سرمقاله

قتل عام مردم نشان از قدرت نیست ‪/‬ سیف الرضا شهابی

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • بسته تخفیفی ایرانسل به مناسبت روز مادر و روز پدر
  • ارائه بسته‌های ویژه همراه اول به‌مناسبت روز مادر
  • حضور همراه اول با مجموعه‌ای از سرویس‌های فناورانه در نمایشگاه تلکام 2024
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 20271  |  صفحه آخر  |  تاریخ: 19 آذر 1402
    ترجمه روایت برشت از تراژدی آنتیگونه چاپ شد
    کتاب «آنتیگونه به روایت برتولت برشت و دو داستان» نوشته برتولت برشت، آلفرد دُبلین و رُلف هخهوت با ترجمه محمود حدادی توسر نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شد. به گزارش مهر، کتاب «آنتیگونه به روایت برتولت برشت و دو داستان» نوشته برتولت برشت، آلفرد دُبلین و رُلف هخهوت به‌تازگی با ترجمه محمود حدادی توسر نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده و چاپ دومش نیز با فاصله کمی از چاپ اول عرضه شده است.
    این‌ کتاب اولین‌ عنوان نمایشنامه از مجموعه «بوطیقای نو» است که این‌ناشر چاپ می‌کند. «آنتیگونه» تراژدی معروف سوفکلس یا سوفوکل نمایش‌نامه‌نویس یونانی است که تا امروز، بارها اجرا و اقتباس‌های مختلفی از آن شده است. از آنتیگونه سه‌روایت در یونان باستان وجود داشته، اما آنچه به جا مانده، تراژدی سوفوکل است که تفاوت‌هایی با روایت ائوریپیدس دیگر تراژدی‌نویس یونان دارد. طبق روایت سوفوکل، آنتیگونه دختر اویدیپوس شاه تِبِس یا تِبای و یوکاستا یا اپیکاسته و خواهر اتئوکلس و پولونیکس و ایسمنه است. پدر او پس از گناهی ناخواسته، تن به تبعید می‌دهد و کرئون، دایی آنتیگونه، از شاه می‌خواهد مدتی سفر را به تعویق بیندازد.
    در ادامه داستان این‌تراژدی، آنتیگونه همراه اویدیپوس می‌‎رود و پدر و دختر به حریم مقدس پوسئیدون در کولونوس می‌رسند. کرئون هم که پیش‌تر آنتیگونه را به عقد پسر خود، هایمون، درآورده بود، در این‌سفر دنبالشان می‌کند و خبر می‌دهد در غیبت پدر، دو پسر ادعای تاج‌وتخت کرده‌ و جنگیده‌اند. پدر آنتیگونه امتناع می‌کند. کرئون دو خواهر آنتیگونه را می‌رباید تا اویدیپوس را مجبور به همکاری کند و خواهرزاده موردعلاقه خودش یعنی اتئوکلس، را بر تخت بنشاند. پدر آنتیگونه در تبعید از دنیا می‌رود. اما پیش از مرگ، پولونیکس را لعنت می‌کند. پس از مرگ پدر، آنتیگونه و ایسمنه داوطلبانه به تبس برمی‌گردند اما دیگر دیر شده و دو برادر در جنگ تن‌به‌تن یک‌دیگر را کشته‌اند. کرئون اتئوکلس را با تشریفات دفن می‌کند، اما پولونیکس را خائن می‌داند و جسدش را رها می‌کند تا بپوسد و این‌گونه مورد بی‌احترامی قرار بگیرد. آنتیگونه بی‌حرمتی به جنازه برادر را تحمل نمی‌کند و شبانه جنازه‌اش را به زمین سپرد و سه مشت خاک بر آن می‌پاشد.