کد خبر: 56695 | صفحه ۱ | تاریخ: 17 آذر 1404
ایران و ضرورت بازاندیشی در مسیر آینده / سعید پای بند
ایران، کشوری با تاریخ طولانی و فرهنگی غنی، اکنون در دوراهی مهمی قرار دارد. مسئلهای که در این مرحله از تاریخ بیشتر از هر چیز دیگری به نظر میرسد، نیاز به بازاندیشی در مسیر آینده است. ما در این نقطه از تاریخ نمیتوانیم بهطور ساده از مشکلات موجود سخن بگوییم؛ بلکه باید از عمق و جهتگیریهای کلانتری به آنها نگاه کنیم.
در ابتدا شاید این پرسش به ذهن بیاید: ایران چه مشکلی دارد که حل نمیشود؟ شاید پاسخهای رایج به این سؤال از قبیل مشکلات اقتصادی، فساد، تحریمها و مسائل اجتماعی به ذهن برسد. اما بهنظر میرسد که این پاسخها صرفاً لایههای ظاهری موضوع هستند. آنچه ایران بیش از هر چیز به آن نیاز دارد، بازتعریف و تجدیدنظر در آنچه که «مسیر» کشور را تعیین میکند، است.
ایران به استراتژی ملی جدید نیاز دارد؛ استراتژیای که تمام بخشهای مختلف کشور، از اقتصاد و سیاست تا فرهنگ و اجتماع، را بهطور یکپارچه و هماهنگ به پیش ببرد. ما در شرایطی زندگی میکنیم که بسیاری از ایدهها و برنامهها بهطور پراکنده در جهتهای مختلف قرار دارند و هیچ نقشه جامع و راهبردی برای حرکت در مسیر آینده وجود ندارد. این نبود هماهنگی و انسجام، نه تنها به رشد و توسعه کمک نمیکند، بلکه باعث سردرگمی و خستگی در بسیاری از بخشهای جامعه شده است.
اما مسئله دوم که نباید از آن غافل شد، «ارتباط میان مردم و میهن» است. در سالهای اخیر، پیوند میان مردم و کشور بهطور فزایندهای دچار تزلزل شده است. احساس تعلق به وطن که باید در درون مردم احساس شود، به یک دغدغه جدی تبدیل شده است. این شکاف در نتیجه عواملی مانند عدم شفافیت، فساد، ضعف در اعتماد عمومی و سیاستهای کوتاهمدت به وجود آمده است.
امروزه مردم احساس میکنند که در تصمیمگیریهای کلان کشور جایی ندارند و تأثیری در سرنوشت خود ندارند. این گسست میان مردم و میهن، به مرور زمان نه تنها روحیه همبستگی و مشارکت را در جامعه کمرنگ کرده، بلکه حتی در دلِ نسل جدید، این پرسش شکل گرفته است که «آیا هنوز میتوان به این سرزمین امیدوار بود؟»
در این میان، آنچه که باید در اولویت قرار گیرد، نه صرفاً بهبود وضعیت موجود، بلکه ایجاد حس دوباره تعلق به کشور است. بازسازی این پیوند میان مردم و میهن، نیازمند فرآیندی است که در آن مردم نه تنها بهعنوان بخشی از جامعه، بلکه بهعنوان عاملان اصلی تغییر در مسیر آینده کشور شناخته شوند. باید در این فرآیند، نقش مردم از یک «مخاطب» منفعل به یک «شرکتکننده» فعال در تحولات اجتماعی و سیاسی تبدیل شود.
اما این تغییرات در سطح اجتماعی و سیاسی بدون وجود یک استراتژی ملی جامع نمیتوانند به نتیجه برسند. به عبارت دیگر، حتی اگر نیت اصلاحات وجود داشته باشد، بدون داشتن نقشهای روشن برای رسیدن به اهداف، نمیتوان به جایی رسید. ایران امروز باید از یک وضعیتِ پراکنده و بیهدف به سمت یک حرکت هماهنگ و هدفمند حرکت کند.
ایران اکنون در شرایطی قرار دارد که نیازمند بازاندیشی در مسیر حرکت خود است. این بازاندیشی باید هم در سطح استراتژیک و هم در سطح اجتماعی صورت گیرد. مسیر آینده ایران باید بر پایهٔ یک استراتژی ملی واحد و یکپارچه شکل بگیرد و این استراتژی باید در برگیرندهٔ مردم به عنوان موتور محرکه اصلی توسعه و تحول باشد.
دولت و نهادهای مختلف کشور باید به این نکته توجه کنند که برای حل مشکلات جاری، تنها اصلاحات سطحی و موقتی کافی نیست. ایران نیازمند یک بازسازی جدی در باورها، سیاستها و ساختارها است تا مردم دوباره به سرزمین خود احساس تعلق کنند و با همراهی یکدیگر، ایران را به مسیری روشن و پایدار هدایت کنند.