کد خبر: 5240 | صفحه ۱ | تاریخ: 29 بهمن 1401
نگرش منطقی و گذار عاقلانه از بحرانها
بحران چیست و چه نسبتی با انسان و زندگی دارد؟ منطق چگونه می تواند به عبور از وضعیت های بحرانی یاری رساند؟ چرا اندیشه ورزی و خردمندی برای حفظ و بقای زندگی، انسان و انسانیت ضرورت دارد؟ نسل آینده برای موفقیت خود چه راهی در پیش دارد؟
بحران (crisis) در زندگی به وضع و حالتی اطلاق می گردد که فشار بیش از اندازه و غیر معمول بر جریان و ارکان زندگی وارد شود و موجب عدم تعادل و توازن در امور آدمی گردد و آرامش اولیه و ضروری از انسان ستانده میشود و اضطراب و تشنج بر عناصر زندگانی عارض گردد و امکان حیات سلب میشود. بعنوان مثال، زلزله موجب بحران می شود و دودمان بشر را تباه و ویران می سازد. سیل و سیلاب و برف و باران، بهمن و نشست زمین و خشکسالی و گرانی و تورم کمر شکن و ستم و استبداد، از جمله بحرانهای واقعی است که از مصائب ویرانگر و زندگی سوز محسوب میشوند. بحرانها، به هر دلیل، چه طبیعی و تصنعی و چه انسان ساخته، خاصیت تباهی و ویرانگری و عقب راندگی دارند. در هنگامه بحران و پریشانی و بی سامانی، گویی، عقل ها تعطیل می شوند و راه ها مسدود میگردند و امکان انفتاح و گشایش ممتنع و ناممکن می گردد! باری، در موقع بحران، بیش از هر زمان دیگر، مدیریت غیر عقلانی و منطقی خود را نشان میدهد. یک نکته مهم دیگر در مواقع بحران مورد التفات و عنایت است و آن اینکه، روزمرگی بر دور اندیشی و عاقبت بینی چیره می شود. مثلاً، تا سیل نیاید و یا برف راه ده ها روستا را نبندد و بهمن سقوط نکند، هیچ مسئولی و سازمانی به فکر چاره نمی افتد. نگاه روزمرگی، بر محور و مدار احساسات و عدم مسئولیت حقیقی امور را می نگرد و در واقع شایستگی در مسئولیتها و مدیریتها مفقود می شود. هر نوع حادثه و بحرانی با اندیشه و منطق و کنش عاقلانه ارتباط دارد. اگر پیمانکار ساختمان کار خود را دقیق و درست انجام دهد، چند درصد در تلفات جانی زلزله مؤثر است؟ بخش بزرگ بحرانها زاده بیخردی و بی خیالی متولیان و آدمیان است.
یکی از ویژگیهای اصلی منطق (قدیم یا جدید) دقت مندی و عمق پژوهی است. این مطلب را از مباحث منطقی مثل تقسیمات اسم میتوان استنباط و استنتاج کرد. در منطق ما با دقت سروکار داریم مثلاً، اسم کلی با اسم جزئی چه فرقی دارد؟ اسم منقول و متواطی با اسم مشکک چه فرقی دارد؟ مباحث منطقی با دقت عقلی یا استقرایی و یا تمثیل قریب و مشابه، پیش می روند. به نظر نگارنده، اذهان و افکار منطقی کمتر دچار بحران می شوند و دلیل این مطلب آنست که ذهن منطقی، ذهن پرورده و رشد یافته و خردورز و باریک اندیش است. بدین سان، منطق به دور اندیشی و ژرف بینی یاری می رساند و از بروز انواع بحرانها جلوگیری می کند. همین خصلت منطق موجب میشود آدمی در روزمرگی گرفتار نباشد و دوراندیشی کند و از وضعیت بحران بسلامت و بدون تلفات گذر نماید. بی منطقی بی خردی و دیوانگی است و همواره پریشانی و پشیمانی پیش میآورد.
انسان نسبت به سایر موجودات از لحاظ قدرت بدنی و حواس ظاهری چیزی اضافی ندارد. تنها نیروی خرد و اندیشه ورزی است که میتواند او را ممتاز و صاحب فرهنگ و تمدن نماید؛ زیرا علم و دانش و فناوری و هنر و ادبیات و اخلاق و ادب و عشق و علاقه آگاهانه همه ریشه در اندیشه ورزی و خردمندی دارند. نسل بشر با خردمندی، فضیلت و برتری حقیقی خود را در طول تاریخ حفظ کرده است. این امتیاز را در خانه سازی، رفتار اجتماعی، شهرسازی، تشکیل سازمان، دموکراسی، بازار و اقتصاد، فرهنگ و هنر و شعر و ادبیات و علوم تخصصی و نظایر آن می توان مشاهده نمود. اگر خردمندان افسار و لگام امور زندگی را بدست نگیرند و ستیزه جویان جلودار باشند، امیدی برای آینده بشر نیست. ژرف اندیشی و عمیق بینی، از اثرهای واقعی اندیشه ورزی هستند. بشر هر امتیازی داشته باشد، مثل سرمایه و سلاح و ملک و املاک و غیره، ولی از ساحت عقلانیت و خرد دور بیافتد، عاقبت بازنده است. آینده با عقل و عقلانیت و تدبیر و امید و عشق و شوق زندگی ساخته میشود. عقل و آزادی و عشق سه شرط اساسی آینده نگری و آینده سازی است. فرزندان فردا از جنس فرزندان امروز نخواهند بود و با هوش و ذکاوت و معلومات و مشی جدید آینده را خواهند ساخت.
محمدعلی نویدی.۲۹/۱۱/۱۴۰۱