کد خبر: 32347 | صفحه ۴ | فرهنگ و هنر | تاریخ: 15 مرداد 1403
زخم کاری همچنان در مسیر تکرار
شاید کلید واژه نقد سریال زخم کاری که فصل سوم آن در نمایش خانگی در حال پخش است در همین تیتری باشد که بنده انتخاب کردم ، زخم کاری در مسیر تکرار که فقط درفصل اول حرف تازه ای برای جامعه داشت زیرا همه اتفاقات در این مجموعه نمایشی بر مدار تکرار میچرخد از شخصیت ها گرفته تا لحظه هایی که این شخصیت ها خلق میکنند را مخاطب در فصل اول دیده است بعنوان مثال منصوره با بازی هانیه توسلی جایش را به پانتهآ با بازی مهراوه شریفی نیا داد همان دختری که در پایان فصل دوم این سریال از خارج به ایران آمد و وارث حاج عمو بود همانطور که منصوره در فصل اول زخم کاری با همین بهانه وارث بودن به سریال اضافه شد شاید کارگردان از حذف شتاب زده شخصیت های سریال خویش پشیمان است که حتی معشوق میثم با بازی مرتضی امینی تبار را یکبار مائده و در سری دوم شیدا به مخاطب معرفی میکند و سوال اینجاست وقتی فرم و روش بیان قصه در فصل دوم همانند فصل اول قرار است در همان چارچوب باشد دیگر چه احتیاجی است که فقط برای بیان قصه بازیگران سریال عوض شوند درواقع فرم بیان همان فصل اول است و تکنیک بیان از بازی منصوره به بازی پانته آ تغییر میکند و چون فرم بیان قصه تغییر نمی کند محتوای سریال تکراری میشود؛ که بیننده میگوید همین اتفاقات را در فصل قبل دیده ایم به همین دلیل در نقد قبلی که با تیتر زخم کاری یا زخم تکراری برای این سریال نوشتیم از تکرار لحظه ها کلافه شده بودیم اما محمدحسین مهدویان کارگردان این سریال که شاید در فصل اول خیلی تند و شتاب زده تمام فرم خویش که حذف شخصیت هاست را به بیننده لو داده و دیگر ترفندی برای روایت قصه ندارد با نام سریال بازی میکند که یک فصل نام آن را بازگشت زخم کاری مینامد و فصلی دیگر را انتقام زخم کاری مینامد و حتی واهمه دارد که نام زخم کاری را به طور کامل از پسوند و پیشوند این سریال حذف کند زیرا میخواهد مخاطب را به فصل اول این سریال که جذابیت و تازگی برای بیننده داشته است ارجاع بدهد به همین دلیل هنوز هم از اتفاقات فصل اول به فصل دوم و حتی سوم تزریق میکند و بیننده شاهد همان روابط عاطفی همان قتل ها همان آمدن ها و رفتن های فصل اول در دو فصل بعدی بوده است؛ و حتی اوج تکرار صحنه ها در فصل سوم به جایی میرسد که شاهده فلش بک های فصل اول در فصل سوم هستیم مثل لحظه کتک خوردن مالک بعد از خواستگاری از منصوره توسط آدم های حاج عمو که پانتهآ بالای سر او میآید.
ساخت سریال بر اساس رمان های غربی مثل مکبث و شکسپیر و شاه لیر و ریچارد سوم برای مردم جذاب است و در زخم کاری تمایز آثار غربی با سبک زندگی شرقی و ایرانی ما نشان داده می شود اما مردم راحت تر با اثری که برگرفته از داستان های قرآنی و قصه های شاهنامه است ارتباط برقرار میکنند زیرا ریشه در آداب و رسوم خودشان را دارد پس باید کمی هک اثار اقتباسی از رمان های غربی را به سبک زندگی خودمان نزدیک کنیم و میتوان گفت کاش کارگردانهای ما بخاطر بحث سود مالی در مسیر ساخت سری دوم و سوم سریال ها قرار نگیرند.
بارها به این نکته اشاره کردیم که روایت قصه بر اساس سینمای ایران فرم ویژه خودش را دارد در سینمای ایرانی بعد از آمدن فقر و تنگ دستی و مشکلات بزه اجتماعی و بزهکاری متولد نمیشود یعنی اگر فقر به یک خانواده غلبه کند تازه زندگی شاعرانه ایرانی که تلاش کردن و کار کردن و کمک کردن اعضای خانواده به یکدیگر است پدیدار میشود مثل سینمایی مهمان مامان به کارگردانی داریوش مهرجویی که فقر آمد و مهمان از در آمد و غذایی نبود اما تمام همسایه ها تلاش کردند تا در کنار یکدیگر یک سفره رنگین بیاندازند همین روشثث و فرم روایتگری را مقابل فیلم هایی همچون مغزهای کوچک زنگ زده یا متری شیش و نیم بگذارید که با آمدن فقر و تنگ دستی شخصیت های سریال دست به فروش مواد مخدر و قاچاق و قتل و هزار بزه اجتماعی میزنند که شاید برای مخاطب حتی دیدنش چندین مرتبه لذت بخش باشد اما روایت زندگی ایرانی ما نیست و مخاطب نمیتواند با آن همزاد پنداری کند و ما در سه فصل زخم کاری به شدت شاهد قتل و قاچاق و روابط نامشروع و هزاران بزه اجتماعی هستیم که کارگردان دوربین را کمی به سمت جامعه عادی نمیچرخاند تا حداقل تاثیر چنین هولدینگ های فاسدی را بر زندگی مردم عادی نشان دهد و تمام جامعه را هولدینگ ریزآبادی که غرق در نامیمون ترین اتفاقات هستند معرفی نکند.
