سرمقاله

تأثیر اقتصاد بر فرهنگ / آرین احمدی

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • هدیه همراه اول به مردم لرستان به‌مناسبت ثبت جهانی دره خرم‌آباد
  • توسعه همکاری‌های «شایا»ی ایرانسل با صنعت برق کشور
  • مشارکت ویستامدیا در تولید یک برنامه عاشورایی
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 49197  |  صفحه ۷ | تولید و تجارت  |  تاریخ: 26 تیر 1404
    ارزیابی تهران از نقش بازیگران جهانی تغییر می‌کند؟
    بازتعریف دیپلماسی ایران، پس از جنگ
    امید محسنی - ایران پس از جنگ دوازده‌روزه با اسرائیل، اکنون در فضایی از دیپلماسی بی‌ثبات ایستاده است. آتش‌بس فعلی، نه صلحی با هویت حقوقی، بلکه «وقفه‌ای بدون شناسنامه» است؛ مکثی شکننده که نه از جنس مصالحه به شمار می‌آید و نه نشانی از فروکش‌ کردن تنش در خود دارد. پرسش مهم این نیست که ایران چه واکنشی به بازگشت احتمالی جنگ نشان خواهد داد، بلکه باید پرسید در غیاب یک چشم‌انداز روشن از صلح، دیپلماسی ایرانی به چه سوی خواهد رفت؟
    از زمانی که ترامپ در تریبون عمومی اعلام کرد«جنگ تمام شده و نوبت صلح است» بیست روز گذشته، اما برگه‌هایی که امروز روی میز مذاکرات قرار دارند، هیچ شباهتی به تصویر ساده‌سازی‌ شده ترامپ از دیپلماسی ندارند. در حالی که در پنج دور نخست گفت‌وگوها (از مسقط تا رم) مباحث اصلی حول سطح و دامنه غنی‌سازی اورانیوم در ایران می‌چرخید، اکنون میدان مذاکره تحت تأثیر بازی «خواسته‌های نیابتی» است که ظاهرا ابتکار عمل را به تل‌آویو سپرده است. حداقل در ظاهر( غیر از موضوعاتی که از سوی ویتکاف ممکن است طرح شده باشد) خواسته‌ها و خطوط قرمز، نه از سوی ترامپ، که با مداخله مستقیم نتانیاهو رسانه‌ای می‌شوند؛ امری که نشان می‌دهد میز مذاکره نه صرفاً مکان تقابل ایران و آمریکا، بلکه صحنه‌ای چندلایه با گویندگان متکثر و هدف‌های متعارض است.
    *پاک کردن صورت مسئله دوقطبی اسرائیل- آمریکا
    در چنین فضایی، دریافت ایران از گفت‌وگو نمی‌تواند همچون پنج دور گذشته باقی بماند. نخستین بازبینی ضروری، بازشناسی رابطه آمریکا و اسرائیل در این میدان تازه است. تصور تمایز میان این دو بازیگر، یا دقیق‌تر، استمرار تمایزانگاری عامدانه از سوی برخی محافل داخلی، به‌ویژه در خلال مذاکرات قبلی، حالا می‌تواند گمراه‌ کننده باشد. اگر روزگاری شکاف احتمالی میان ترامپ و نتانیاهو به عنوان نقطه‌ای برای فشار یا مانور رسانه‌ای تلقی می‌شد، امروز چنین فرضی بیش از آن‌که واقع‌گرایانه باشد، نشانه‌ای از «سیگنال‌دهی معیوب» در سیاست خارجی است؛ اشتباهی تحلیلی که می‌تواند کل استراتژی تهران را به بیراهه ببرد.
