کد خبر: 4632 | صفحه ۱ | تاریخ: 16 بهمن 1401
خوددانشمند پنداری در جامعه ما
نگارنده : فریدون عسکری - جملهای مشهور، منسوب به سقراط است که میگوید: «میدانم که نمیدانم» جمله ای که در این زمانه و بخصوص در بین ما ایرانیها به ندرت شنیده میشود. در مراودات روزمره، در خلال گفتوگوهای رایج ساده، به افرادی برمیخوریم که خود را در هر موضوعی (علمی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، هنری، نظامی و ...) فوق تخصص و شنیدن عباراتی مانند نمیدانم یا اطلاعی در این زمینه ندارم، از دهان آنها تقریباً محال است.
خوددانشمند پنداری تعریف دقیق و مشخصی ندارد و طیف گستردهای را نیز دربرمیگیرد.
این افراد در همه محافل اجتماعی از قبیل میهمانیهای خانوادگی کوچک، کوچه و بازار، محل کسب و کار و... به اظهار فضل میپردازند.
آنها تصور میکنند که ابردانشمند، بحرالعلوم و همه چیزدان (به انگلیسی Poly math) هستند و به همین دلیل در قبال هر موضوعی (از فیزیک کوانتوم، ترمودینامیک، شیمی آلی، ژنتیک و اکولوژی گرفته تا علوم سیاسی، روابط بین الملل، اقتصاد، علوم نظامی، تاریخ، فلسفه و ... ) نظری و تحلیلی دارند.
افراد خوددانشمند پندار با مطالعه یک یا دو کتاب در زمینه علوم سیاسی (یا تماشای چند برنامه سطحی سیاسی تلویزیونی ) خود را سیاستمدار و تحلیلگر مسائل سیاسی و با مطالعه سطحی یک یا دوکتاب اقتصادی یا فلسفی، خود را اقتصاددان یا فیلسوف میدانند.
وجه اشتراک این افراد یکی از عقاید خودمهم انگاری Self important ideas است.
عقاید خودمهم انگاری یکی از نشانههای شیدائی (Mania) است . چنین افرادی زیاد صحبت می کنند که این مشکل فشار کلام Pressure of speech نامیده میشود.
برخی نیز افکار خودبزرگبینی (Grandiose) داشته و خود را مبتکر، مکتشف، مبدع، مخترع و تولیدکننده آثار و اختراعات و اکتشافات بزرگ میدانند.
معمولاً افرادی که مطالعات عمیق تر و دقیق تری از یک موضوع بخصوصی دارند، به دلیل آنکه با چالشها و مسائل پیرامونی آن موضوع آشناترند، به حجم نادانستههای خود نیز آگاه ترند. به عبارت دیگر، فرد دانا و خردمند می داند که چه چیزهایی را نمی داند اما کسی که با موضوع درگیر نبوده و درک صحيحی از جوانب موضوع ندارد، به همان درک سطحی بسنده کرده و ممکن است خود را صاحب نظر ارزیابی کند و به همین جهت از گفتن “ نمیدانم پرهیز کرده و هرطور شده، تحلیلی و نظری له یا علیه یک موضوع ارائه میکند.