کد خبر: 49529 | صفحه ۱۱ | تولید و تجارت | تاریخ: 31 تیر 1404
رویکرد مذاکراتی ایران تغییر کرده است
اروپا؛ میانجی فعال یا شریک متخاصم؟
در نخستین واکنش عملی به پیامدهای جنگ دوازدهروزه میان ایران و اسرائیل، تروئیکای اروپایی با ارسال پیامهایی به تهران، خواستار ازسرگیری گفتوگوهای هستهای شدند؛ پیشنهادی که با پاسخ مثبت ایران زمینهساز دور تازهای از مذاکرات شد.
امید محسنی در برنا می نویسد: قرار است این گفتوگوها در سطح معاونان وزرای خارجه، روز جمعه برگزار شود و ریاست هیئت ایرانی را مجید تختروانچی، معاون سیاسی وزارت امور خارجه، بر عهده خواهد داشت. اما این دور از مذاکرات در شرایطی برگزار میشود که فضای سیاسی نسبت به قبل از جنگ دگرگون شده است. مذاکرات پیشین میان تهران و تروئیکای اروپایی به نتیجه ملموسی نرسید و ایران آشکارا نقش اروپا را منفعلانه دانست، نقشی که پشت ادعای حفظ برجام و پایبندی به دیپلماسی پنهان شده بود.
نگاه ایران به مذاکرات پس از جنگ
اکنون، در حالی که آمریکا مدعی وارد آوردن ضرباتی اساسی به تاسیسات هستهای ایران شده و رسانههای این کشور روایتهایی متناقض از وضعیت فنی سایتهای هستهای منتشر میکنند، تهران میگوید در وضعیت فعلی، هیچ برنامهای برای گفتوگو با آمریکا ندارد. در چنین فضایی، اروپا سعی دارد با استفاده از فرصت آتشبس و ابزار مکانیسم ماشه، ایران را به سمت میز مذاکرات با واشنگتن سوق دهد، مسیری که ظاهرا قرار است مقدماتش را سه کشور اروپایی فراهم کنند. اما هنوز مشخص نیست این تلاشها در چشم تهران، یک وساطت قابل اعتماد تلقی میشود یا تداوم همان بازی دوگانهای است که پیشتر به بنبست رسیده بود.
ایران پس از جنگ دوازدهروزه شرط هرگونه مذاکره با آمریکا را حذف گزینه نظامی و تعامل برای توافقی برد- برد میداند که نباید حق غنیسازی را نادیده بگیرد. اما این مطالبه با بیاعتمادی ناشی از پیچیدگی رفتارهای غرب، لحن دستگاه دیپلماسی ایران را نسبت به گذشته تغییر داده است. عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، ضمن تأیید آغاز این دور از رایزنیها تأکید کرده است که «دست ایران در مذاکرات پر است» و رویکرد دیپلماتیک جمهوری اسلامی پس از جنگ، قاطعانهتر و مبتنی بر پیگیری حقوقی خواهد بود. او صراحتاً اعلام کرد: «ایران پس از جنگ قویتر حقوق خود را پیگیری میکند و رویکرد مذاکراتی محکمتری خواهد داشت.»
بازتعریف زمین بازی پیش از مذاکره
همزمان با ازسرگیری مذاکرات، ارسال نامه رسمی از سوی عراقچی به دبیرکل سازمان ملل، شورای امنیت و مقامات اتحادیه اروپا، تنها یک هشدار حقوقی نیست؛ این نامه به وضوح بخشی از استراتژی چانهزنی ایران در دوره پساجنگ محسوب میشود، نوعی تنظیم مجدد مختصات مذاکراتی که از سوی تهران صورت گرفته است.
در این نامه، ایران با زبانی صریح و متفاوت از گذشته، مشروعیت حقوقی سه کشور اروپایی برای فعالسازی مکانیسم ماشه را زیر سوال میبرد و با استناد به عملکرد آنها در قبال برجام و همراهی با سیاست فشار حداکثری ایالات متحده، آنان را فاقد صلاحیت اخلاقی و سیاسی برای بهرهبرداری از ابزارهای قطعنامه ۲۲۳۱ معرفی میکند.
این موضع در همسویی کامل با اظهارات عراقچی درباره «رویکرد مذاکراتی محکمتر ایران پس از جنگ» قرار دارد. در واقع، ایران با این نامه به اروپاییها هشدار میدهد که نمیتوانند همزمان در جایگاه «میانجی» و «شریک متخاصم» ظاهر شوند. اگر آنها خواهان بازگشت به میز گفتوگو هستند، ابتدا باید مسئولیتپذیری حقوقی و شفافسازی سیاسی نسبت به گذشته خود داشته باشند. از منظر راهبردی، این اقدام سه پیام مهم به اروپا مخابره میکند. در وهله اول تغییر لحن ایران، نشاندهنده پایان دوره مماشات دیپلماتیک با اروپاییهاست که در جنگ دوازدهروزه تهاجم به ایران را محکوم نکرد. از سوی دیگر تلاش برای تعیین مرزهای مشروعیت بازیگران مذاکره و بخشی از بازسازی زمین چانهزنی است. ایران پیش از آغاز رسمی گفتوگوها، در حال بازتعریف این واقعیت است که چه کسانی حق دخالت، داوری یا تهدید در پرونده هستهای را دارند. از طرفی، همزمانی ارسال نامه و اعلام آغاز مذاکرات، نشان میدهد، تهران میخواهد قواعد بازی را از ابتدا مشخص کند: «بر پایه حقوق برابر، نه بر اساس فشار و انباشت مطالبه.»
بازگشت دیپلماسی در سایه وابستگی
در سطحی کلانتر، این تحولات نشانهای از بازتعریف نقش اروپا در سیاست خاورمیانه و مشخصاً در بحران هستهای ایران به نظر میرسد. اروپا که در سالهای گذشته به دلیل وابستگی امنیتی به آمریکا و عدم توان ایستادگی مستقل، در حاشیه مذاکرات قرار گرفته بود، حالا در پی بازسازی وجهه سیاسی است. اما این ترمیم درفضایی انجام میشود که زیر سایه مولفههای جدیدتری قرار گرفته است. چرخش تدریجی دونالد ترامپ به سمت مواضع سختگیرانه علیه پوتین و در عین حال تداوم جنگ اوکراین که وابستگی دفاعی اروپا به ناتو و واشنگتن را پررنگتر کرده، باعث شده تا فرانسه، بریتانیا و آلمان تلاش کنند با ورود دوباره به پرونده ایران، نوعی استقلال سیاسی نسبی به نمایش بگذارند که زیرپوست سیاست بیش از خاستگاههای پیشین برجامی، بازی در زمین ترامپ را به نمایش میگذارد.
ایران معتقد است، این بازیگران، بدون تصحیح رفتار گذشتهشان، مشروعیتی برای ایفای نقش قاطع در آینده توافق ندارند. اکنون پرسش کلیدی این است: آیا اروپا میخواهد صرفاً به عنوان واسطهای مقطعی وارد میدان شود، یا قصد دارد در قالب یک «بازیگر مستقل و مؤثر» به احیای توافقی تن دهد که خود سالها از تحقق آن بازمانده است؟ مکانیسم ماشه، ابزاری است برای تحقق خواستههای بعد از جنگ ترامپ یا گستراندن میز گفتوگو و حل و فصل موضوعات هستهای از راه دیپلماسی؟