    این تصور که اسرائیل استراتژی مستقلی از ایالات متحده دنبال می‌کند، در گذشته نه تنها در غرب که حتی در برخی محافل در تهران نیز طرفدار داشت، بخصوص در دوره‌ای که رسانه‌ها تلاش کردند تنش‌های ظاهری میان نتانیاهو و ترامپ را بزرگنمایی کنند و بر اساس آن، استراتژی ایران را به سمت بهره‌برداری از این شکاف سوق دهند. اما واقعیت پس از سفر نخست‌وزیر اسرائیل به کاخ سفید و مواضع صریح ترامپ در حمایت کامل از خواسته‌های تل‌آویو، چیز دیگری بود. از آن پس، تحلیل دوم‌ که از ابتدا با شک و تردید به امکان جدایی مسیرهای تل‌آویو و واشنگتن می‌نگریست، برجسته شد، تحلیل‌هایی که می‌گفتند ترامپ و نتانیاهو، به‌رغم تفاوت‌های شخصیتی، دو روی یک سکه‌اند؛ هم‌راستا، هم‌افق و در بسیاری موارد، هم‌دستور.
    حمله آمریکا به تأسیسات اتمی ایران در خلال جنگ و سکوت هماهنگ‌شده اسرائیل پس از آن، حالا دیگر جای تردیدی باقی نگذاشته که در این میدان، تفکیک اسرائیل از آمریکا، نوعی ساده‌سازی خطرناک است. این‌جاست که تهران ناچار است دو خطای استراتژیک را کنار بگذارد؛ نخست، بازی روانی با ترامپ به ‌قصد تأثیرگذاری بر اقتدار او در برابر اسرائیل و دوم، امید بستن به بازیگران حاشیه‌ای که یا ظرفیت اثرگذاری ندارند، یا نخواسته‌اند نقشی فعال در زمین بازی ایران ایفا کنند.
    ارزیابی تاثیر بازیگران فعال
    از این منظر، پندار سیاست‌سازان ایرانی درباره چین و روسیه نیز نیازمند بازنگری است. برخلاف تصویرهایی که رسانه‌های داخلی گاه بر اساس انتظارات سیاسی ترسیم می‌کنند، نه پکن و نه مسکو در وضع فعلی میل چندانی به بازی‌گری فعال در پرونده تهران–واشنگتن ندارند. چین، درگیر جنگ تعرفه‌ای با آمریکا و مسئله تایوان، تمایلی به افزودن بحران جدید به میز خود ندارد. روسیه نیز در آستانه جنگی تمام‌عیار با اوکراین و مواجهه با فشارهای تحریمی غرب، سیاستی مبتنی بر کاهش هزینه‌های جانبی را در پیش گرفته است. در این میانه نقش اروپا در فعال‌سازی مکانیسم ماشه و گروکشی مذاکرات ایران و آمریکا با طعم تسلیم نیز عیاراین تحلیل را افزایش می‌دهد که تهران روی گسل‌های بزرگی در عرصه دیپلماسی قرار گرفته است. این گسل‌ها از یکسو فرایند تصمیم در داخل را با توجه به نگرش‌های کاملا سنتی با مشکل مواجه می‌کند، از سوی دیگر تهران را در بازی مهلت‌گذاری و زمان‌بندی فشارمرحله‌ای قرار می‌دهد.
    تصمیم بر اساس ارزیابی واقع‌گرایانه
    در نتیجه، صحنه دیپلماسی پیش‌روی ایران، شبیه صحنه فشرده‌ای از بازی شطرنج است؛ اما نه با خانه‌هایی باز و امکان تحرک زیاد. خانه‌های کوچک و فشرده، تصمیم‌گیری را دشوارتر و خطا را پرهزینه‌تر کرده‌اند. از همین‌روست که مشورت‌های جانبی و امید به میانجی‌گری دیگر کشورها، کارایی سابق را ندارند و در این میدان خاص، ممکن است خود به عاملی برای سنگینی کفه ریسک‌ها بدل شود.
    ایران اما در بزنگاه‌های سخت بارها نشان داده است که می‌تواند با ترکیب هوشیاری استراتژیک، درک درست از معادلات جهانی و پرهیز از تحلیل‌های خیال‌پردازانه غیررسمی، راه عبور خود را بسازد. اما این بار، عبور از بحران نه با اتکا به حاشیه‌ها، که با تکیه بر تصمیم‌های سخت، مستقل و واقع‌گرایانه ممکن خواهد بود.