سرمقاله
صفحات روزنامه
اخبار آنلاین
باز هم با اعلام نتایج کنکور سراسری، آمارهای حیرت آور و تاسف برانگیزی منتشر شد که نشان از سهم پایین شهرهای کوچک و مدارس دولتی از قبولی در دانشگاههای دولتی بود، سهم مدارس دولتی از رتبههای برتر کنکور تنها 5/7 درصد بود، فقط 3 نفر از 40 نفر برتر کنکور در مدارس دولتی درس خواندهاند، نیمی از برترینهای تهرانی در مدارس غیرانتفاعی تحصیل کرده اند، 60 درصد از رتبه برترها سمپادیاند. 45 درصد از تهرانیها، نفرات برتر ریاضی و علوم انسانی هستند، 30 درصد از تهرانیها جزو نفرات برتر 5 گروه کنکور هستند. با این آمار باید کمی بیشتر به عدالت آموزشی و همچنین فقر آموزشی توجه کرد، آموزشی که اگر صحیح و عادلانه باشد باعث حرکت چرخهای صنعتی و اقتصادی کشور می شود و قطعا سیستم آموزشی صحیح و کارآمد مهمترین عامل در پیشرفت هر کشوری میباشد. فقر آموزشی پدیده نامطلوبی است که میتواند در روند پیشرفت و تعالی کشور اثرات بسیار مخربی از خود به جای بگذارد، قصد ندارم از فقر امکانات و تجهیزات آموزشی سخن بگویم که خود مشکلی بزرگ است و قطعا در نارسایی آموزش سهم بسیار مهم و بسزایی دارد، میخواهم از فقر محتوای آموزشی و نهایتا خروجی و محصول آموزش کنونی سخن بگویم که هم آمارش نگران کننده است و هم مشاهدهاش تلخ. بر اساس آمار اعلام شده معدل دانش آموزان در چهار گروه آموزشی ریاضی فیزیک، تجربی، انسانی و علوم معارف اسلامی در بالاترین گروه از سیزده و نیم بیشتر نیست، سیزده و نیم از بیست! به راستی چه اتفاقی بر سر آموزش دانش آموزان رخ داده که چنین شرایطی ایجاد شده است؟ فارغ از حجم تقریبا بالای دانش آموزانی که متاسفانه در مقاطع قبل از دیپلم ترک تحصیل کرده اند که باید به طور جداگانه به آن پرداخت ، چنین نمراتی و چنین فارغ التحصیلانی خبر از ایجاد فقر آموزشی گسترده می دهد! به این آمار سهم پایین دانش آموزان مدارس دولتی از رتبه های برتر کنکور امسال را نیز اضافه کنید، رتبه های برتری که اکثرا از مدارس غیرانتفاعی و یا استعدادهای درخشان بودند و بیشتر محصول و ثمره آموزش خصوصی بودند که شرط اصلیاش توانایی مالی خانوادههای دانش آموزان است، درصورتی که در این شرایط اقتصادی تامین مالی برای این نوع آموزش برای بسیاری از خانواده ها غیر ممکن است، و کنکوری که باید محلی برای اجرا و ایجاد عدالت و تساوی آموزشی باشد تبدیل به محلی برای تقابل دارا و ندار شده است، که البته نتیجهاش قابل پیش بینی است. برای یافتن چرایی ایجاد این فقر آموزشی باید به موارد ذیل فکر کرد؛ 1- نحوه گزینش، آموزش و استخدام معلمان و دبیران؛ آیا سیستم گزینش و آموزش های فعلی پاسخگوی نیاز آموزشی امروز دانش آموزان است؟ پاسخ احتمالا منفی است، چرا که اگر این گونه بود تمایل دانش آموزان برای استفاده از اساتید آزاد که استخدام آموزش و پرورش نیستند هر روز بیشتر از گذشته نمی شد. 2- نظارت به تولیدات رسانه؛ زمانی که بازیگر بسیار معروف در برنامه پر طرفدار خود ریاضیات را به تمسخر می گیرد و از تریبونی که در اختیارش گذاشته شده اعلام می کند چرا باید ریاضی بخوانیم، چه انتظاری باید از رشد آموزش در کشور داشته باشیم؟ جالب تر آن که به جای ساخت برنامههای آموزشی در رسانه به تبلیغ موسسات آموزشی و فروش کتاب و سی دی پرداخته می شود! 3- محتوای کتابهای درسی؛ در همین درس ریاضیات چند سالی است، مبحث بسیار مهم انتگرال حذف شده است، مبحثی که دانشجویان مهندسی در طی دوران دانشگاه با آن بسیار کار دارند، سوال این است این حذف و اضافهها دقیقا با چه کار کارشناسی صورت میگیرد و آیا اساسا مولفان کتابهای درسی از زبدهترین و متخصصترین افراد انتخاب شدهاند؟ آیا محتوای کتاب های درسی متناسب با نیازهای امروز جامعه و دنیا و همگام با پیشرفت های علمی دنیا تدوین شده اند؟ آیا در جهت جذاب سازی کتاب های درسی برای افزایش انگیزه مطالعه اقدامی صورت گرفته است؟ 4- با مشاهده چنین نمراتی سوال اساسی که مطرح می شود این است که اصولا در مدارس چه اتفاقات آموزشی مثبتی رخ میدهد؟ مدارسی که پنج روز در هفته و حداقل هر روز شش ساعت دانش آموزان را در اختیار دارند، نه در تعلیم و آموزش مهارتهای زندگی کار خاصی انجام میدهند و نه اصولا زنگ های هنر و ورزش در آن ها جدی گرفته میشود و زمانی هم که خانوادهها به این مسائل معترض میشوند در پاسخشان مسئولان مدارس میگویند به جایش به درس و علم دانش آموزان رسیدگی و تمرکز میکنیم! تمرکزی که حاصلش میانگین معدل 13 است! و بسیار موارد دیگر که میتوان به موارد فوق اضافه کرد، میتوانند باعث ایجاد فقر آموزشی گردند، پدیدهای که به نظر میرسد اگر به موقع برایش طرح و برنامه نداشته باشیم در آینده میتواند تبدیل به بزرگترین چالشهای کشور شود.