ممکن است یک اتفاق یا یک اشتباه، آتش یک جنگ کوتاه مدت را بر پا کند. اگرچه حقیقت این است که ایران مسئول کارهای حوثیها در یمن نیست. درواقع برای کنترل شرایط و پیشگیری از هرگونه درگیری و جنگ، راحتترین کار این است که جنگ در غزه به اتمام برسد، تا در دریای سرخ و باب المندب نیز، آرامش برقرار شود. قطعا اگر اسرائیل به سراغ حمله مستقیم به حزب الله برود، احتمال جنگ افزایش پیدا میکند. غزه یک سرزمین محاصره شده است، اما شرایط لبنان متفاوت است. لبنان به سوریه، سوریه به عراق و عراق به ایران متصلند و هر نوع حمله در این زنجیره، تبعاتی دارد و تنشی به مراتب قویتر از تنش در غزه را رقم خواهد زد. من فکر میکنم آمریکاییها از همه این موضوعات مطلعند و تمایلی ندارند این تنشها رخ دهد. آمریکاییها تا کنون نخواسته اند بیش از حد به مسائل منطقه ورود کنند.»