کد خبر: 5779 | صفحه ۴ | فرهنگ و هنر | تاریخ: 08 اسفند 1401
چه شد که دهخدا به نوشتن لغتنامه رو آورد؟
معروف است که دهخدا بر اثر نوعی سرخوردگی ناشی از فضای سیاسی و اجتماعی وقت، به لغتنامهنویسی (حدود ۳۰ سال) در زیرزمین منزلش رو آورد. البته حسن تقیزاده میگوید، زمانی که دهخدا در جنگ جهانی اول به چهارمحال بختیاری رفت، شوق تألیف لغتنامه در او برانگیخته شد. هرچند هر دو اینها در کنار هم میتواند واقعیت داشته باشد؛ یعنی شوقی بوده که بعدا شرایط یک توفیق اجباری پدید آورده است.
به گزارش ایسنا، علیاکبر دهخدا، داستاننویس، شاعر، طنزپرداز، روزنامهنگار و مبارز سیاسی، سال ۱۲۵۸ هجری شمسی در محله سنگلج تهران به دنیا آمد. در سال ۱۲۷۱ مطالعه و آموزش صرف و نحو عربی و اصول و فقه اسلامی را آغاز کرد. یک سال بعد به تحصیل در مدرسه علوم اسلامی مشغول شد و در سال ۱۲۸۰ به عنوان دستیار محمدحسین فروغی به تدریس ادبیات فارسی در مدرسه علوم سیاسی پرداخت.
دهخدا در سال ۱۲۸۲ برای مأموریت از طرف سفارت ایران، به وین، رم، بخارست و پاریس سفر کرد و دو سال بعد به ایران بازگشت. در سال ۱۲۸۵ در امور راهداری و راه شوسه در خراسان به کار مشغول شد و در عین حال به فعالیتهای سیاسی علاقهمند بود.
مجله معروف «صوراسرافیل» را در سال ۱۲۸۶ منتشر کرد تا اینکه یک سال بعد و پس از انتشار ۳۲ شماره، مجله بسته شد. بسیاری از انقلابیها و مشروطهخواهان، محاکمه، تبعید یا اعدام شدند. میرزا جهانگیرخان شیرازی در باغ شاه کشته شد و دهخدا به سوییس گریخت و آنجا هم چند شمارهای از مجله را منتشر کرد.
او شعر معروف «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» را شبی پس از بهخواب دیدن جهانگیرخان سرود. دهخدا همزمان با آغاز جنگ جهانی اول مخفیانه به ایران بازگشت و تا پایان جنگ نزد خوانین چهارمحال و بختیاری ماند. آنجا با استفاده از کتابخانه خطی و سنگی یکی از خوانین، کار تألیف و گردآوری «امثال و حکم» و «لغتنامه» را شروع کرد.
سیدحسن تقیزاده در یادداشتی با عنوان «سرگذشت دهخدا» که در مجله «آینده» [ سال پنجم، ۱۳۵۸] منتشر شده، در این باره نوشته است:روزنامه صور اسرافیل تا نزدیکی برانداخته شدن مشروطیت ملی، یعنی تا ۲۰ جمادی الاولی سنه ۱۳۲۶ قمری یعنی سه روز قبل از توپ بسته شدن مجلس و چهار روز قبل از قتل میرزا جهانگیزخان دایر بود. ولی به نهایت شدت مورد بغض و خصومت درباره و مستبدین شده بود. تا جایی که از هفت و هشت نفری که محمدعلی شاه در اوایل جمادیالاولی سال مزبور تسلیم یا تبعید آنها را خواست یکی میرزا جهانگیزخان بود.
شب قبل از توپ بسته مجلس، من میرزا جهانگیرخان را با سایر اشخاص مورد غضب شاه یعنی دوستان نزدیک خودم مرحوم سید جمالالدین واعظ، اصفهانی و ملکالمتکلمین و میرزا داودخان علیآبادی و غیر هم و دهخدا در تحصنگاه آنها در صحن عقبی مجلس شورای ملی در یک اطلاق فوقانی روی محلی که حالا مطبعه مجلس در آنجاست، دو سه ساعت از شب گذشته دیدم و وقتیکه از آنجا به منزل خودم میرفتم دهخدا را با خودم بردم، و شب را در منزل من پشت مسجد سپهسالار با چند نفر از دوستان و کسان به بسر برد. روز تخریب مجلس ما از منزل خود از در عقبی به خانه میرزا علیخان پناه برده و تا شب آنجا ماندیم و اوایل شب به زحماتی به سفارتخانه انگلیس (که خالی از اعضای سفارت بود، زیرا که در قلهک بودند) رفتیم، ۲۵ روز در آنجا بودیم، و بعد ما را از ایران تبعید کردند.