کد خبر: 41152 | صفحه ۱ | تاریخ: 30 دی 1403
هندسه زندگی در ایران کنونی / محمدعلی نویدی
مراد از هندسه زندگی چیست؟ آیا ریاضیات و هندسه با زندگی نسبت وجودی و اثری دارد، یا رابطه فرعی و حاشیه ای؟ ذهن هندسی، با ذهن غیر هندسی چه فرقی دارد؟
منظور من از هندسه در اینجا، و در نسبت با زندگی انسانی، آموزش اصول و قواعد هندسه و مَسّاحی به عنوان شاخه ای از ریاضیات کاربردی، نیست؛ پُرواضح است که این کار، در تَبحّر و تخصص ریاضی دانان است؛ بلکه، غرض از دانش هندسهٔ زندگی، تلاش برای فهم قدر و قیمت و کیفیت و کمیت، و سطح و عمق زندگی در وضعیت کنونی ایران است. هندسه، اساساً، علم مطالعه اَشکال و اندازه ها و خواص و ویژگی های چیزها و مفروضات ریاضی است. دانش هندسه، با نقاط، خطوط، زاویه ها، سطوح، حجم ها، اندازه ها و روابط آنها ارتباط دارد. اینک اندکی درنگ کنیم و به ماهیت و سرشت و حقیقت زندگی انسانی بیاندیشیم؛ آیا زندگی بشر جز سر و کار داشتن با نقاط، خطوط، زوایا، روابط و مناسبات، کمیت و کیفیت و بالاخره اندازه و وسعت واقعی و عینی و ملموس زندگی، چیز دیگری است؟ ژرف که بنگریم، حقیقت و سرشت زندگی، چیزی جز همین واقعیات و امور جزئی و عینی و قابل اندازه گیری، چیز دیگری نیست.
به عبارت دیگر، هندسه « The geometry » اندیشه و دانش اندازهگیری است؛ هندسه زندگی، التفات به قد و قامت و وسعت و عمق زندگی است. بن مایه ی اندیشه و نگرش هندسی، به تحقیق، اندازه گرفتن برای ساختن است. کسی که نگاه و رویکرد ریاضی هندسی، به زندگی ندارد، چگونه می تواند قامت و وسعت و چندی و چونی و پیشرفت و پسرفت زندگی خود را اندازهگیری کند و میزان نماید و آن را با مقیاس استاندارد، محک بزند؟ قاعده این است که تا چیزی و امری « پروژه ای » قابل اندازهگیری نباشد، قابل ساختن و بنیاد نهادن نیز، نخواهد بود؛ آیا زندگی انسان از جنس شناختن ها و دانستن اندازه ها و ساختن ها و بنا گذاشتن ها نیست؟ به نظر من، زندگانی انسانی، جستجو و کاوش بی پایان آدمی، برای کشف و استخراج و فعلیت بخشی اندازه ها و ترکیب ها و جریان و جاری سازی ها و قُوّیت ها هست. اقلیدس، هندسه دان پُرآوازه یونانی و پژوهشگر بزرگ مکتب علمی اسکندریه، در کار سترگ خود چه کار مهمی، انجام میداد؟ طرح مفروضات شهودی « اصول موضوعه » و آنگاه استنتاج گزاره ها و سپس اثبات و انتاح. اصول اقلیدس که سبب ماندگاری تأثیر علمی اقلیدس در تاریخ و فلسفه علم شده است، همین متدولوژی و محتوا سازی ها، بوده است.
