کد خبر: 52312 | صفحه ۳ | جامعه | تاریخ: 24 شهریور 1404
واقعیت ها در برابر فلسفهبافیهای « بیژن عبدالکریمی» با بوی کباب
هتلها خالی و پارکها شلوغ
گروه جامعه - طبق دادههای بانک مرکزی و مرکز آمار ایران، هزینه خوراکی خانوارهای شهری در قیمت ثابت طی سالهای ۱۳۸۱ تا ۱۴۰۳، حدود ۶۵ درصد کاهش یافته است. خارج از تهران، صفهای خودروها که کیلومترها امتداد دارند و صدای بوقهای بیوقفه در جادههای پرترافیک، تحمل رانندگان و مسافران را به چالش میکشند. شاید در نگاه نخست، این صحنهها نشانی از رونق سفر و سطح رفاه مردم به نظر برسند؛ اینکه تعطیلات چندروزه فرصت مناسبی شده برای فرار از روزمرگی و شهری پرازدحام. اما در واقعیت، آنچه در نگاه نزدیکتر به چشم میآید، داستان دیگری است.
ضریب اشغال هتلها پایین است، اقامتگاههای رسمی خالی ماندهاند و بسیاری از مسافران، کنار جاده یا زیر آسمان شب، محل خواب خود را برپا کردهاند. خانوادهها با زیرانداز و کیسههای خواب، شب را تا صبح سپری میکنند. در این میان، کودکان بر زمین میخوابند و سالمندان تلاش میکنند زیر نور ماه کمی استراحت کنند. چنین تصاویری نه از رفاه، بلکه از کمبود امکانات و فشار اقتصادی حکایت دارند. این شواهد گویاتر از هر عدد و آماری واقعیات زندگی اکثریت جامعه ایران را به تصویر میکشند.
همزمان برخی تحلیلگران به ظاهر نخبگان، روایتهایی ارائه میکنند که با واقعیت فاصلهای چشمگیر دارند. مانند بیژن عبدالکریمی، استاد دانشگاه که در برنامهای تلویزیونی با رضایت خاطر گفت: «مردم ایران با چهار دست بارشان را میخرند، همه پارکها پر از بوی کباب است». چنین اظهاراتی نهتنها بیاساس، بلکه با آمار رسمی کاملاً متناقضاند. دادهها نشاندهنده کاهش شدید قدرت خرید خانوارها و کوچک شدن سفره آنها طی دو دهه گذشته هستند.
کاهش درآمدها و تورم افسارگسیخته، خانوادهها را ناچار به انتخاب تفریحات کمهزینه کرده است. اما این نوع تفریحات در بسیاری موارد نه شادی واقعی بلکه احساسی از خستگی و گاه تحقیر به جا میگذارند. واقعیت سفر خانوادههای ایرانی امروز چیزی متفاوت از تصویرسازیهای اجتماعی است.
به گزارش آمار، هزینه خوراکی خانوارهای شهری در قیمت ثابت، از سال ۱۳۸۱ تا ۱۴۰۳ به حدود یکسوم کاهش یافته است. همچنین بررسی سرانه درآمد مردم ایران نسبت به کشورهای همجوار نشان میدهد که بعد از افغانستان و پاکستان، ایران یکی از ضعیفترین وضعیتهای اقتصادی منطقه را دارد؛ حتی بر اساس معیار برابری قدرت خرید، وضعیت ایران پایینتر از کشورهایی چون ترکمنستان، ارمنستان، آذربایجان و عراق قرار دارد.
هنگامی که درآمدها امکان تامین هزینههای هتل، غذا یا حملونقل مناسب را فراهم نمیآورند، تفریح ارزان بدل به تنها گزینه ممکن میشود. اما این نوع تفریحات اغلب فاقد امکانات رفاهی کافی هستند و حس لذت به معنای واقعی در آنها کمتر دیده میشود.
نمونه بارز این وضعیت را میتوان در صحنههایی از تعطیلات اخیر مشاهده کرد: خانوادهای چهار نفره کنار ساحل فرشی کهنه پهن کردهاند، غذای سادهای در ظروف پلاستیکی همراه دارند و کودکشان روی شنها در حال بازی است. مادر نگران نگه داشتن خوراکیها روی فرش است و پدر با عرقریزی از گرمای تابستان، تلاش میکند سفری کمدغدغه داشته باشد. چنین مناظری انعکاسی تلخ از فشارهای اقتصادی جامعه هستند.
در پارکها و کنار جادهها نیز تصاویر مشابه فراواناند: گروههایی از جوانان یا خانوادههایی که تنها با بساطی ساده مثل توپ و قلیانی ارزان تلاش میکنند زنگ تفریح کوتاهی برای خود بسازند. اما فقدان امکانات رفاهی مناسب یا فضاهای ایمن باعث شده این تفریحها بیشتر یادآور مشکلات باشند تا شادی.
کسبه محلی نیز از ازدحام مسافران نارضایتی دارند. برخی مغازهداران بیان میکنند که دیگر حتی سنت خرید سوغاتی یا غذا خوردن در رستورانها مانند گذشته نیست؛ مردم با غذاهای خانگی سفر خود را مدیریت کرده و هزینههای اضافی را حذف کردهاند.
انتقاد از نگرش بیژن عبدالکریمی نسبت به وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم، طی روزهای اخیر در فضای مجازی به شدت گسترش یافته است. بسیاری از کاربران با دلایل و استدلالهای متفاوت نسبت به دیدگاه او واکنش نشان دادهاند. یکی از کاربران بهطور جدی اشاره کرده که سخنان عبدالکریمی نوعی انکار مصائب مردم است: جامعهای که در آن، میزان رفاه و خوشبختی با «بوی کباب» سنجیده میشود، در واقع گرفتار بحرانهای عمیقی است که بهجای بررسی، مورد تحریف و کوتهبینی قرار گرفته است.
