سرمقاله
صفحات روزنامه
اخبار آنلاین
پیرامون فیلم سینمایی «پیرپسر»، فیلمی با مضمون اجتماعی، بحثهای بسیاری درگرفته است. کار به کمیسیون فرهنگی مجلس هم کشیده شده و از سوی دیگر، سخنگوی دولت در شبکه اجتماعی خود از این فیلم دفاع کرده است. گویی این فیلم تبدیل به یک آوردگاه سیاسی شده است تا اینکه از منظر هنری درباره آن بحث شود.
این نوشتار قصد دفاع یا رد (به لحاظ هنری) از فیلم «پیرپسر» را ندارد؛ چراکه اساساً نقد سینمایی نیازمند تخصص و البته مبنای نظری و علمی است. اما نکته جالب اینجاست که حتی مسعود فراستی، بهعنوان یک منتقد سینمایی، هم نه از منظر دلایل هنری و فنی، که فقط نظر خود را بدون هیچ پشتوانهای مطرح میکند. در بخشی از گفتگو، فراستی میگوید: «برای سخنگوی دولت متأسفم که از "پیرپسر" دفاع کرد! این فیلم یکی از کثیفترین فیلمفارسیهاست.» این نظر از سوی کسی که خود سابقه سیاسی دارد، بعید است که متوجه نشده باشد این فیلم بیشتر از آنکه مورد نقد هنری قرار گیرد، تبدیل به محفلی برای گروکشی سیاسی شده است.
اما مقصود این نوشتار، نگاه به سیاستهایی است که طی چند دهه گذشته اعمال شده است. واقعیت آن است که همچنان عدهای در دهههای بیاینترنتی و دوران بدون شبکههای اجتماعی باقی ماندهاند و راهحل را در بگیر و ببند فرهنگی میدانند؛ در حالی که دوران تازه ارتباطات، معادلات تحلیل را نیز تغییر داده است.
تجربه فیلم «برادران لیلا» و توقیف آن خیلی نگذشته است که بسیاری از مردم آن را بالاخره دیدند. این نوع نگاه سبب میشود تا اگر کسی نقد فنی و هنری نسبت به فیلمی داشته باشد، در تقسیمبندی سیاسی موافق و مخالف قرار گیرد؛ در حالی که این فقط یک فیلم است و چهبسا کمدیهای سخیفی در این سالها، و اتفاقاً در دولتهای متفاوت از این دولت، اکران شده که از دید این دوستان مخربتر هم بوده است.
واقعیت تلخ این است که سینمای ایران همواره در تقاطع هنر و سیاست قرار داشته و این امر باعث شده که گاهی ارزشهای هنری یک اثر در سایه جدالهای سیاسی گم شود. وقتی منتقدان به جای تحلیل ساختار روایی، فیلمبرداری، بازیگری و دیگر عناصر سینمایی، صرفاً به موضعگیری سیاسی میپردازند، در واقع به هنر سینما ظلم میکنند. این رویکرد نهتنها مانع از رشد و تعالی سینما میشود، بلکه مخاطب را نیز از درک عمیقتر آثار هنری محروم میکند.
از سوی دیگر، باید پذیرفت که دوران این نوع نگاهها گذشته است و اگر تحلیل پدیدههای هنری و فرهنگی را عمیقتر از گذشته نکنیم، همچنان در دور باطل ممنوعیت و عطش بیشتر تماشا گرفتار خواهیم شد. در عصر دیجیتال، هر گونه محدودیت نهتنها بیاثر است، بلکه میتواند توجه بیشتری را به آثار ممنوعه جلب کند. تجربه نشان داده که سانسور و ممنوعیت، به جای کاهش تأثیر یک اثر، اغلب به افزایش جذابیت و کنجکاوی مخاطبان منجر میشود.