صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • راهنمای ثبت نام در بهترین اپلیکیشن اعلام بار لحظه ای
  • چرا تبریز خواهرخوانده استانبول است؟ داستان دو پایتخت تاریخی
  • جاذبه‌های دوربان؛ چون آفریقای جنوبی فقط کیپ تاون نیست!
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 55677  |  صفحه ۱  |  تاریخ: 24 آبان 1404
    رحمان قهرمان پور:
    تهران مطالبه های حداکثری ترامپ را تهدید امنیتی برای خود می‌داند
    تحلیل‌گر سیاست خارجی در گفت و گو با ایرنا می‌گوید: آنچه دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده از ایران می‌خواهد این است که در واقع رفتار خود را در بلندمدت تغییر بدهد و احتمالاً با آن نظمی که آمریکا می‌خواهد در منطقه ایجاد بکند، همراهی بکند. این‌ها از نظر جمهوری اسلامی ایران نوعی تهدید امنیتی محسوب می‌شود.
    به گزارش ایرنا، پنج ماه پس از جنگ رژیم اسرائیل و ایالات متحده علیه ایران، هرچند آتش‌بس اعلام شده پایدار به نظر می‌رسد اما دیپلماسی نیز جایگاه خود را در مسیر کاهش تنش و تثبیت ثبات در وضعیت فعلی پیدا نکرده است. علیرغم اعلام آمادگی ایران برای از سرگیری مذاکرات غیرمستقیم با ایالات متحده به شرط فاصله گرفتن این کشور از طرح مطالبه‌های حداکثری و غیرهسته‌ای، واشنگتن همچنان بر مطالبه هایی چون غنی سازی صفر در ایران و یا آنطور که برخی رسانه ها گزارش داده‌اند وارد کردن سایر مسائل مورد اختلاف به متن هرگونه توافق محتمل، اصرار دارد.
    آیا جنگ دوم محتمل است؟ تاثیر جنگ اخیر بر رابطه ایران و ایالات متحده چیست؟ مطالبه‌های اصلی تهران از واشنگتن چه مواردی را شامل می‌شود؟ روسیه و چین چه سهمی در افزایش تاب‌آوری ایران در برابر سیاست فشارحداکثری آمریکا دارند؟ این پرسش‌ها را با «رحمان قهرمان پور» کارشناس ارشد سیاست خارجی و تحلیل‌گر مسائل آمریکا در میان گذاشتیم:
    بن‌بست جاری در مذاکرات ایران-آمریکا متفاوت از شرایط پیش از جنگ است
    * وضعیت فعلی مذاکرات بین ایران و ایالات متحده پس از جنگ ۱۲ روزه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا می توان این شرایط را با عبارت بن‌بست مذاکراتی توصیف کرد؟ در بخش هایی از افکار عمومی این سوال مطرح است که چرا در شرایطی که تماس ها میان وزیر خارجه ایران و نماینده ویژه رئیس جمهور آمریکا ادامه داردُ این بن بست شکسته نمی‌شود؟
    بله، می‌شود گفت که ما به یک وضعیت بن‌بست مذاکراتی رسیدیم، اما طبیعتاً این وضعیت متفاوت از بن‌بست‌هایی بود که قبل از حمله ۱۲ روزه در ۲۳ خرداد رخ می‌داد. یعنی در آن زمان اگر بن‌بستی ایجاد می‌شد، امیدواری نسبت به شکسته شدن این بن‌بست بیشتر از حال حاضر بود.
    ویژگی بن‌بست فعلی این است که به نظر می‌رسد شکستن آن کار بسیار دشواری باشد. اگر در بهمن و اسفند ۱۴۰۳ عمان میانجی‌گری می‌کرد، این امیدواری وجود داشت که مذاکرات ایران و آمریکا به نتیجه برسد، اما امروز می‌بینیم که میانجی‌گری کشورهایی مثل عمان و قطر و حتی روسیه چنین امیدواری‌ای ایجاد نمی‌کند.
    لذا با وجود اینکه در هر دو وضعیت شاهد بن‌بست در مذاکرات بودیم، اما ویژگی بن‌بست فعلی به دلیل حمله اسرائیل و آمریکا در ۲۳ خرداد متفاوت از بن‌بست قبلی است؛ چرا که آمریکا خود را در موقعیتی به مراتب قوی‌تر از دوره پیش از ۲۳ خرداد تصور می‌کند و آن انعطاف لازم را ندارد.
    ما در ادبیات «دیپلماسی اجبار» می‌خوانیم که شکسته شدن بن‌بست در وضعیت دیپلماسی اجبار منوط به این است که کشور اجبارکننده، یعنی در اینجا آمریکا، امتیازات بیشتری بدهد؛ چون در موقعیت بالاتری است و از نظر سلسله‌مراتب قدرت در جای بالاتری قرار دارد. بنابراین سهم آمریکا در شکستن این بن‌بست بیشتر از ایران است.
