سرمقاله

وقتی کالای فرهنگی تبدیل به کالای لوکس می شود / آرین احمدی

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • سرویس شارژ همراهی؛ دو برابر اعتبار برای مشترکان اعتباری همراه اول
  • بازگشت شماره‌های خاص همراه اول با عرضه «سری به‌یادماندنی»
  • فرصت سرمایه‌گذاری در بازار فلزات پایه
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 56159  |  صفحه ۷ | ایران و جهان  |  تاریخ: 06 آذر 1404
    آمریکا مسیر صلح را دیکته می‌کند!
    مدیریت بن‌بست اوکراین به هزینه دیگران
    گروه سیاست خارجی - امجد عبدی - تحولات تازه مرتبط با مذاکرات صلح اوکراین، تصویری بسیار روشن‌تر از آن چیزی ارائه می‌دهد که در روز‌های گذشته تنها در سطح حدس و گمان مطرح می‌شد. طی چند روز اخیر و با توجه به انتشار اخبار گوناگونی که از سوی رسانه‌ها مخابره شده است، واشنگتن به‌صورت آشکار وارد مرحله «بستن پرونده» شده و می‌خواهد با کمترین هزینه، جنگی را که دیگر اولویت استراتژیکش نیست، پایان دهد. روندی که اکنون نه‌فقط اوکراین و روسیه، بلکه اروپا و حتی نظم امنیتی پساجنگ سرد را وارد مرحله‌ای تعیین‌کننده کرده است.
    اظهارات تازه مقام‌های آمریکایی، گزارش وال‌استریت‌ژورنال و سفر‌های فشرده «دنیل دریسکول» و اعلام مسافرت «ویتکاف» به روسیه، تصویر کاملی از این چرخش را نشان می‌دهد که اوکراین آماده امضای توافق است، روسیه طرح ترامپ را «مبنای بسیار خوب» برای مذاکره می‌داند و واشنگتن نیز با صراحت اعلام کرده که ادامه حمایت نظامی با نرخ کنونی امکان‌پذیر نیست. این همان نقطه‌ای است که در آن، جنگی فرسایشی به صورت رسمی از صفحه اول اولویت‌های استراتژیک آمریکا کنار گذاشته می‌شود.
    اما نکته مهم‌تر آن است که این روند، برخلاف تصور اولیه، نه‌تنها ناشی از فشار‌های میدان جنگ نیست، بلکه مستقیماً ناشی از راهبرد جدید واشنگتن برای خروج از یک بن‌بست ژئوپلیتیک با حداقل هزینه است. وقتی وزیر ارتش آمریکا به‌صراحت به اوکراینی‌ها می‌گوید که شکست «قریب‌الوقوع» است و وضعیت هر روز بدتر خواهد شد، در حقیقت این پیام منتقل می‌شود که واشنگتن دیگر قصد ندارد «پیروزی» را تعریف، پیگیری یا تأمین کند، بلکه تنها هدف آن، مدیریت یک پایان قابل‌قبول برای خود است.
    در چنین شرایطی، موضع روسیه، به‌طور قابل‌توجهی منعطف‌تر، اما هوشمندانه‌تر شده است. پسکوف هرچند تأکید دارد که «هنوز برای صحبت درباره صلح زود است»، اما عملاً می‌پذیرد که چارچوب ترامپ تنها طرح جدی روی میز است. این دقیقاً همان موقعیتی است که مسکو از ابتدا دنبالش بود، جایی که واشنگتن پیشنهاد می‌دهد، اروپا دچار شکاف می‌شود و اوکراین تحت فشار ناگزیر به پذیرش می‌شود. روسیه نیز بدون عجله، در جایگاه بازیگری ظاهر می‌شود که نه طرح ارائه می‌دهد و نه مسئول شکست مذاکرات معرفی می‌شود؛ بلکه فقط منتظر است تا امتیازات نهایی روی میز قرار گیرد.
