کد خبر: 41034 | صفحه ۱ | تاریخ: 24 دی 1403
نسبت همبستگی و انسجام ملی / محمد علی نویدی
بحث و بررسی و تبیین در خصوص همبستگی ملی صرفاً یک بحث سیاسی و معطوف به حکومت و حکمرانی نیست، لذا، اساساً موضوع همبستگی پیشینهی بس دراز آهنگی دارد ؛ یعنی، در حوزه ها و رشته های گوناگون معرفتی و مدیریتی یا نظری و عملی، از دیر زمان تا کنون این بحث مورد التفات و اعتنای اهل خرد و اندیشه و دانش و سیاست، بوده است؛ مثل، تلاش های فارابی در اجماع و وحدت حکمت افلاطونی و ارسطویی در کتاب ( الجمع بین رأیی الحکمتین افلاطون و ارسطاطالیس). یا تلاش های گالیکه و نیوتن در جمع و اتصال تقلاهای علمی بطلمیوس، کپلر، کوپرنیک و دیگران؛ و یا تلاش های راهبردی مصلحان اجتماعی در همبستگی مردمی؛ مثل جمال عبدالناصر و سید جمالالدین اسدآبادی. در این مقاله تلاش شده است تا با روش اندیشگی و علمی « بین رشتهای » که همان مِتُد و روش کیفی و مبتنی بر تفکر و تحلیل و استدلال، می باشد؛ بر ایضاح و روشنی مفهوم همبستگی و انسجام ملی افزوده شود و بر معنا داری و اثرمندی این مفاهیم و مضامین در سطح و ساحت کاربرد و عمل، ارتقاء و ارتفاع حاصل گردد؛ و بر گرانباری و وزانت محتوایی این معانی افزود دارد.
تبیین مفهوم همبستگی و نسبت آن با انسجام ملی با تمسک به روش و رویه های قالبی، کلیشهای و صوری امکان پذیر نیست؛ زیرا، تصورات قالبی و ظاهری و پوستین وار از ریشه های اصیل موضوع و محور مبحث مورد بررسی، غفلت می ورزند و از لایه های پنهان و محتوای واقعی و ریشه شناسی، عجولانه و مغفولانه، می گذرند. بنابراین، ضرورت دارد از روش تفکراثربخش، یعنی روش معرفتی - مدیریتی، توأمان بهره بگیریم؛ تا بتوانیم بنیان های معرفتی و اندیشگی و راهبردهای مدیریتی و سیاستی و کاربست های عملی را استنباط و استخراج نماییم. بدین طریق، هم به غنای ذهنی و مفهومی و معنایی موضوع پرداخته ایم، و هم به صحنه عمل و عینیت اعتنا کرده ایم.
نتیجه چنین پژوهش، نگرش و کنش عبارت خواهد بود از : ۱- افزایش همکنشی منابع انسانی عاقل و خردمند و مدیران متفکر. ایران کنونی، سخت محتاج مدیران متفکر و متفکران مدیر است. ۲- تبیین انواع و سهم ِ بهره های« component » دخیل در همبستگی و انسجام ملی. وحدت ملی، هرگز نمی تواند یک شعار توخالی و تهی باشد. پرسش اصلی در این خصوص این است: کدام وحدت و یکپارچگی اجتماعی و ملی، اثربخش و نافع است ؟ پاسخ این پرسش به درون مایه و محتوای گونه ی انسجام ملی بر می گردد. در واقع، این شعور ملی است که عامل و علت واقعی اتصال و اتحاد آحاد شهروندان یک کشور و جامعه را شکل میدهد؛ و در عمل مفید واقع میشود. ۳- تلاش برای جایگزینی تفکر برهانی و استدلالی، بجای تصور ایدئولوژیک و جناحی و تک بُعدی. تفکر و اندیشه ورزی، همواره معطوف به وضعیت حال و آینده است؛ در حالیکه تصور ایدئولوژیک، معطوف به گذشته و تک ساحتی است؛ امر تک بُعدی، پاسخگوی امور انسان و اجتماع، چند بُعدی نخواهد بود. ۴- عیان سازی نقش قاطع و بی بدیل مفاهیم نظری و اندیشگی در همبستگی و انسجام ملی. اول اندیشه، وانگهی گفتار؛ اول معرفت، بعد مدیریت؛ اول تفاهم، بعد تعامل. سپهر حکمرانی و سیاست نیز چنین است. منشأ تَحَزّب و برنامه ریزی حزبی از این قاعده فلسفی ناشی میشود. ۵- کاوش و پژوهش و اکتشاف و استخراج یک فرضیه و نظریه منسجم و متقن و مستدل در خصوص همبستگی ملی در ایران کنونی. مشکل اصلی ایران کنونی، فقدان یک تفکر انسجام بخش و انتظام بخش و کارآمد است ؛ تفکراثربخش، می تواند این نقیصه و فقدان را جبران کند. ۶- آشکار سازی و تبیین پیامدها و اثرات واقعی همبستگی ملی و ضرورت آن در زمان حاضر. ایران کنونی، حال و روز خوبی ندارد، درک همین درد، نیاز به طبابت خردورزانه دارد. اول نسخه آگاهانه لازم است و دوم، شیوه ها و ضرورت های استراتژیک و راهکاری های عملی و امکان کاربستی. ۷- پیش نهاد راهبردها و استراتژی های کاربستی و عملی در همکنشی مفاهیم و تجربیات، امکان پذیر می باشد. هم کنشی، از هم اندیشی سرچشمه میگیرد. ۸- کشف علل و عوامل افول کیفیت زندگی در ایران امروز. در ایران امروز، مع الأسف، کیفیت و کمیت زندگی افول دهشتاک و فلاکت بار دارد؛ کشف علل واقعی این افول و نزول کار سترگ اندیشه ورزانه است. ۹- عبرت و آموختن از تاریخ. اندکی درنگ کنیم و از خود بپرسیم: در کدام دوران تاریخی مردمان و فرهنگ و تمدن ایران زمین رشد و بالندگی داشته است؟ نکات فرازمند ایران چیست؟ از تاریخ بیاموزیم و بیاد حمله اسکندر مقدونی، مغولان، اعراب و افغان ها بیفتیم و با هویت تراشی ها و حاشیه سازیهای تصنعی و عاریتی، ایران را به خطر و ویرانی افزونتر سوق ندهیم؛ ایران، بزرگ و مانا و پایا است.
ایران ریشه در وحدت اقوام و قبایل و اندیشه ها و مذاهب دارد.( کتاب، ایران و ریشه هایش). همبستگی ملی به مدخلیت و اثر گذاری همه ایرانیان ربط دارد؛ هیچ شهروندی حذف شدنی نیست.