سرمقاله

جرأت ورزی، پیش‌شرط اصلاحات اساسی اقتصادی / ژوبین صفاری

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • کاشت مو با سلول‌های بنیادی؛ درمان طاسی و ریزش مو
  • مدیرعامل جدید گروه صنعتی ایران‌ترانسفو منصوب شد
  • برگزاری بیست‌ودومین کنفرانس انجمن رمز ایران با مشارکت همراه اول
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 53749  |  صفحه ۱  |  تاریخ: 16 مهر 1404
    حماس راهبرد «بله، اما» را در مذاکرات دنبال می‌کند
    واکنش معقول و سازنده ایران به «طرح صلح»
    دیپلمات پیشین و تحلیلگر مسائل منطقه در ارزیابی طرح صلح پیشنهادی دونالد ترامپ، آن را فاقد انسجام و توازن و حاصل آرزوهای ترامپی و مطامع کوشنری توصیف کرد و گفت: واکنش ایران به این طرح، معقول، سازنده و در ادامه راهبرد «بله، اما» جنبش حماس بوده است.
    به گزارش خبرنگار سیاست خارجی ایرنا، دو سال پس از طوفان‌الاقصی، شهادت بیش از ۷۶ هزار انسان اغلب غیرنظامی، در اکتبر ۲۰۲۵ «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا طرحی را برای پایان جنایت و نسل‌کشی رژیم صهیونیستی تدوین و در میان هیاهوی تبلیغاتی و رسانه‌ای منتشر کرده است. طرحی ۲۰ ماده‌ای که به ادعای رئیس‌جمهور آمریکا قرار است به جنگی ۳۰۰ ساله در خاورمیانه پایان داده و صلح را برای مردم غزه به ارمغان آورد.
    واکنش حماس به عنوان جنبش اداره کننده غزه به این طرح، مثبت اما مشروط بوده است، کشورهای منطقه و دیگر دولت‌های جهان از آن استقبال کرده‌اند و جمهوری اسلامی ایران هم ضمن هشدار درباره برخی مفاد آن و نیز یادآوری کارشکنی‌ها و بدعهدی‌های رژیم اسرائیل تصریح کرده است که از هر موضعی که گروه‌های مقاومت و مردم فلسطین درباره این طرح اتخاذ کنند؛ حمایت خواهد کرد.
    چگونگی و کیفیت اجرای طرح موسوم به صلح ترامپ، تبعات اجرا و نقاط مثبت و منفی موجود در آن و ارزیابی موضع ایران درباره این طرح، مهمترین موضوعاتی است که در گفت‌وگو با «نصرت‌الله تاجیک» دیپلمات پیشین و تحلیلگر مسائل منطقه به آن پرداختیم.
    در هفته‌های اخیر رئیس جمهور آمریکا با یک طرح ۲۰ ماده‌ای مدعی ایجاد صلح در غزه شده است، ایران هم به این طرح واکنش نشان داده و اعلام کرده است که ابعاد و جنبه‌های خطرناک این طرح رو مدنظر دارد. وزارت امور خارجه ایران همچنین درباره تکرار بدعهدی‌ و کارشکنی‌ رژیم صهیونیستی هم هشدار داد؛ ارزیابی کلی شما درباره این طرح و ابعاد و بندهای آن چیست؟
    طرح ارائه شده از سوی دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا به عقیده‌ من طرحی درهم‌ریخته، شلخته، فاقد انسجام و توازن است. هر کدام از این موضوعات، تعاریف و تعابیر خاص خود را دارند و گرچه از دیدگاه من این طرح قابلیت عملیاتی شدن ندارد اما اگر بخواهد اجرا شود، در واقع طرح بازگشت فلسطین به دوران قیمومیت خود است. پیش از این و در فاصله‌ بین پایان جنگ جهانی دوم تا تقریباً یک دهه و بیشتر، فلسطین تحت قیمومیت انگلیس قرار داشت و اکنون با این طرح آن قیمومیتِ انگلیسی در حال تبدیل شدن به قیمومیت آمریکایی است. با توجه به این‌که آقای ترامپ می‌خواهد نقشی هم به تونی بلر بدهد، می‌توان گفت این به معنای بردن غزه و فلسطین زیر قیمومیت انگلیسی- آمریکایی است.
    این طرح ابعاد مبهم زیادی دارد از این رو وقتی می‌گویم توازن ندارد، منظورم این است که از ابتدا هیچ عامل کنترلی در این طرح وجود ندارد تا مشخص شود اگر اسرائیل تعهدات خود را انجام ندهد، چه اتفاقی می‌افتد. بنابراین، به عقیده‌ من، مشکلات زیادی در مسیر اجرای این طرح وجود دارد. اتفاقاً ایران نیز دقیقاً بر همین نکته دست گذاشته است؛ با توجه به ماهیت اسرائیل، بدعهدی‌هایش، و این‌که چه واقعاً از این طرح ناراضی باشد و چه در قالب یک جنگ زرگری بخواهد امتیاز بیشتری بگیرد و به اهدافش نزدیک‌تر شود. زیرا این یک واقعیت است که اسرائیل حدود هفتصد و بیست‌ روز پیش، وقتی عملیاتی را در غزه آغاز کرد، سه هدف را مطرح کرده بود؛ آزادی اسرایی که در دست حماس هستند، نابودی حماس و بیرون راندن مردم غزه از غزه. اما به هیچ‌کدام از این سه هدف واقعاً نرسید.
