کد خبر: 4037 | صفحه ۳ | جامعه | تاریخ: 06 بهمن 1401
نگاهی به مساله تنبیه دانشآموزان و خشونتهای رخ داده در مدارس کشور
سهرابهایی زیر ضرب
علی، دانشآموز مدرسه بنیاد علم نصرت آباد استان سیستان و بلوچستان است. مدرسهای که به گفته پدرش، چاردیواری هم ندارد. رد شلنگ معلم پرورشی روی چشم خونآلود علی جا مانده و بینایی یک چشمش مختل شده است.
خشونت در مدرسه شامل خشونت بین دانش آموزان مدرسه و همچنین حملات دانش آموزان به کارکنان مدرسه میشود. این پدیده شامل خشونت فیزیکی، از جمله درگیری دانش آموز با دانش آموز و تنبیه بدنی، خشونت روانی مانند آزار کلامی و خشونت جنسی از جمله آزار جنسی و بسیاری از اشکال قلدری (از جمله قلدری رایانهای) و حمل سلاح در مدرسه است. بهطور گسترده اعتقاد بر این است که خشونت در مدرسه در دهههای اخیر در بسیاری از کشورها به یک مشکل جدی تبدیل شدهاست. این مشکل به ویژه در کشورهایی که سلاحهایی مانند اسلحه یا چاقو در آن دخیل هستند حادتر است.
بر اساس یک پژوهش از جمله رفتارهای خشونت آمیز در مدرسه، خشونتی است که از سوی معلمان و کادر آموزشی علیه دانش آموزان اعمال می شود. تعیین فراوانی این دسته از خشونتها و تبیین آنها و عواملی که در اعمال خشونت معلمان علیه دانش آموزان نقش دارند موضوع پژوهش حاضر می باشد.
خشونت ممنوع
امروز در بیشتر کشورهای توسعه یافته بخش وسیعی از منابع مادی و معنوی صرف توجه به مسائل کودکان و حمایت روانی و جسمی از آنان می شود. ماده ۱۹ کنوانسیون حقوق کودک بیان می کند باید از کودکان در برابر هر نوع آسیب یا آزار بدنی و روانی توسط والدین و افراد دیگر محافظت کرد. رفتارهای خشن و برخوردهای فیزیکی نسبت به کودکان از سوی تعدادی از والدین و معلمان به عنوان ابزاری سودمند برای تعلیم و تربیت به کار می رود و گاهی تبدیل به عادت می شود و به بهانه های مختلف تکرار می شود. در چنین سیستم فکری تنبیه بدنی و خشونت داروی تلخی پنداشته می شود که آثار مفیدی در پی دارد. خانواده ها نیز عمدتاً با اعتقاد به چنین اصلی تنبیه بدنی کودکان خود را تا زمانی که منجر به جراحت و عوارض سنگین نشود، نادیده می گیرند و حتی در مواردی با ترساندن کودک از معلم، در خانه او را وادار به اطاعت می کنند.
این البته در حالی است که متاسفانه و به غلط خشونت علیه کودکان در فرهنگ ما ریشه عمیقی دارد. در ادبیات کلاسیک ایران به ویژه در گلستان سعدی بر سودمندی خشونت علیه کودکان بسیار تاکید شده است. سعدی «ضرب بی محابا و زجر بی قیاس» را از ضرورت های تعلیم و تربیت می داند. در مکتبخانه ها، معلم با وسیله یی به نام فلک پاهای دانش آموزان بازیگوش یا ضعیف در درس را بسته و با ترکه چوبی کف پای آنها را می نواخت. ایرانیان از صد سال پیش آموزش و پرورش مدرن را پذیرفتند و دبستان های جدید به سبک غربی جایگزین مکتبخانه های سنتی شدند، اما این تحول، عمیق و ریشه دار نبود و در واقع تاسیس دبستان اقتباسی شکلی بود. محتوای مکتبخانه های سنتی در قالب مدارس جدید به حیات خود ادامه داد. خشونت لفظی و تنبیه بدنی وجه جدایی ناپذیر رفتار معلمان بود. معلمان این شعر سعدی را فراموش نمی کنند که می گوید؛ استاد معلم چو بود بی آزار/ خرسک بازند کودکان در بازار. برخی از معلمان بر چنین زمینه فرهنگی، خشونت علیه کودکان را توجیه می کنند. در رژیم سابق با اینکه دولت خود را مدرن می دانست و آموزش و پرورش دستگاهی به ظاهر مدرن بود، اما درک مسوولان از مدرنیته از برخی ظواهر فراتر نمی رفت. در آن زمان تنبیه بدنی دانش آموزان بسیار رایج بود. ترکه های آلبالو بخشی از خاطره دوره کودکی مردان و زنان میانسال امروزی است.