    در سوی مقابل، اروپا اکنون در یکی از حساس‌ترین لحظات امنیتی پس از جنگ سرد قرار گرفته است. اظهارات وزیر خارجه ایتالیا که می‌گوید برای هر توافق صلح، «اروپا باید تحریم‌هایش علیه روسیه را لغو کند» و طرح آمریکا «هنوز در آغاز راه است»، به‌روشنی نشان‌دهنده تلاش بخش‌هایی از اروپا برای خروج کم‌هزینه از جنگ است، اما موضع آلمان در نقطه مقابل قرار دارد. برلین هشدار می‌دهد که هر توافقی بدون رضایت اروپا و اوکراین فاقد مشروعیت است و نمی‌تواند صلح واقعی ایجاد کند.
    این اختلافات، همان شکافی را عینیت می‌بخشد که طرح ۲۸ ماده‌ای از ابتدا ایجاد کرده بود. موضوعی که نشان می‌دهد اروپا دیگر توان، اراده و انسجام لازم برای مدیریت امنیت قاره را ندارد. اگر اروپا طرحی را بپذیرد که بیشتر بر اساس خواسته‌های روسیه تنظیم شده و از سوی آمریکا هدایت می‌شود، معنایی جز تقلیل نقش تاریخی اروپا در معماری امنیتی قاره نخواهد داشت. در چنین وضعیتی، اروپا به‌جای بازیگری مستقل، به «طرفی منفعل» در مذاکراتی تبدیل می‌شود که آینده خودش را نیز تعیین می‌کند.
    از منظر حقوق بین‌الملل نیز این روند عواقب عمیقی دارد. وقتی آمریکا و روسیه بر سر سرنوشت ارضی اوکراین مذاکره می‌کنند و از «امتیازات ارضی» سخن می‌گویند، درواقع اصل بنیادین نظم وستفالیا به موضوع چانه‌زنی تبدیل می‌شود. چنین رویه‌ای نه‌تنها مشروعیت نظم حقوقی موجود را تضعیف می‌کند، بلکه الگویی خطرناک برای سایر منازعات جهانی می‌سازد؛ الگویی که در آن قدرت‌های بزرگ می‌توانند مرز‌ها را بر اساس توازن میدان جنگ، نه قواعد بین‌المللی، بازتعریف کنند.
    تداوم راهبرد جدید واشنگتن، حتی روابط آمریکا با متحدانش را نیز دچار تنش‌های بی‌سابقه کرده است. انکار رسمی مقام‌های دولت ترامپ نسبت به اختلافات داخلی، در حالی که رسانه‌ها از شکاف میان کاخ سفید و کنگره خبر می‌دهند، نشان می‌دهد که در قلب ساختار قدرت آمریکا هیچ اجماع پایداری درباره ماهیت یا مسیر پایان جنگ وجود ندارد. این دقیقاً همان تغییری است که قدرت چانه‌زنی واشنگتن را کاهش و قدرت ابتکار مسکو را افزایش می‌دهد.
    اکنون پرونده اوکراین در نقطه‌ای ایستاده که دیگر صرفاً مسئله کی‌یف نیست و آزمونی است برای اعتبار اروپا، انسجام آمریکا و دوام نظام بین‌المللی مبتنی بر قواعد.
    رح ترامپ، چه در نسخه اولیه ۲۸ ماده‌ای و چه در نسخه جدیدتر ۱۹ ماده‌ای در عمل نظمی را پیشنهاد می‌کند که در آن امنیت اروپا تابع تصمیمات واشنگتن، سرنوشت اوکراین تابع محاسبات قدرت‌های بزرگ و مرز‌های سیاسی تابع نتیجه میدان جنگ می‌شود.
    این تحولات نشان می‌دهد که بحران اوکراین وارد فاز جدیدی شده است، فازی که در آن واشنگتن می‌خواهد سریع‌تر از جنگ خارج شود، روسیه از شکاف غرب بهره‌برداری می‌کند، اروپا با بحران هویت امنیتی روبه‌روست و نظم بین‌الملل با خطر بازتعریف مرز‌ها بر اساس زور مواجه شده است.
    تحولات روزهای پیش‌رو تنها با سرنوشت اوکراین در پسا جنگ مربوط نیست؛ بلکه جایگاه اروپا در هرم قدرت‌های جهانی، رفتار روسیه، هژمونی آمریکا و حتی ساختار نظم پساجنگ سرد را دگرگون خواهد کرد.