    اکنون نیز که می‌بینیم ترامپ وارد عمل شده و این طرح را ارائه داده، این در حقیقت به‌نوعی به‌طور غیرمستقیم نشان می‌دهد که اسرائیل نتوانسته از طریق نظامی، با وجود این همه کشتار عظیمی که در تاریخ و حتی در تاریخ خود رژیم صهیونیستی و در طول ۷۷ سالی که انواع و اقسام جنایات را مرتکب شده، بی‌سابقه است؛ به هدف خود برسد. هیچ‌کدام از آن جنایات به اندازه جنایات اخیر، که افکار عمومی را تا این اندازه تحت تاثیر قرار داده و ملتهب کرده است، گسترده نبوده است.
    بنابراین، چون از این طریق به نتیجه نرسیده، ترامپ وارد شده و طرح صلح داده است. اگر اسرائیل می‌توانست با این حجم از جنایات، حتی در آینده‌ای نزدیک، به نتایجی برسد، به عقیده‌ من، گذشته‌ از انگیزه ترامپ، این طرح ارائه نمی‌شد. ترامپ هفته‌های گذشته مطرح کرده بود که اسرائیل افکار عمومی جهان را از دست داده و آن را علیه خود کرده است. بنابراین روشن است که به‌دلیل مشکلات فراوانی که دارد، چندان قابلیت اجرایی نخواهد داشت.
    بیانیه‌ وزارت امور خارجه یک بیانیه با رویکرد سازنده است
    ایران در واکنش به این طرح، تأکید هم کرده که هرگونه تصمیم گیری در این خصوص را در صلاحیت مردم و مقاومت فلسطین میداند و از هر تصمیم آن ها استقبال می‌کند، این موضع تهران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
    به عقیده‌ من، بیانیه‌ وزارت امور خارجه یک بیانیه با رویکرد سازنده است و در آن ایران با هدف کاستن از رنج و آلام مردم غزه و پایان جنایات بر توقف جنگ، پاک‌سازی قومی و نسل‌کشی اسرائیل تأکید کرده است. در عین حال، در این بیانیه بر نکات مهمی از جمله مسئولیت‌ها و تعهدات اسرائیل، تأکید شده است. از سوی دیگر مسئولیت دولت‌های درگیر و مجامع بین‌المللی را نیز خاطرنشان کرده و در نهایت، تصمیم نهایی را بر عهده‌ مردم فلسطین گذاشته است که آیا می‌خواهند این طرح را اجرایی کنند یا نه؟
    جنبش حماس از همان دور اول مذاکرات راهبرد «بله، اما» را در مذاکرات دنبال کرده است، به این معنا که هم با طرح‌ها موافقت می‌کند و هم نظرات خود را مطرح می‌سازد و ایران هم در این مورد همان استراتژی و رویکرد را دنبال می‌کند. ایران به‌دلیل آن‌که می‌داند برخی از موارد این طرح واقعاً قابل اجرا نیست، موضوع را به حماس، مردم غزه و به‌طور مشخص گروه‌های مقاومت فلسطین واگذار کرده است.
    در نهایت می‌توان گفت واکنش ایران نسبت به این طرح، یک واکنش معقول، سازنده و با رویکردی مثبت برای پایان دادن به آلام مردم غزه و تأکید بر مسئولیت‌پذیری دولت‌هاست؛ تا اسرائیل را متوجه تعهدات و مسئولیت‌های خود کند. به عقیده‌ من و بسیاری از تحلیلگران، تمام هم‌وغم آمریکا و اسرائیل در درجه‌ اول این است که اهرم یا کارت اسرایی که در دست حماس است را بسوزانند و آن را از اختیارش خارج کنند. بنابراین، تمام تمرکز آن‌ها بر این است که ابتدا این اسرا را آزاد کنند و پس از آن است که در حقیقت مسئولیت‌های آمریکا و اسرائیل آغاز می‌شود.