فرد دیگری با کنایه نوشته است که منظور عبدالکریمی شاید همان بوی سحریِ «بال و گردن» باشد؛ قطعاتی ارزانتر که خانوادهها این روزها بهجای گوشت بر منقل میگذارند تا خاطرات چنجههای گذشته را مرور کنند، چرا که بسیاری دیگر توان مالی برای یک غذای کامل و سنتی را ندارند. این تفسیر کنایی حاکی از تغییر سبک زندگی مردم است، سبکی که باوجود دشواریهای اقتصادی، همچنان تلاش میکنند شادیها را حفظ و بازآفرینی کنند.
اما این تغییرات تنها محدود به سفره مردم نیست. سفرهای تفریحی نیز دستخوش همین تاثیرات شدهاند. خانوادهها که زمانی سفر به شمال کشور را برای لذت بردن از طبیعت و تجدید انرژی میدیدند، حالا باید هزینههای هنگفت اقامت و مصرف روزانه را در نظر بگیرند و امکانات محدودتری را جایگزین کنند؛ امکاناتی نظیر شبمانی کنار جادهها یا پارکها، در حالیکه هتلها و ویلاهای اجارهای دیگر جزو گزینههای دسترسیپذیر نیستند.
مشاهدات میدانی نشان میدهد که خلاقیت و مقاومت مردم ایران پررنگتر از گذشته شده است. سفرههای کوچک کنار پارکها، پیکنیکهای ساده و استفاده از وسایل محدود برای تفریحات خانوادگی نمادی از تابآوری در برابر شرایط سخت اقتصادی است. با این حال، این تابآوری همواره با حس محرومیت همراه است؛ چرا که مردم به خوبی آگاهند که جایگزینهای انتخابشده نمیتوانند تجربههای واقعی رفاهی را به آنان ارائه دهند. این تفاوت میان خواسته و توانایی خرید، فشار روانی مضاعفی به جامعه وارد کرده است.
تحلیلهای غیرواقعگرایانه از زندگی مردم و نمایش وضعیتی مطلوب که با شرایط موجود همخوانی ندارد، بیش از پیش موجب فاصله میان جامعه و صحبتهای شخصیتهای رسانهای میشود. انعکاس صحیح واقعیتها وظیفه مهم کسانی است که صدای خود را به تریبون رساندهاند. فلسفه زندگی مردم امروز ایران نه در آمارهای سطحی خلاصه میشود و نه در بوی غذاهای خیابانی؛ بلکه تنها از خلال لمس واقعی زندگی و گفتگوهای بیواسطه قابل فهم است.
در شرایطی که بساطهای کنار جاده و پارکها رونق گرفتهاند، وضعیت هتلها و اقامتگاههای رسمی کشور چندان مساعد نیست. جامعه هتلداران ایران بارها هشدار داده که میزان اشغال هتلها کاهش پیدا کرده و بسیاری از اقامتگاهها با ظرفیتی کمتر از ۴۰ درصد فعالیت میکنند. جمشید حمزهزاده، رئیس جامعه هتلداران، معتقد است کاهش قدرت خرید مردم و افزایش هزینههای سفر باعث شده تا خانوادهها از اقامت در هتلهای استاندارد فاصله بگیرند و به حضور در فضاهای عمومی مانند کنار جادهها و پارکها روی بیاورند.
این گردشگری کمهزینه اما پیامدهایی فراتر از مسائل اقتصادی دارد؛ طبیعت و جنگلهای کشور نیز زیر فشار این نوع تفریح قرار گرفتهاند. زمانی که خانوادهها و گروههای گردشگر برای کاهش هزینه در حاشیه پارکها، جنگلها یا کنار جادهها اقامت کوتاهمدت دارند، آسیبهای قابل توجهی به محیطزیست وارد میشود: از رها کردن زبالههای پلاستیکی گرفته تا شکستن شاخههای درختان و تخریب پوشش گیاهی مسیرها.
در بسیاری از این مکانها، مشعلهای کوچک غذاپزی و آتشهایی برای تهیه کباب روشن میشوند که اغلب بدون رعایت نکات ایمنی هستند. این بیدقتیها گاهی منجر به آتشسوزیهای وسیعی میشود که به خاک، درختان و حتی زیستبوم حیات وحش آسیب جدی وارد میکند. همچنین کودکان و نوجوانانی که همراه خانوادههایشان هستند، بدون آگاهی از پیامدها، ممکن است شاخههای درختان را بشکنند یا منابع رودخانهای را آلوده کنند.
فعالان محیطزیست نیز بارها هشدار دادهاند که این نوع تفریح کمهزینه، هرچند برای خانوادهها فرصتی برای گذراندن اوقات فراغت فراهم میکند، اما در بلندمدت آسیبهای گستردهای به اکوسیستم طبیعی وارد میکند. تخریب پوشش جنگلی، آلودگی آب رودخانهها و برهمزدن چرخه طبیعی زیستبوم تنها بخشی از پیامدهای این سبک از گردشگری است.
برای درک فلسفه واقعی زندگی در جامعه امروز ایران، نیاز به مشاهده واقعیات زندگی مردم است، نه تحلیلهایی که صرفاً بر اساس آمارهای سطحی یا تصاویری محدود از تفریح شکل میگیرد. افرادی که مسئولیت تبیین واقعیتهای اجتماعی را برعهده دارند باید تصویری با دقت و منطبق بر حقیقت ارائه دهند، نه اینکه با تحلیلهای دور از واقعیت چهره حقیقی زندگی مردم را دچار تحریف کنند.