با خشونت عریان چه باید کرد؟
علی نوروزی دانش آموز کلاس چهارم ابتدایی شهر لالی، یازدهم اردیبهشت سال جاری به علت تاخیر در ورود به کلاس از سوی معلم خود مورد تنبیه بدنی قرار گرفت. این دانش آموز در اهواز گفت؛ «۶ ضربه با کابل به کمر و گردنم وارد شد که همان لحظه احساس سوزش و درد شدید تمام وجودم را فرا گرفت و پس از تعطیل شدن مدرسه در مسیر خانه، ناگهان بی هوش بر زمین افتادم. با نوشیدن آب به هوش آمدم، اما در خانه به طور کاملاً ناگهانی تمام بدنم فلج شد و به بیمارستان امید لالی انتقال یافتم.»
این دست موارد و موارد دیگری که پیشتر گفته شد بخشی از خشونت هایی است که علیه دانش اموزان گاه توسط برخی از معلمان رخ می دهد.
بر اساس گزارش فراز، خشونت در مدارس، بحرانی است که همواره گریبان نظام آموزشی کشور را در تمام دهههای اخیر گرفته است. در چند سال اخیر، به ویژه پس از بازگشایی آموزش حضوری پس از همهگیری کرونا اما خشونت عریان در مدارس، به طور چشمگیری افزایش یافته است. مهم نیست مدرسه دولتی باشد یا غیرانتفاعی، دخترانه باشد یا پسرانه؛ ویدیوهایی که در مدت اخیر از خشونت در مدرسهها در شبکههای اجتماعی منتشر شده، ثابت میکند که خشونتورزی عوامل مدرسه علیه دانشآموزان، بدون توجه به طبقه اقتصادی و جنسیت افزایش یافته است.
مناطق محروم زیر فشار مضاعف
در مناطق محروم اما قصه، چهره دیگری به خود میگیرد. مناطقی که دسترسی به منابع اولیه همچون آب و برق نیز به سختی ممکن است. نواحی دورافتاده از چشم مسوولان که توزیع ثروت و امکانات و خدمات بهداشتی و آموزشی به طور ناعادلانه و نامتوازن صورت گرفته است. خشونتورزی علیه دانشآموزانی که در کلاسهای بدون چهاردیواری، از روی کتابهای دستچندم روخوانی میکنند، بدون دسترسی به اینترنت و گوشیهای همراه هوشمند شاید به گوش کسی در تهران و اصفهان و شهرهای بزرگ دیگر نرسد.
به روستای نصرتآباد خاش در استان سیستان و بلوچستان فکر کنید؛ پدری، درمانده از بیتوجهی مسوولان مربوط، متوسل به رسانه شده است. بینایی یکی از دو چشم پسرش، با ضربه شلنگ از دست معلم پرورشی، مختل شده است.
«واحد یارمحمدزهی»، پدر علی در گفت و گو با روزنامه اینترنتی فراز واقعه را شرح میدهد: «حوالی ساعت ۱۱:۳۰ بود که زنگ مدرسه خورد. بچه من از مدرسه بیرون آمد. دیدم چشمش قرمز و اشکی شدهاست. پرسیدم چه شده؟ گفت معلم زده بابا. میگفت معلم دنبالش افتاده و با شلنگ محکم به بالای چشمش زده است. چشمش حالت اشکریز بود و نمیتوانست خوب ببیند با این حال تا ساعت آخر در کلاس نگهش داشتند. چشمش حالت خونی داشت. رفتیم مدرسه اما کسی نبود. ما در روستای نصرتآباد هستیم. خاش، دکتر چشم پزشک نداریم. میگویند شنبه و یکشنبه یک دکتر از زاهدان میآید. ناچار به یکی از مراکز معاینه چشم مراجعه کردیم. بعد از معاینه گفت چشم بچه خونریزی کرده و بیناییاش را از دست داده است. توصیه کرد که بچه را اورژانسی به بیمارستان الزهرا زاهدان ببرم. حوالی ساعت ۶ غروب بود که به زاهدان رسیدیم. آنجا گفتد بینایی چشم بچه آسیب خورده وخونریزی کرده است. برایش دارو تجویز کردند و گفتند احتمالا با همین داروها خوب شود اما اگر نشد باید جراحی کنیم».
