سرمقاله

پل‌های نامنظم بر پرونده هسته‌ای ایران / امید محسنی

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • محمد شریعتمداری در آیین افتتاحیه نوزدهمین نمایشگاه بین‌المللی ایران پلاست:
  • معارفه مدیران عامل شرکت‌های پتروشیمی تندگویان، پتروشیمی بوعلی و فجر انرژی برگزار شد
  • معلم خصوصی قابل اعتماد را چطور شناسایی کنیم؟
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 52079  |  صفحه ۱  |  تاریخ: 18 شهریور 1404
    همایون شجریان و کنسرتی که هرگز نبود؛ در تمام ماجرا موسیقی غایب بود
    کنسرت خیابانی همایون شجریان در میدان آزادی لغو شد اما سوال اصلی این است که موسیقی کجا رفت؟ هیاهو و سیاست جای آواز را گرفت و اصل ماجرا گم شد. به گزارش برنا؛ لغو کنسرت خیابانی همایون شجریان در میدان آزادی این روز‌ها به یکی از بحث‌های اصلی رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی بدل شده است، اما مسئله نه دولت است و نه شهرداری، نه میدان آزادی و نه سیاست‌بازی‌های همیشگی. اصل ماجرا این است که اصلا موسیقی‌ای در کار نبود. همه جدل‌ها بر سر چیزی شکل گرفت که از همان ابتدا محال بود. شجریان در نشست خبری بانک صادرات و صفحه اینستاگرام خود از «آرزوی دیرینه» سخن گفت، چند روز بعد ویدیوئی منتشر کرد و وعده داد در میدان آزادی برای همه مردم بخواند، اما سرانجام خودش اعتراف کرد که این تنها یک «آرزوی محال» بوده است. فاصله میان این دو عبارت پُر شد از دعوا‌های سیاسی، شعار‌ها و هیاهو. بی‌آنکه کسی به اصل ماجرا فکر کند. موسیقی کجای این قصه ایستاده است؟
    میدان آزادی؛ صحنه‌ای برای نمایش نه موسیقی
    میدان آزادی در بهترین حالت می‌تواند محل یک پرفورمنس جمعی یا جشن خیابانی باشد. جایی برای حرکت و هیجان نه برای شنیدن. معماری باز، تردد خودروها، نزدیکی به فرودگاه و شلوغی دائمی اجازه نمی‌دهد سکوتی شکل بگیرد تا آواز شنیده شود. موسیقی ایرانی به‌ویژه آواز دستگاهی بر ظرافت‌ها و مکث‌ها استوار است. اگر سکوت نباشد، اگر گوش‌ها مجال دقت نداشته باشند، موسیقی فرو می‌ریزد. این همان چیزی است که در هیاهوی میدان آزادی امکان‌پذیر نیست.
    مخاطبی که دیگر گوش ندارد...
    واقعیت دیگر این است که شنونده امروز کمتر حوصله شنیدن آواز‌های طولانی و قطعات دقیق را دارد. مصرف فرهنگی در فضای مجازی شکل «فست‌فودی» به خود گرفته است. همه‌چیز باید سریع، پرهیجان و قابل اشتراک باشد. در چنین شرایطی گردهمایی میدان آزادی حتی اگر برگزار می‌شد بیش از آنکه تجربه‌ای موسیقایی باشد، به هیجانی لحظه‌ای شباهت داشت. مردم برای دیدن همایون می‌آمدند، برای عکس گرفتن، برای تجربه یک اتفاق، نه برای شنیدن با دقت یک فرود یا تحریر.
    تناقض میان رویا و واقعیت
    شجریان از یک طرف با زبانی شاعرانه از رویای سال‌ها گفته بود و از طرف دیگر در برابر موانع ناچار شد بگوید این رویا محال است، اما اگر دقیق‌تر نگاه کنیم، حتی بدون دخالت شهرداری یا وزارت کشور این محال بودن در ذات ماجرا وجود داشت. فضایی مثل میدان آزادی اساسا برای موسیقی ساخته نشده است. همان‌طور که لباس غواصی زیباست اما تنها در آب معنا پیدا می‌کند، موسیقی ایرانی نیز تنها در فضایی معنا دارد که برای شنیدن طراحی شده باشد.
    جدل‌های سیاسی بر موسیقی سایه‌ انداخت
    با این‌همه، رسانه‌ها و جریان‌های سیاسی اجازه ندادند بحث اصلی به چشم بیاید. دولت چهاردهم می‌خواست کنسرت را نماد نشاط اجتماعی بداند. مخالفان تندرو آن را با واژه‌هایی خاص توصیف کردند. خارج نشینان معاند کشور، از آن به‌عنوان «ترفند حکومت» یاد کردند. هر گروهی روایت خود را ساخت و بر طبل خود کوبید اما هیچ‌کدام به این فکر نکردند که در میدان آزادی اساسا شنیدن موسیقی ممکن نیست. موسیقی، بهانه‌ای شد برای جنگ قدرت و جدال‌های جناحی.
    پرفورمنس یا آواز؟
    اگر همایون شجریان در میدان آزادی می‌خواند آنچه رخ می‌داد بیشتر یک پرفورمنس بود و نمایشی بزرگ، شاید باشکوه و پرشور اما به معنای دقیق موسیقی نبود. پرفورمنس به هیجان جمعی، به تصویر و نمایش متکی است. موسیقی به گوش، به ظرافت، به سکوت نیاز دارد. این دو را نباید یکی گرفت. اما در ماجرای اخیر همه‌چیز در هم آمیخت. آرزوی یک خواننده، نیاز دولت به نمایش، عطش مردم برای هیجان و مقاومت نهاد‌های رسمی. حاصلش چیزی جز یک رویای محال نبود.
    در تمام ماجرا موسیقی غایب بود
    چشم بستن بر این حقیقت آسان نیست. در تمام این ماجرا موسیقی غایب بود. از آغاز تا پایان، هیچ‌کس از کیفیت صدا، از چیدمان نوازندگان، از دشواری انتقال سازها، از پراکندگی صوت در فضای باز و از ضرورت شنیدن دقیق حرفی نزد. حتی خود شجریان هم بیشتر از «آرزو» و «مردم» گفت تا از موسیقی. گویی صدا و آواز قرار بود در ازدحام جمعیت حل شود. در چنین شرایطی، آیا می‌توان گفت که اصلا کنسرتی در کار بود؟