کد خبر: 27935 | صفحه ۴ | فرهنگ و هنر | تاریخ: 23 اردیبهشت 1403
وزارت آموزش و پرورش حق دارد از سریال افعی تهران شکایت کند؟
زنده شدن کابوسهای حافظه جمعی
گروه فرهنگ و هنر - سریال افعی تهران این روزها توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. سکانسی از این سریال که درباره رفتار قهرمان سریال با ناظم دوران مدرسهاش است، خاطرات خشونت در مدرسه را برای بسیرای از ایرانیان و کاربران شبکههای اجتماعی زنده کرده است.
سریال افعی تهران، از این منظر سریال متفاوتی است که به تاثیرات روانی زیستن در کلانشهری بنام تهران میپردازد. «آرمان بیانی» قهرمان اصلی سریال که مدرس و منتقد سینما است به لحاظ روانی در دسته شخصیتهای بسیار حساس قرار میگیرد؛ افرادی که گیرندههای بسیار حساسی دارند و کوچکترین برخوردها در مسائل روزمره میتواند تاثیر بسیار عمیقی بر روی شخصیتشان بگذارد.
به عنوان مثال فردی که در این دستهبندی شخصیتی قرار نمیگیرد از برخورد سرد یک دوست در یک قرار ملاقات چندان دلگیر نمیشود اما فردی که بسیار حساس است ممکن است از چنین برخوردی بسیار ناراحت شود و خاطره این برخورد را تا مدتها فراموش نکند. پیمان معادی به عنوان بازیگر سریال رشد چنین ویژگی در وجود آرمان بیانی را محصول شرایط کودکی او میداند.
بزرگشدن زیر دست پدری که مدام او را تحقیر میکرده و کتک میزده باعث شده قهرمان سریال تبدیل به مردی حساس با ویژگیهای خاص شخصیتی شود؛ مردی که وقتی خودش پدر میشود نمیداند چگونه باید با تنها فرزندش رفتار کند. بیاعتناییهای آرمان به فرزندش دست کمی از خشونتهایی که پدرش در کودکی نسبت به او اعمال میکرد ندارد. عصبانیت آرمان بیانی زمانی که مدیر مهدکودک بچه طلاقبودن فرزندش را به رخ او میکشد بیشتر از آنکه به خاطر زندگی آشفتهاش باشد به این خاطر است که دوران تلخ کودکیاش را به یاد او میآورد.
اما آیا در شکلگیری شخصیت آرمان بیانی فقط خانواده مقصر است یا نهادهای آموزشی هم در شکلگیری شخصیت بیمار این مرد نقش دارند؟ این پرسش ما را به سکانس جنجالی و پرحاشیه این سریال میرساند. سکانس برخورد آرمان با ناظم دوران مدرسهاش؛ برخوردی که به مذاق وزارت آموزش و پرورش خوش نیامد و باعث شد تا این وزارت خانه از طریق مدیرکل حقوقی، املاک و معاضدت قضایی این وزارت خانه از عوامل سریال افعی تهران شکایت کند. امید رضاوند درباره چرایی شکایت آموزش و پرورش از عوامل این سریال گفته است: «با اینکه این مهم که معلّم به عنوان مهمترین و اصلیترین رکن نظام تعلیم و تربیت، از نقش و جایگاه منحصر به فردی در جامعه برخوردار بوده و نقش وی در هدایت آینده سازان این جامعه غیرقابل انکار است؛ چندی پیش در یکی از سریالهای نمایش خانگی نسبت به این قشر فرهیخته، توهین و اهانت و هتک حرمتی صورت گرفته که این رفتار ناشایست موجب جریحه دار شدن احساسات عمومی جامعه به ویژه فرهنگیان شده است.»