    ترامپ به دنبال توافق سریع با ایران برای عرضه به افکار عمومی داخل آمریکا است
    * اخبار جسته و گریخته‌ای درباره مطالبه‌های امریکا از ایران شنیده می‌شود که هیچکدام با تایید صد در صدی روبه رو نمی شوند. شما فکر می کنید در شرایط پس از جنگ و بازگشت تحریم های شورای امنیت، مطالبه های امریکا از ایران چیست؟
    به نظر من تقریباً الان می‌توانیم بگوییم مشخص شده که مطالبه آمریکا از ایران چیست. رفتار ترامپ در بحث غزه، در مورد تایلند و کامبوج، هند و پاکستان و جاهای دیگر، نشان می‌دهد که ترامپ قبل از هر چیزی به یک توافق سریع احتیاج دارد تا آن را در عرصه بین‌المللی و در سیاست داخلی عرضه بکند، بفروشد و به پایگاه رأی خودش اعلام بکند که او قادر است بحران‌های بزرگ بین‌المللی را حل بکند.
    طبیعتاً در این راستا، مسئله هسته‌ای ایران و در کل موضوع ایران برایش اهمیت بسیار زیادی دارد؛ چراکه موضوعی است که هیچ‌یک از رؤسای جمهور قبلی از ۱۹۸۰ تا الان موفق به حل‌وفصل آن نشدند. تنها باراک اوباما بوده که در ۲۰۱۵ توانست توافق جامع را با ایران امضا بکند و از آنجایی که ترامپ خودش را در نقطه مقابل اوباما تعریف می‌کند، خیلی برایش مهم است که دستاوردش از مذاکره با ایران بیشتر از دستاورد اوباما باشد.
    این مسئله اگر قبل از ۲۳ خرداد برای طرف ایرانی مهم بود، به نظر من الان به مراتب مهم‌تر شده؛ چون می‌دانیم که ترامپ ویژگی‌های شخصی‌اش را در سیاست دخالت می‌دهد و به‌قول معروف نیاز دارد که با دستاوردهای خودش نمایش بدهد و قدرت خودش را در داخل تثبیت بکند.
    بنابراین آنچه ترامپ از ایران می‌خواهد، یک توافق سریع است که بتواند آن را در سیاست داخلی آمریکا و در سیاست بین‌الملل به‌عنوان یک دستاورد بزرگ در خاورمیانه و در سیاست خارجی آمریکا جلوه بدهد. طبیعتاً جمهوری اسلامی با توجه به موقعیت برتری که رسانه‌های آمریکایی دارند و با توجه به برتری روایت آمریکایی، نمی‌خواهد چنین اتفاقی بیفتد؛ چون اگر چنین توافق سریعی صورت بگیرد، احتمالاً ترامپ آن را به نفع خودش در مقام تبلیغات مصادره خواهد کرد.
    از طرف دیگر مسئله این است که حتی با فرض اینکه در آن توافق سریع ایران بتواند امتیازاتی بگیرد، اما واقعیت این است که ترامپ آن چیزی که از ایران می‌خواهد این است که در واقع رفتار خودش را در بلندمدت تغییر بدهد، تهدیدی برای منافع آمریکا نباشد و احتمالاً با آن نظمی که آمریکا می‌خواهد در منطقه ایجاد بکند، همراهی بکند. این‌ها از نظر تهران نوعی تهدید امنیتی محسوب می‌شود؛ یعنی جمهوری اسلامی ایران بر این باور است که اگر آن چیزی را که آمریکا می‌خواهد بدهد، در واقع ابزارهای قدرت، نفوذ و امنیت خودش را از دست داده است.
    به همین خاطر است که بن‌بست فعلی مهم‌تر از بن‌بست قبلی است و به همین خاطر است که این رفت‌وآمدهای دیپلماتیک تا الان نتوانسته بن‌بست را بشکند؛ چون ما به جایی رسیدیم که ایران احساس می‌کند دیگر بیشتر از آن نمی‌تواند امتیاز بدهد و آمریکا هم احساس می‌کند در چنین موقعیت برتری قرار دارد که نیازی به امتیاز دادن ندارد.
    جنگ ۱۲ روزه موافقان مذاکره با امریکا را در داخل ایران محتاط‌تر کرد
    * آیا جنگ ۱۲ روزه را می‌توان نقطه عطفی در روابط ایران و آمریکا دانست؟ اگر بله فکر می کنید تاثیر این تحول بر روابط و تلاش برای مدیریت تنش آن چه خواهد بود؟
    بله، حتماً می‌شود گفت که ۲۳ خرداد و جنگ ۱۲ روزه هم یک نقطه عطف در روابط ایران و آمریکا است و هم می‌توانیم بگوییم که یک نقطه تاریخی در سیاست خارجی ایران است. به این معنا که ایران همزمان با چند قدرت منطقه‌ای و بین‌المللی درگیر شد و سرزمین او مورد تجاوز قرار گرفت. در واقع جنگ کم‌سابقه‌ای ـ حالا منظورم یک جنگ ویژه یعنی هوایی است ـ صورت گرفت؛ هرچند نیروی زمینی وارد ایران نشد، ولی به هر حال آسمان ایران در اختیار دشمن قرار گرفت و این مسئله حتماً تبعات بلندمدتی بر نگرش سیاستمداران ایرانی و احتمالاً افکار عمومی نسبت به آمریکا و اسرائیل در آینده خواهد داشت.
