کد خبر: 17629 | صفحه ۴ | فرهنگ و هنر | تاریخ: 06 آبان 1402
چرا این فرمانده «خانه به دوش» شد؟
وقتی میآمد، میرفتیم و در فضای سبز مینشستیم و باهم صحبت میکردیم. آقای رضاییان گذشتهاش را تعریف میکرد که در گروههای مسلح قبل از انقلاب بوده است. میگفت: مرتب خانهبهدوش و در حال فرار بودم و ساواک دنبالمان بود. یکجا اجاره میکردم و با زن و بچه مخفیانه زندگی میکردیم.
به گزارش ایسنا، علی رضاییان، در تاریخ ۱۹ تیر ۱۳۲۶ در تهران متولد شد. او قبل از انقلاب کارگری ساده بود اما از مبارزان و مخالفان رژیم پهلوی بود که بارها تحت تعقیب قرار گرفت و به علت فعالیتهای ضد رژیم، بارها به زندان افتاده بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران انقلابی اسلامی، به این نهاد پیوست و با شروع غائله کردستان راهی این منطقه شد و در پی تجاوز رژیم بعثی عراق به میهن اسلامی، به جبهههای جنوب عزیمت کرد.
شهید رضاییان در عملیاتهای فرمانده کل قوا، شکست حصر آبادان، طریقالقدس، فتحالمبین، بیتالمقدس و رمضان حضور فعالی داشت.
وی سرانجام در تاریخ سوم آبان سال ۱۳۶۲، در عملیات والفجر ۴ در سمت فرمانده سپاه پاسداران قرارگاه مقدم حمزه سیدالشهدا (ع) هنگامیکه همگام با یگانی از رزمندگان بسیج و سپاه پاسداران در خطوط مقدم جبهههای نبرد حضور داشت به شهادت رسید.
قدرت الله میرزایی که در دوران دفاع مقدس؛ مدیر گروه مهمات سازی سپاه ناحیه اصفهان بوده و بنیانگذار تعمیر سلاح در یگانهای رزم سپاه است؛ در بخشی از کتاب خاطرات خود با نام «رسا» روایت کرده است:
«روزی آقای علیرضاییان به فریدن آمد. من او را نمیشناختم؛ ولی میدانستم فرمانده سپاه فریدن است. قبل از این هم چند بار آمده بود؛ ولی اصلاً سراغش نرفته بودم. مسئولیتی هم در سپاه اصفهان داشت. شاید هفتهای یا گاهی ۱۰-۱۵ روز یکبار، آنجا میآمد.
من هم آنجا در اطلاعات کار میکردم. بااینکه مسئولیت نداشتم، گاهی طرف مشورت قرار میگرفتم و بعضی کارها را پیگیری میکردم. بعد از آموزش که به سپاه فریدن برگشتم، رفتم و با آقای رضاییان صحبت کردم. یک ملاقات خصوصی و دو نفره داشتیم. گفتم که نیروی اطلاعات هستم و اخیراً هم از آموزش آمدهام. خیلی با من گرم گرفت. باهم صمیمی شده بودیم.
وقتی میآمد، میرفتیم و در فضای سبز مینشستیم و باهم صحبت میکردیم. آقای رضاییان گذشتهاش را تعریف میکرد که در گروههای مسلح قبل از انقلاب بوده است. میگفت: مرتب خانهبهدوش و در حال فرار بودم و ساواک دنبالمان بود. یکجا اجاره میکردم و با زن و بچه مخفیانه زندگی میکردیم.
گاهی ۶ ماه نشده، سروکله ساواک پیدا میشد و دوباره مجبور بودیم جابجا شویم. میگفت: یک روز صبح که رفتم خانهای را اجاره کردم، عصر سروکله ساواکیها پیدا شد. روز بعد دوباره جابجا شدیم.
نگاه تاکتیکی و راهبردی رضاییان در والفجر ۴
علیرضاییان فرمانده قرارگاه مقدم حمزه سیدالشهدا (ع) بر اساس برآوردی صرفاً تاکتیکی، درباره وضعیت کلی تصمیمگیری فرماندهی سپاه یکم دشمن و تأثیر عملیات خودی (در عملیات والفجر ۴ که در آن نیز به شهادت رسید)، عقیده داشت:
وقتی ما با دشمن درگیر میشویم، اگر سه چهار روز پشت سر هم تلفات بدهد، کل سازمانشان به هم میریزد. عملیات رمضان را که انجام دادیم؛ تقریباً سازمان دشمن در شرق بصره از هم پاشید. اگر نیروهایش را در اینجا (منطقه عملیاتی والفجر ۴) هم وارد کند و پشت سر هم ضربه بخورد، سازمانش از هم میپاشد.
وقتیکه سازمانش از هم پاشید، تازه موقع ادامه عملیات ما است. ما باید هر جا نیرو داریم، آنها را اینجا بیاوریم و دشمن را تعقیب کنیم. چون او سازمانی ندارد که مقاومت کند، عراق تا یگانهایش را بازسازی کند و به آنها روحیه بدهد، طول میکشد. بهترین موقع برای ادامه عملیات، همین الان است که دشمن ضربه خورده.