کد خبر: 56020 | صفحه ۸ | بازار و سرمایه | تاریخ: 04 آذر 1404
جمعه سیاه؛ حراجی بی محتوایی که فقط اسم حراجی دارد
تخفیفهای صوری؟!
رویدادهایی مانند بلکفرایدی نماد «لذت خرید» هستند؛ لذتی که به تعبیر زیمل بیشتر از خودِ عمل خرید کردن ناشی میشود تا از جنس یا کالایی که به خانه برده میشود.
آنچه اهمیت دارد، تجربه انتخاب، مشارکت در یک مناسک جمعی و احساس همراهی با یک موج جهانی است. اما در ایران، هنگامی که به اسفندماه میرسیم و جامعه در آستانهٔ نوروز، یعنی مهمترین جشن بومی و ریشهدار ما، قرار میگیرد، بهجای تقویت این «لذت»، با واقعیتی وارونه مواجه میشویم: دوبرابری قیمتها، کمیابی مصنوعی، عرضه کالاهای از رده خارج و تخفیفهایی که عملاً هیچ تخفیفی نیستند.
به گزارش عصر ایران اگر دلسوزی و ملاحظهای برای مشتری در بلکفرایدی نداریم، که طبیعی است، چون آن مناسبت مال ما نیست، چرا در اسفندماهِ خودمان چنین بیرحمانه با مصرفکننده رفتار میکنیم؟ چرا جشن بزرگ نوروز بهجای آنکه فرصتی برای احترام به قدرت خرید مردم باشد، تبدیل میشود به میدان مسابقهٔ افزایش قیمتها؟
نوروز؛ زمانی برای رهایی، نه اسارت در قیمتها
نوروز در فرهنگ ایرانی فقط یک تعطیلی تقویمی نیست؛ جشن بازسازی زندگی است. خانه نو، لباس نو، خوراکی نو، امید نو
اما بازار در سالهای اخیر مسیر دیگری را پیش گرفته است: هرچه به نوروز نزدیکتر میشویم، قیمتها از واقعیت فاصله میگیرند. انگار که افزایش تقاضا بهانهای برای پایین آوردن حرمت مشتری باشد.
فروشندگان و واسطهها در این مقطع زمانی، نهتنها قیمتها را بالا میبرند، بلکه با ایجاد نوعی «اضطرار خرید» مصرفکننده را در موقعیتی قرار میدهند که برای تهیهٔ ضروریترین اقلام مجبور به پرداخت هزینههایی بیش از توان خود شود. این رفتار، خلاف سنت نوروز است که قرار بود با خود آرامش و گستردگی بیاورد، نه استیصال و دلنگرانی.
تخفیفهای صوری: حراجهایی که تنها اسم حراج را دارند
در بلکفرایدی غربی، اصل بر کاهش واقعی قیمت برای پاکسازی انبار و گردش کالا است. اما در ایران، تخفیفهای اسفند و حتی تخفیفهای تقلیدی بلکفرایدی، اغلب به یک نمایش سودآور تبدیل میشوند:
کالاهای از رده خارج و بنجل، با برچسب تخفیف عرضه میشوند یا کالاهای تازه با «۲ یا ۳ درصد تخفیف» به فروش میرسند؛ درصدهایی که عملاً تفاوتی با قیمت اصلی ندارند. یا ابتدا قیمت یک کالا بهطور غیرواقعی افزایش مییابد و سپس تخفیف روی همان قیمتِ بادشده اعمال میشود.
این چرخه کاری میکند که لذت خرید بهجای لذت، تبدیل به تردید و بیاعتمادی شود. مصرفکننده نه احساس سود میکند، نه احساس احترام؛ تنها میبیند که در یک بازی نابرابر گیر افتاده است.
اقتصاد روانیِ خرید: زیمل و لذتِ انتخاب
زیمل معتقد بود بخشی از جذابیت خرید، به ساختار روانی تجربه انتخاب برمیگردد. آدمی وقتی خرید میکند، از «امکان انتخاب» لذت میبرد، نه الزاماً از نتیجه نهایی.
اما بازار عیدانه در ایران، انتخاب را محدود میکند:
با افزایش قیمتها، انتخاب مردم فقط به «ضروریات» محدود میشود.
نبود تنوع و عرضه کالاهای بیکیفیت، میدان انتخاب را تنگتر میکند. فشار اقتصادی لذت را از خرید میگیرد و آن را به «وظیفه» تبدیل میکند.
در چنین شرایطی، خرید دیگر یک مناسک شاد نوروزی نیست؛ بلکه تمرینی برای سازگاری با بیعدالتی بازار است.
ما را چه به بلکفرایدی؟ وقتی عید خودمان را هم بلد نیستیم پاس بداریم
ورود بلکفرایدی به ایران یک انتقال فرهنگی نبود؛ یک انتقال تبلیغاتی بود.