    به هر حال، جدا از این دعواهای سیاسی که ممکن است رخ بدهد، تجربه تاریخی نشان می‌دهد که وقتی کشوری به کشور دیگر حمله می‌کند، فارغ از دلیل حمله، در بلندمدت محبوبیتش را در آن کشور از دست می‌دهد. لذا این جنگ ۱۲ روزه بدون شک آثار بلندمدتی در روابط خارجی ایران و احتمالاً در رویکرد افکار عمومی نسبت به آمریکا و اسرائیل خواهد داشت. حالا اینکه دقیقاً این اثر چگونه خواهد بود، مسئله‌ای است که فعلاً ـ که چند ماه از آن حادثه گذشته ـ نمی‌توانیم ابعاد دقیقش را بیان بکنیم.
    اما در هر صورت، فارغ از افکار عمومی، خودِ سیاست‌گذاران ایرانی هم در شرایط سختی قرار گرفته‌اند. حتی افرادی که پیش از ۲۳ خرداد به نوعی از مذاکره حمایت می‌کردند و آن را بهترین راه‌حل می‌دانستند، اکنون با توجه به اتفاقی که افتاده، حداقل محتاط‌تر از قبل از این مسئله یعنی مذاکرات حمایت می‌کنند؛ ولو اینکه برخی از آن‌ها حتی می‌گویند که مذاکره یک تله برای ایران است. لذا اجماع‌سازی در مورد امتیاز دادن به آمریکا، در ایران بعد از جنگ ۱۲ روزه، کاری دشوارتر شده است.
    * فکر می کنید مطالبه های ایران برای بازگشت به میز مذاکره با امریکا چیست؟
    مطالبه‌های ایران چند مورد است. نخست اینکه آمریکا به‌صورت مکتوب، حق ایران برای غنی‌سازی را به رسمیت بشناسد؛ مسئله‌ای که برای ایران بسیار مهم است. ایران می‌بیند که تاسیسات هسته‌ای‌اش از دست رفته و برخلاف اساسنامه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، این تاسیسات مورد حمله قرار گرفته است. برخلاف ماجرای اوسیراک عراق و حمله به سوریه، این‌بار آمریکا نیز در حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران به اسرائیل کمک کرده است.
    بنابراین ایران منطقی می‌داند که دست‌کم حق غنی‌سازی‌اش به‌طور رسمی و روی کاغذ به رسمیت شناخته شود؛ حتی اگر فعلاً قصدی برای غنی‌سازی نداشته باشد. ایران می‌خواهد حقی را که در برجام به دست آورده حفظ کند؛ ولو اینکه استفاده از آن را به آینده موکول کند و در شرایط فعلی برنامه‌ای برای غنی‌سازی نداشته باشد.
    مطالبه مهم دیگر ایران، دریافت تضمین‌های امنیتی ـ حتی اگر غیررسمی ـ از آمریکا است؛ تضمینی مبنی بر اینکه پس از هر نوع توافق، دیگر حمله‌ای به تاسیسات هسته‌ای ایران یا به خود ایران از سوی اسرائیل یا هر کشور دیگری صورت نخواهد گرفت. یعنی هم آمریکا و هم اسرائیل باید نوعی تعهد بدهند که در صورت حصول توافق میان ایران و آمریکا، خاک ایران مورد تعرض قرار نگیرد.
    این موضوع برای ایران اهمیت بنیادین دارد؛ زیرا تصمیم‌گیران ایرانی بر این باورند که در ازای امتیاز بزرگی که قرار است بدهند، باید دست‌کم امنیت کشور و عبور از فضای جنگی و وضعیت پرابهام کنونی تضمین شود.
    احتمال درگیری نظامی مجدد در ایران و آمریکا جدی گرفته می‌شود
    * در چند روز اخیر رسانه ها از بن بست شکننده میان ایران و امریکا نوشته و پیش بینی کرده اند که شاید حمله دومی در کار باشد. شما احتمال تکرار جنگ را چقدر جدی می دانید؟ اساسا می توان گفت که همین امروز هم کشور عملا در شرایط جنگی قرار دارد؟
    متأسفانه شرایط کشور با میزان زیادی از عدم‌قطعیت مواجه است. زمانی آن ابرهای جنگ یا سایه جنگ از کشور دور می‌شود که شانس دیپلماسی و احتمال موفقیت آن بیشتر شود؛ یعنی هرچه تحرکات دیپلماتیک ایران، کشورهای منطقه و خود آمریکا افزایش پیدا کند، به همان اندازه احتمال درگیری نظامی کاهش می‌یابد.