    از سوی دیگر، حماس با رویکردی مثبت، همان سیاست «بله، اما» را دنبال می‌کند. در مقابل، ترامپ نیز در مکالمه‌ تلفنی خود با نتانیاهو به‌صراحت گفته است: «این یک پیروزی است، بگیر!» یعنی استراتژی ترامپ فعلاً «بگیر» است؛ به تعبیر دیگر، «نقد را بگیر و نسیه را رها کن». به همین دلیل و در همین نقطه است که حساسیت ایران و البته خود حماس برانگیخته می‌شود، زیرا این پرسش مطرح است که اگر اکنون این امتیاز را بدهند، بعداً در ازای آن چه خواهند گرفت؟
    بسیاری معتقدند که پس از آزادی اسرا، چه بسا اسرائیل بمباران‌ها را شدیدتر آغاز کند؛ چراکه با توجه به وضعیت فعلی و دستِ باز اسرائیل، که عملاً هیچ عامل بازدارنده‌ای در برابر آن وجود ندارد ـ این ابهام و تردید نسبت به پایبندی آمریکا و اسرائیل به تعهداتشان همچنان یک سناریوی غالب است.این موضوع صرفاً به ایران محدود نمی‌شود؛ بلکه بسیاری از تحلیلگران بین‌المللی، عربی و فلسطینی نیز نسبت به این امر هشدار داده‌اند. لذا به نظرم بهتر است ایران حول این دغدغه یک اقدام دیپلماتیک در همکاری با وزرای خارجه عربی، اسلامی در قالب دو و چند جانبه اجرا کند تا موضع حماس در گرفتن تضمین تقویت شود.
    طرح صلح ترامپ برای اجرایی شدن به چه پیش زمینه هایی نیاز دارد؟
    این طرح واقعاً یک طرح منسجم نیست که درباره‌ آن یک موضع واحد وجود داشته باشد؛ به این معنا که نمی‌توان گفت این طرح خوب است یا بد. این طرح بخش‌های مختلفی دارد، بخشی از آن برگرفته از تجربه‌ آمریکا در سال ۲۰۰۳ در عراق است که «پل برمر» را به عنوان یک حاکم آمریکایی در بغداد منصوب کرد. که تبعات منفی خود را دارد.
    از سوی دیگر هم صورت‌جلسات مذاکراتی بی‌نتیجه میان حماس و اسرائیل هم با آن ادغام و در نهایت این طرح ۲۰ ماده‌ای با آرزوهای ترامپی و مطامع کوشنری، تدوین شده است. بخش‌هایی از این طرح که بر پایان یافتن جنگ تاکید دارد مورد پذیرش و استقبال حماس و ایران قرار گرفته است، البته حماس همواره در پی پایان جنگ بود و آزادی اسرا را منوط به پایان جنگ می‌کرد، در حالی که مثلاً اسرائیل خواهان آتش‌بس بود و همین موضوع باعث می‌شد که مذاکرات به نتیجه نرسد.
    خاتمه جنایات، بمباران‌ها، اتمام جنگ و آزادی اسرا از عناصر مثبت این طرح است؛ عناصری‌که هم ایران و هم حماس خواهان آن‌ هستند و هیچ مشکلی با این موارد ندارند. بحث بر سر آن مواردی خواهد بود که بعید است حماس بپذیرد؛ مانند تحویل اسلحه و پذیرش یک سیستم مثلا بین‌المللی برای اداره‌ غزه. حماس اداره غزه را بدون نیروی فلسطینی نمی‌پذیرد و بنابراین ضمن پذیرش نکات مثبت در مرحله اول که ترامپ آن‌ها را مثبت نشان داد و یک پیروزی معرفی کرد؛ در مرحله بعد اعلام کرده که درباره موارد ذکر شده باید مذاکره صورت گیرد.
    به عقیده‌ من، ما یک فرایند طولانی، نامشخص و مبهم در پیش رو داریم. حتی اگر یک تضمین قطعی بین‌المللی از سوی میانجیگرانی مانند قطر و مصر داده شود که اسرائیل و آمریکا به تعهدات خود عمل می‌کنند، باز هم عواملی مانند مسئله‌ سلاح و اسرا وجود دارد؛ زیرا حماس می‌داند این آخرین برگ‌هایی است که در دست دارد و نمی‌تواند به‌راحتی از آن‌ها بگذرد و تا زمانی که تضمین بین‌المللی به دست نیاورد، به‌راحتی قبول نخواهد کرد و این طرح و مذاکرات هم به‌سرانجام نخواهد رسید.
    بنابراین اولین زمینه، نیاز به یک تضمین و تعهد محکم بین‌المللی و منطقه‌ای از سوی میانجیگران و کشورهایی است که اکنون نقش دارند، تا این تضمین را بدهند که آمریکا و اسرائیل به تعهدات خود عمل می‌کنند. با این همه، علی‌رغم هرگونه تضمینی، من خیلی خوش‌بین نیستم که اسرائیل و آمریکا به تمام مواردی که ممکن است تعهد بدهند، یا در یک موافقت‌نامه بیاید و حتی اگر موافقت‌نامه‌ای هم به امضا برسد، واقعا به آن پایبند باشند و آن را اجرا کنند؛ شاید من کمی در این زمینه بدبین هستم.