اما بیاید یک بار دیگر با بررسی این سکانس ببینیم صحبتهای مدیرکل حقوقی آموزش و پرورش حقیقت دارد یا خیر؟ در این سکانس آرمان بیانی بعد از سالها ناظم (و نه معلم) دوران تحصیل خود را ملاقات میکند و با توجه به ویژگیهای شخصیتی که دارد خاطرات تلخ آن دوران برای او مجدداً زنده میشود. بیانی ناظم را سوار ماشین و در طول مسیر رفتار او در آن سالها را یادآوری میکند و با تندی از او میخواهد که درباره چرایی رفتارش توضیح دهد. بعد هم او را بدون خشونت فیزیکی خاصی از ماشین پیاده میکند. همین! کاش وزارت آموزش و پرورش توضیح دهد که کجای این سکانس توهین به مقام شامخ معلم است؟
سوال اصلی این جا است که آیا در تمامی این سالها با دانش آموزان برخورد فیزیکی و رفتاری نامناسبی نمیشده است؟ نگارنده دوران راهنمایی را به خاطر میآورد که برای یک صحبت ساده و معمولی سر صف مجبور شد یک زنگ کامل را در توالت مدرسه سپری کند. تحقیر این اقدام ناظم و معلم عزیز به قدری زیاد بود که هنوز و بعد از گذشت بیست و چند سال خاطره تلخ آن روز کذایی از ذهن من پاک نشده است. آیا کسی که چنین برخوردی را با یک نوجوان دوازده ساله انجام میدهد میتوان فرهیخته نامید؟ یقیناً خیر.
کافیست از دانشآموزان نسلهای مختلف بخواهیم که فهرستی از نحوه برخورد عوامل مدرسه در دوران تحصیلشان تهیه کنند، کتکزدن با خطکش (که آرمان بیانی در این سکانس به آن اشاره میکند) بهترین آنها است. همه ما که در مدارس ایران درس خواندهایم دست کم یکی دو تجربه تلخ در ذهن خود داریم که دوران تحصیل را برای ما تبدیل به یکی از بدترین دوران زندگیمان میکند.
اُمید رضاوند و کلیه مدیران وزارت آموزش و پرورش طوری اظهارنظر میکنند که انگار ساختار آموزشی کشور شبیه ساختار آموزشی کشورهای پیشرفتهای مانند سوئیس و فنلاند است. به وزیر محترم آموزش و پرورش جناب صحرایی توصیه میکنم اگر از نحوه برخورد با دانش آموزان در ایران بیخبر است فیلم مشق شب عباس کیارستمی و برخی ویدیوهای وایرال شده در فضای مجازی را تماشا کند تا متوجه شود کودکان ایرانی در چه فضای رعبآوری مشغول تحصیل هستند.
سوالی که ممکن است برای خوانندگان این مطلب پیش بیاید این است که چرا نوشتن درباره این سکانس بسیار مهم است؟ به یک دلیل بسیار واضح. چون از فرار به جلو مدیران آموزش و پرورش پرده برمیدارد. آنهایی که سریال را ندیدهاند و از روند داستان آن اطلاعی ندارند ممکن است با مدیران ارشد وزارت خانه همراه شوند و چنین سکانسی را توهین آمیز قلمداد کنند. اما آنهایی که سریال را دیدهاند و از چند و چون روند داستان اطلاع دارند و میدانند یکی از دغدغههای اصلی عوامل سریال نحوه زیست کودکان در جامعه پرخاشگر ایران است این سکانس را نه تنها توهینآمیز تلقی نخواهند کرد بلکه آن را بیان حقیقتی عریان میدانند که سلامت کودکان این مرز و بوم را تهدید میکند.
خاصیت اصلی این سکانس در هشداردهنده بودن آن است. مدیران وزارت خانه آموزش و پرورش اگر آگاهی نسبی نسبت به وضعیت مدارس کشور داشتند به جای شکایت از دست اندرکاران سریال افعی تهران از آنها تقدیر میکردند که درباره این وضعیت دهشتناک هشدار دادهاند تا شاید برای رفع این معضل چارهای اندیشیده شود. اما افسوس و صد افسوس که مدیران ما به تمام پدیدههای کشور با عینک خوش بینی نگاه میکنند و اعتقاد راسخ دارند همه چیز در ایران عالی است و اگر کسی هم انتقاد میکند به خاطر غرضورزی و عنادی است که دارد. مدیران آموزش و پرورش اگر خیلی دغدغه معلمان عزیز را دارند بهتر است فکری برای معیشت این قشر زحمتکش بکنند، نه این که با چنین کارهای نمایشی و شعاری سعی کنند افکار عمومی را از اتفاقاتی که در مدارس ایران میاُفتد منحرف کنند.