پدر علی میگوید معلم و رییس مدرسه میگویند در مسیر مدرسه تا خانه اتفاقی افتاده باشد. او میگوید فاصله بین مدرسه تا خانهشان فقط ۵۰۰ متر است. واحد یارمحمدزهی در ادامه میگوید: «رییس مدرسه اول میگفت کار معلم نبوده اما بعد گفتند بله! بچههای اطراف معلم پرورشی جمع شده بودند. معلم یکدفعه برگشته و شلنگ خودره توی چشم بچه شما. بچهام میگوید نه! معلم از در دفتر مدرسه تا دم کلاس دنبالم افتاده؛ در کلاس بسته بوده و مجبور شدم بایستم. یکی روی دستم زده و یکی خورده بالای چشمم. کل قضیه که میدانیم همین است. دیگر نه معلم به ما زنگ زده و نه معلم را دیدیم. فقط رییس مدرسه و دوتا از معلمها زنگ زدند گفتند اگر نیاز به پول داری به ما بگو. گفتم فقط دعا کنید که چشم بچهام آسیب ندیده باشد. من نیاز به چیزی ندارم.»
محرومیت با چاشنی خشونت
پدر علی میگوید شب همان صبح، علی هرچه میخورد بالا میآورد. او میگوید هرچه بهش دادند، از آب و غذا تا کمپوت میوه، حالت تهوع میگرفت و استفراغ میکرد. اینجاست که با به فکر بررسی احتمال ضربه مغزی میافتند. دکترها گفتند برای سیتیاسکن به بیمارستان خاتم بروند. پدر علی میگوید: «یک شب در بیمارستان خاتم بستری شد. عکس گرفتند و گفتند خدا را شکر مغز و سرش آسیب ندیده است».
نصرتآباد، روستایی است واقع در گذرگاه جاده زاهدان-بم؛ حالا روی کاغذ، یک بخش است و بخشداری دارد اما اهالی نصرتآباد هنوز روستا صداش میزنند. به گزارش فراز ، علی، دانشآموز مدرسه بنیاد علم نصرت آباد است. مدرسهای که به گفته پدرش، چاردیواری هم ندارد. او میگوید یک فرزند دیگرش کلاس ششمی است و برای مدت زیادی در محوطه مدرسه مینشستند. او در توضیح شرایط مدرسه میگوید: «مدرسه اصلا برق نداشت. یک روز رفتم گفتم اگر نمیةوانید برق تامین کنید بروم گزارش شکایت تنظیم کنم. چون مدرسه کلاس درس کافی نداشت و تعدادی از دانشآموزان را تا ساعت ۴ عصر در سرما در محوطه نگه میداشتند. آخرش آمدند یک کانکس در محوطه گذاشتند. الان این مدرسه چاردیواری هم ندارد. کلش یک کانکس است. دور و برش کلا زمین خاکی است. سرویس بهداشتی خوب ندارد، لولهکشی آب ندارد. اصلا هیچ امکاناتی ندارد».
روزنامه همشهری نیز در ۱۵ آبانماه ۱۴۰۰ با استناد به پژوهشی در وزارت آموزشوپرورش نوشت که خطرپذیری دانشآموزان ایرانی در شش سال منتهی به سال ۱۴۰۰، بیش از ده برابر شده و در سه سال آخر منتهی به همان سال، در میان عوامل خطرپذیری، خشونت رتبه اول را داشته است. خشونتورزی بیحد و مرز در مدرسه بیدیوار نصرتآباد سیستان و بلوچستان، امروز بینایی چشم علی را مختل کرده است. وزارت آموزش و پروش نیز در سالهای اخیر، بیشتر درگیر واکنشهایی به مطالبات رتبهبندی معلمان بوده و به نظر میرسد از توجه به آسیبهای بحرانزا در مدارس غافل شده است. تعداد ویدیوهایی که از خشونت در مدارس منتشر میشوند، هر روز افزایش مییابد. در مناطق محروم اما، امکانات انتشار چنین ویدیوهایی موجود نیست.