کد خبر: 56441 | صفحه ۱۰ | بازار و سرمایه | تاریخ: 11 آذر 1404
روشن تر از بحران
چگونه فولاد مبارکه؛ به جای توقف تولید، به مدل پایداری صنعت ایران تبدیل شد؟
در زمانه ای که بحران انرژی و آب همچون ابری سنگین بر فراز صنایع کشور سایه انداخته، فولاد مبارکه تنها یک کارخانه نیست؛ روایتی است از ایستادگی در زمانی که بسیاری از واحدهای صنعتی یکی پس از دیگری خاموش می شوند. در لحظه هایی که برق دریافتی از شبکه به مرز تقریباً هیچ می رسد و گاز در حدی محدود می شود که حتی روشن ماندن کوره ها را تهدید می کند، سکوت بر بسیاری از خطوط تولید کشور حاکم می شود. اما درست در دل همین سکوت، صدایی آرام اما پیوسته از قلبِ پایتخت فولاد ایران؛ اصفهان شنیده می شود؛ صدای چرخ هایی که هنوز بر مدار تولید و استقامت می چرخند، صدای کارخانه ای که هنوز تنفس می کند، و روایتی که میگوید:میتوان روشن ماند، حتی در روزهای تاریک.
این روشن ماندن حاصل شانس یا تصادف نبود؛ ریشه در سال ها آینده نگری، سرمایه گذاری زیرساختی و جسارت برای ساختن راهی تازه داشت. فولاد مبارکه زمانی تصمیم گرفت نیروگاه سیکل ترکیبی ۹۱۴ مگاواتی بسازد که کمتر کسی چنین افق دوری را ضروری می دید. بعدها نیروگاه خورشیدی ۶۰۰ مگاواتی و طرح بادی سنگان نیز به این زنجیره افزوده شد؛ نه به عنوان پروژه هایی صرفاً صنعتی، بلکه به عنوان بیانیهای روشن؛ منتظر شبکه نمی مانیم؛ انرژی آینده مان را خودمان تامین می کنیم. نتیجه آن شد که در روزهایی که بسیاری از صنایع کاهش تولید یا توقف کامل را تجربه کردند، فولاد مبارکه نه تنها چراغ تولید را خاموش نکرد، بلکه رکوردهای تازهای در تولید فولاد ثبت کرد.
ارزش این روایت زمانی بیشتر آشکار می شود که آن را کنار برخی صنایع دیگر بگذاریم؛ صنایعی که همچنان در بند الگوهای قدیمی اند. صنعت سیمان یکی از نمونههای بارز است؛ صنعتی که ۱۵ درصد از کل مصرف انرژی صنایع ایران را می بلعد و بیش از ۶۰ درصد هزینه نهایی محصولش به انرژی وابسته است. مصرف برق صنعت سیمان در ایران برای هر تن حدود ۱۲۰ کیلووات ساعت است؛ در حالی که سقف جهانی ۷۳ کیلووات ساعت است. این فاصله ۶۴ درصدی نشان می دهد که نه مشکل تکنولوژی وجود دارد و نه مشکل امکان پذیری؛ مشکل در انتخاب است، در تأخیر مزمن برای گذار به مدیریت انرژی. وقتی سالانه بیش از سه میلیارد کیلووات ساعت انرژی در همین یک صنعت هدر می رود، روشن است که بحران انرژی تنها رُخ دادی بیرونی نیست، بلکه نتیجه عادت هایی ست، که هنوز تغییر نکردهاند.
در این بین، فولاد مبارکه صرفاً کممصرفتر نیست؛ بلکه در مسیر دیگری حرکت می کند؛ مسیر خودتأمینی، انرژی پاک و مدیریت هوشمند منابع. همین نگاه آینده نگر را می توان در مدیریت آب نیز دید؛ جایی که فولاد مبارکه توانسته مصرف آب را برای هر کیلوگرم فولاد به ۲.۲ مترمکعب برساند؛ عددی کمتر از نصف استاندارد جهانی که حدود ۵ مترمکعب است. بیش از نیمی از آب مصرفی این شرکت از پساب تصفیه شده شهرها و صنایع تأمین می شود و پروژه های بزرگ بازچرخانی و مشارکت در طرح انتقال آب از دریای عمان، این وابستگی به منابع آب شیرین همچون زاینده رود را تا مرز صفر شدن پیش برده است. در شرایطی که بسیاری از صنایع همچنان مستقیم از رودخانه ها و سُفره های زیرزمینی آب برداشت می کنند، فولاد مبارکه از مصرفکننده منابع به حامی منابع تبدیل شده است.
مقایسه با صنعت پتروشیمی نیز وجه دیگری از این روایت را آشکار می کند. پتروشیمی ها با وجود تلاش هایی برای کاهش مصرف انرژی، همچنان متکی بر شبکه برق و گاز سراسری هستند و در زمان بحران، اُفت تولید برایشان گریز ناپذیر است. فناوری بازچرخانی آب نیز در این صنعت به گستردگی فولاد مبارکه به کار گرفته نشده و بسیاری از واحد ها همچنان نیازمند آب خام اند. همین تفاوت هاست که باعث شده فولاد مبارکه حتی در شرایط تأمین ۵۰ درصدی برق و ۳۰ درصدی گاز نیز به تولید پایدار ادامه دهد؛ در حالی که بسیاری از واحد های پتروشیمی و صنایع مشابه ناچار به توقف یا کاهش شدید تولید می شوند. اما داستان فولاد مبارکه تنها روایت پایداری نیست؛ روایت چگونه بهتر شدن است. این پیشران صنعتی در میانه ی محدودیت ها نه تنها تولید را حفظ کرده، بلکه کیفیت و بهره وری را ارتقا داده و همزمان قدم در مسیر جهانی فولاد سبز گذاشته است. استفاده از انرژی های تجدیدپذیر، کاهش مصرف انرژی، بازیافت پساب و کاهش وابستگی به منابع طبیعی، فولاد مبارکه را در جایگاهی قرار داده که نه فقط در ایران، بلکه در مقیاس جهانی نیز با معیارهای پایداری همجهت شده است. سهم ۳۴ درصدی این شرکت از تولید فولاد کشور و سهم ۶ درصدی آن از GDP ایران تنها بخشی از اهمیت آن را نشان می دهد. ارزش اصلی در جهان بینی پشت این اعداد نهفته است؛ جهانی که بحران را پایان نمی بیند، بلکه نقطه آغاز می پندارد. جهانی که می گوید اگر مدیریت علمی باشد و اگر جسارت تصمیم گیری وجود داشته باشد، می توان در دل تاریکی، چراغی افروخت که نه تنها مسیر خود بلکه مسیر دیگران را نیز روشن کند.
این روایت در نهایت می خواهد به حقیقتی ساده اشاره کند؛ بحران همیشه ویرانگر نیست؛ گاهی آغاز نوعی تولد است. فولاد مبارکه نشان داده است که می توان در سخت ترین شرایط، روشن ماند و راهی تازه گشود. این پیام تنها برای صنعت فولاد یا یک کارخانه نیست؛ پیامی است برای تمام صنایع ایران؛ آینده از آن کسانی است که بحران را می فهمند، آن را مهار می کنند و از دل آن فرصت می سازند. چراغ تولید را اگرچه کم نور و دشوار، اما می توان با اتکا به توان متخصصان داخلی و اتخاذ تصمیم گیری درست مدیران صنعتی در بحران ها و ورود به سرمایه گذاری در زیر ساخت ها روشن نگه داشت؛ چرا که چراغ های کوچک در فردا؛ آینده ی تولید پایدار کشور را رقم می زنند.