در حالی که ما حتی در مناسبتهای بومی خودمان نمیتوانیم رفتار منصفانهٔ بازار را تضمین کنیم، تقلید از آیینهای اقتصادی غرب چه معنایی دارد؟
اگر قرار است تخفیف بدهیم، اگر قرار است به مشتری احترام بگذاریم،
زمان درست آن در آستانهٔ نوروز است؛ نه یک جمعهٔ وارداتی در تقویم بیگانه.
نوروز جشنی است که صدها سال مردم را در موقعیتی برابر قرار داده است:
ثروتمند و فقیر، شهری و روستایی، همه با یک سفرهٔ هفتسین روبهرو میشوند. اما بازار امروز، این برابری را شکسته و نوروز را به میدان نابرابری تبدیل کرده است.
مسئولیتگریزی ساختاری
مشکل را نمیتوان فقط به فروشندگان نسبت داد.
ساختار نظارتی، نظام توزیع و نبود سیاستهای حمایت از مصرفکننده، همه در شکلگیری این وضعیت نقش دارند.
در این میان، جامعه نیز بهخاطر فشار اقتصادی، به ناچار با این وضعیت کنار آمده و نوعی «همزیستی با گرانی» را پذیرفته است؛ چیزی که در بلندمدت به فرسایش عمر و زندگی منجر میشود.
بازگشت به حرمت نوروز
اگر قرار است از بلکفرایدی چیزی یاد بگیریم، آن درس نه «اسم» این مناسبت است و نه تبلیغاتش؛
بلکه احترام به مشتری و کاهش واقعی قیمتها در یک زمان مشخص و قابل پیشبینی است.
نوروز زمانی برای شادی جمعی است، نه بازی با اعصاب مردم. اگر بازار ایران میخواهد ادعای مدرن بودن داشته باشد، باید ابتدا لذت خرید نوروزی را از چنگ گرانی و بیاعتمادی آزاد کند.
تا وقتی که این اتفاق نیفتد، نه بلکفرایدی از آنِ ماست، نه نوروزمان در شأن فرهنگ ایرانی.
مد وارداتی که در تقویم اقتصادی ایران جا خوش کرد
اقتصاد24 هم در این خصوص نوشت: جمعه سیاه در سالهای اول ورودش به ایران چیزی شبیه یک مد اینترنتی بود. چند فروشگاه آنلاین با چند کد تخفیف و چند بنر سیاه. اما ظرف پنج شش سال، این «مد» تبدیل شد به رویدادی که رفتار خرید مردم را در فصل پاییز تغییر میدهد.
دادههای آماری ۱۴۰۲ نشان داد بیش از شصت و پنج درصد خریدهای آخر آبان به شکل آنلاین انجام شده و میانگین مبلغ سبد خرید تا بیست و پنج درصد افزایش یافته است. مردم نیازهای معوق خود را تا روزی که تصور میکردند تخفیف واقعی وجود دارد، عقب میانداختند و فروشندگان هم برای ایجاد نقدینگی، این فرصت را غنیمت میشمردند.
اما سال ۱۴۰۴ آغازگر روایت دیگری است؛ روایت بازاری که دیگر نه با هیجان، بلکه با احتیاط زندگی میکند. هیجانی که روزی موتور حراجها بود، حالا جای خود را به تلاش مشترک برای بقا داده است، چرا که اقتصادخانوار سختتر و هزینهها حساب شدهتر انجام میشود.
بازار پس از موج نااطمینانی؛ رکودی که بر رفتار خرید سایه انداخت
وقایع منطقه و جنگ دوازدهروزهای که از تابستان تا پاییز سایه انداخت، رفتار اقتصادی مردم را محتاطتر کرد. فروشندگان میگویند آبان امسال یکی از کمرمقترین ماههایشان بوده و آنچه در مواجهه با مشتریان دیدهاند، چیزی فراتر از «کاهش خرید» است؛ مردم دیگر حتی درباره قیمت نقدی سؤال نمیکنند. اولین پرسش، تعداد ماههای اقساط است. همین کافی است تا نشان دهد جمعه سیاه امسال دیگر صرفاً درباره تخفیف نیست؛ درباره روش پرداخت هم هست.
در حالیکه تا دو سال پیش خرید قسطی بیشتر برای کالاهای گرانقیمت مرسوم بود، امروز خرید قسطی برای کفش، کیف، لوازم آرایشی، لوازم کوچک خانه و حتی پوشاک بچگانه هم عادی شده است. خانوارهای ایرانی یاد گرفتهاند فشار هزینه را روی چند ماه تقسیم کنند، نه اینکه یکباره از حساب خود برداشت کنند.