کد خبر: 9627 | صفحه ۱ | تاریخ: 06 خرداد 1402
شاخص های یک اندیشه ورز حقیقی
اندکی درنگ کنیم و با دقت و تأمل به وضع و حال خود بیاندیشیم، ابتدا پرسش کنیم و آنگاه آگاهانه به کاوش و پژوهش بپردازیم که اگر امتیاز انسان نسبت به سایر جانداران و حیوانات و جاهلان، خردمندی و عقلانیت و ورود به ساحت حق و حقیقت و اندیشه ورزی است، چگونه این مزیت و فصل ممیز قابل تبیین و تحلیل است؟
به تصور بنده شاخصها و میزان های تشخیص یک اندیشه ورز حقیقی را می توان در شش قسم منقسم نمود و به تحقیق و تحلیل نشست. ۱- یک عقل گرا و اندیشه ورز و خردمند، به عقل و خرد و اندیشه بیش از سایر منابع معرفتی و آگاهی بخش عمومی، اعتنا و اعتبار می دهد. زیرا، یک اندیشه ورز بین جدل و مجادله، خطابه و شهرت و شور، مغالطه و سفسطه، شعر خیال انگیز و شورآفرین، را با دلیل و استدلال و برهان که خصلت عقلانیت و اندیشه ورزی است، فرق ها و فاصله ها می گذارد. یک اندیشه ورز حقیقی، یک متفکر است نه یک متکلم. کلام و عقلانیت با هم تفاوت ماهوی و محتوایی دارند. پس نتیجه این است که یک اندیشه ورز واقعی، عقل گراست. ۲- یک اندیشه ورز حقیقی، واقع گراست. یعنی به واقعیت و عینیت اعتبار و اهمیت شایان و شایسته و درخور توجه قائل است. واقعیت را در مقابل خرافات و امور خیالی و انتزاعی و وهمی در نظر بگیرید. با انکار خرافات و وهمات هیچ اتفاقی در متن زندگی و جامعه رخ نمیدهد، اما با انکار واقعیت، امور کژ و دگرگون و واژگونه می شود و سامان زندگی و جامعه از هم می پاشد؛ و پریشانی سرتاسر اجتماع را فرا میگیرد. واقعیت، در همین امور عینی و جزئی و مشهود و مؤثر نهفته است. ۳ - یک عقل گرا و اندیشه ورز واقعی، اساس پژوهش ها و تأملات فکری و علمی خود را روی انسان و زندگی انسانی بنا می نهد و پایه گذاری می کند. در واقع، از نظر یک اندیشه ورز، اصالت از آن انسان و انسانیت است؛ نه امور خیالی و آرمانی. اندیشه ورزی، اندیشیدن و کوشیدن بر روی موضوعات و مسائل زندگی و انسان می باشد. مثل، معیشت، محیط زیست، خشکسالی و نداری و فقر و فلاکت مردم و تبعیض و روزمرگی آدمی. ۴- شاخص چهارم اثربخشی و کارآمدی تفکر و اندیشه است. فرق اندیشه انتزاعی و ادعایی و آرمانی با اندیشه اثربخش و نافع و فایده دار و خیرمند چیست؟ این اثربخشی و کارآمدی هم در حوزه معرفت و شناخت صادق است و هم در حوزه مدیریت و اداره امور اجتماع. مثلاً، مدیری که اثربخش نیست، آیا خسارت و خسران آن جامعه را تباه نمی کند؟ آیا مدیر غیر متفکر، اموال و سرمایه های اجتماعی را به هدر نمی دهد و تلف نمی کند؟ ارزش و اهمیت اندیشه ورزی از تأمل در همین واقعیات نشأت میگیرد. ۵- یک عقل گرای واقعی و اندیشه ورز منصف، همواره جانب حق و حقیقت را می گیرد حتی اگر به ستادن جانش منتهی شود. آسمان تک ستاره های قرون وسطی را مطالعه کنید و راجر بیکن و جوردانو برونو و ده ها نفر دیگر را در نظر آورید. صریح تر بگویم، برای یک متفکر حق مدار، انتخاب بین امتیازات حکومتی و برخورداری در سایه حکومتها، ارزش دست شستن از حق و حقیقت را ندارد. مثل کتاب سازی با حمایت مالی و همه جانبه بین المال. جانب حق و حقیقت، شاخص مبرهن حقیقت جویان است. و ۶- ایجاد معیار و ملاک های انسانی و پافشاری بر شؤون انسانیت است. زندگی همانند لوح و نامه نانوشته از ازل تا ابد است. ما آدمیان در این دنیا هستیم تا آن « نامه نانوشته» و لوح سفید را با اثرهای سازنده و مثبت بنگاریم و به نسل آینده بسپاریم.
محمدعلی نویدی