کارگردان هر صحنه و سکانسی را که در دنیای مجازی پربازدید دیده است را تکرار کرده بعنوان مثال ما شاهد رابطه مالک با منصوره بودیم که رابطه ای عاطفی بود و ریشه در گذشته آنها داشت اما محمد حسین مهدویان در یک سکانس مالک را با پانتهآ و در سکانس بعدی با سیما بیوه رضا شفاعت دیدیم و در صحنه های دیگر شاهده رابطه مالک و سمیرا همسر سابقش و همچنین شاهده رابطه مالک و کیمیا هستیم در کدام فرهنگ غربی و شرقی و حتی مدرن مخاطب همچین رابطه ای را میپسندد ومیتواند هضم کند که قهرمانش حرمسرا دارد؟ اصلا نمایش این رابطه ها در بردارنده کدام پند اخلاقی برای مخاطب است؟ در صورتی که هنر کاتارسیست روح است که وظیفه دارد روح انسان را پالایش و تهذیب کند و یک پند اخلاقی را منتقل کند که متاسفانه هرچقدر در زخم کاری به رذالت کشیده شدن شخصیت ها به مخاطب پندی می داد که اگر از راه غیر اخلاقی منفعتی بدست بیاوری ابرو و وجدان و خانواده را از دستی دیگر از دست میدهید اما در بازگشت زخم کاری و انتقام زخم کاری هرچقدر شخصیت ها بیشتر به رذیلتهای اخلاقی آغشته میشوند موفق تر میشوند تا به هدف خویش که انتقام گرفتن یا بازگشت به نفر اول هولدینگ شدن است نزدیکتر میشوند مثل سکانسی که مالک به کمک دوستش شرکتی قلابی در ترکیه تعریف میکنند و از پانتهآ (مهراوه شریفی نیا) چند دلار اخاذی میکنند.
ما در فصل دوم سریال یا همان بازگشت زخم کاری فقط شاهد رابطه مسعود طلوعی با هولدینگ ریزآبادی و شخصیت های فصل دوم بودیم که کارگردان میتوانست این رابطه را بسیار راحت و رقیق تر با تعریف دو سکانس که مسعود طلوعی دستور قتل شخصیتی از فیلم را میدهد را در فصل اول نشان دهد ببینیم و اگر کارگردان قصد ساخت فصل دوم و سوم را داشت فقط کافی بود در فصل اول شخصیت های کمتری را حذف کند تا این شطرنج قدرت بدون بازیگران جدید با همان بازیگران فصل اول و بدون مشقت تعریف کردن شخصیت ها ادامه پیدا کند اما کارگردان از روز اول قصدی برای ساخت فصل دوم و سوم نداشت اما همچون سایر سریال ها وقتی سود مالی حاصل از فروش سریال را دید پایان بسته فیلم که کشته شدن مالک و دستگیر شدن منصوره و ناصر بود را تغییر داد تا تهیه کننده به ادامه کسب درآمد بپردازد به همین دلیل کارگردان وقت تعریف شخصیت را ندارد و بعنوان مثال برای طرح دشمنی سماوات با مسعود طلوعی به یکباره به یک ایده بسیار سطحی متوسل میشود که پسر سماوات(عبدی) را در راه رسیدن پرونده های فساد مسعود طلوعی به ایران به کام مرگ میکشاند درصورتیکه اصلا نیاز نیست برای رسیدن به مدارک مهم فساد یک هولدینگ به پسر بچه ای تکیه کند تا برایش آن مدارک را به شکل دستی و غیرالکترونیک از طریق دربا به داخل کشور منتقل کند و توسط معاندینش(طلوعی) کشته شود اما چون کارگردان فرصت ندارد در چند سکانس شخصیت ضد طلوعی از سماوات بسازد به یکباره در راحت ترین راه ممکن با به قتل رساندن فرزند سماوات یک ضد طلوعی از وی میسازد که بیننده هم آن را باور نمیکند؛ همان راه تکراری که با کشته شدن میثم و هانیه و شیدا و شهریار و فرنهاد از مالک و سمیرا و سیما و پسر فرنهاد شخصیتی ضد طلوعی ساخته است.
متاسفانه مخاطب دست کارگردان را در فیلم می بیند درواقع باید فیلمنامه و روایت قصه خودش اضافه شدن بازیگر را بطلبد و قصه به جایی برسد که مانند فصل اول شخصیتی مثل مالک راهی جز حذف حاج عمو با بازی سیاوش طهورث در وان حمام نداشته باشد نه اینکه کارگردان بخاطر خلق لحظه در فضای مجازی سکانسی را مطابق میل خویش و بدون اتصال به متن فیلمنامه طراحی کند.
و نکته آخر مشخص نیست دستمالچی با بازی جواد عزتی خودش جزئی از این پازل فساد است یا واقعا دنبال کشف فساد است زیرا شما شاهده کدام شخصیت نظارتی و امنیتی هستید که هزار راه برای رسیدن به فسادهای یک هولدینگ را داشته باشد اما بخاطر شکل گرفتن فیلم و نمایش هر صبح جمعه به راه های نامطلوب مالک تن بدهد که شخصیت مالک مجددا افرادی را حذف و از افرادی اخاذی کند و کلی مسیر غیراخلاقی مثل رابطه نامشروع با پانتهآ و کیمیا و سیمیا برود تا دستمالچی به پرونده های فساد هولینگ برسد و اینجاست که شاهد شخصیتی قوی و تهذیب گر و نظارتی درست در زخم کاری نیستیم.
در یک کلام میتوان گفت زخم کاری در فصل سوم پر از تکرار بود و این زخم تکراری در فصل سوم بازگشته تا از سریال زخم کاری که در فصل اول بسیار هیجان انگیز و پر از اتفاقات نو بود انتقام بگیرد.