اینک به پرسش های مطروحه در صدر این نوشتار و تعمق و تأمل در نسبت هندسه و زندگی انسان می پردازم :
۱- زندگی آدمی، با حال و احوال و آثار و اندازه ها، سر و کار دارد؛ فهم بهتر و دقیقتر این احوال و آثار، جز از راه فهم معنی اندازه ها و اندازهگیری های امور زندگانی، ممکن نمی باشد. اگر ممکن باشد، مثل این می ماند که یک فرد دانا را با یک آدم نادان مقایسه کنیم! پس، شرط اول « گزاره اول » زندگی اندیشیدن به مقدّرات و مقدورات است؛ منظورم این است که امور و عناصر زندگی را قابل اندازهگیری و مقیاس پذیر بدانیم. این نگرش، عطف توجه و حیث التفاتی به دانش هندسه و ریاضیات را اثبات می کند و ضروری می سازد. فرهنگ و تمدن امروزی، ریشه و رَگه در همین گزاره دارد.
۲- انسان، چون موجود عاقل و صاحب اختیار است، لاجرم، معمار زندگی خود می باشد. معماری، هندسه دانی و اندازه فهمی و تشخیص اثرمندی نیاز دارد. هیچ معماری بدون دانش هندسه، معمار نخواهد بود؛ و هیچ انسانی بدون دانش اندازهگیری و مقیاس دانی، زندگی ترازمند و اثرمند، نخواهد داشت. در نظر بگیرید اشخاصی را که توان توازن و سازگاری دخل و خرج زندگی خود را ندارند و یا افراد بی ملاحظه و بی مُداقّه، که باری بر هرجهت زندگی می کنند.آیا کِشت دایمی، با کِشت آبی، یکسان است؟
۳- ذات و حقیقت هندسه بیانگر تعادل و توازن است. تعادل نقطه ها، خطوط، زاویه ها ، سطح ها و حجم ها و کیفیت و کمیت زندگی. اگر اندازه، پیمانه، مقیاس و قدر و درجه زندگی را تشخیص ندهیم، تعادل زندگی به هم میخورد و همانند یک کامیون کج بار، واژگون می گردد. آری، زندگی یک جریان پُرفراز و نشیب می باشد، و خردمندی و اندازه دانی، شرط اصلی آن است.
۴- واقعیت این است که، ماندن در سطح هندسه اقلیدسی، ماندن و بلکه پوسیدن اندیشه ها و هستی هاست. چون، با پیدایش هندسه های نااقلیدسی « هذلولوی و بیضوی، گارس و ریمان » فرایند نقد و اصلاح و نوآوری و خلاقیت و نوشدگیِ زندگی و نگاه انسان به رشد و بالندگی، کاملاً عیان و آشکار شده است. آلبرت اینشتین، ایده و نگرش نسبیت عام را مدیون و مرهون همین نگاه رشد یابنده و بالنده بوده است. امروزه و در ایران کنونی، مقدار و کیفیت زندگی بسمت و سوی هندسه اقلیدسی حرکت کرده، بلکه از آن نیز افول و نزول یافته است. یعنی، نه تنها کیفیت زندگی در ایران رشد و شکوفایی پیدا نکرده، بلکه، ثبات قبلی و قدیمی خود را نیز، از دست داده است.
ایرانیان، امروز در نگاه ایدئولوژیک و چارچوب قشری و دستگاه ابترمند، گیر و گرفتار، افتادهاند و در کلیات و انتزاعیات بی اثر و بی ثمر، عمر و سرمایه هدر می دهند. نه تنها، ایرادات و اشکالات هندسه اقلیدسی را در صحنه و صفحه زندگی واقعی خود، در نمی یابند و هندسه های نااقلیدسی نمی سازند، بلکه روز به روز از خرد ورزی و نقادی و اصلاح امور زندگی، فاصله می گیرند. شاید، تغییر نگاه و استراتژی به سمت تفکراثربخش و تغییر اثرمند، بتواند به ما یاری برساند. زندگی همانند صحنه و صفحه شطرنج است که، نیازمند ِ دقت و اندازهگیری و حرکت حساب شده و سنجیده در زوایا و سطوح و میدان بازی دارد. اندیشه ورزی، حسابگری و سنجش شرط آغازین یک زندگی منظم و مُرتّب می باشد که امکان صورت بندی و صورتگری را در آن فراهم می سازد.