سرمقاله

راه‌های فرار از کابوس تورم / ژوبین صفاری

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • بررسی نقش اپراتورها در استفاده از هوش مصنوعی در اقتصاد دیجیتال
  • «یارا»ی ایرانسل به بازدیدکنندگان تلکام۱۴۰۳ ارائه شد
  • بازدید مدیران سازمان برنامه و بودجه از غرفه ایرانسل در آخرین روز نمایشگاه تلکام ۱۴۰۳
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 21417  |  صفحه ۴ | فرهنگ و هنر  |  تاریخ: 11 دی 1402
    سانسور این سریال‌ها به نفع کیست؟ / کابوس ممیزی
    سوتیتر: عملکردهایی مشابه آنچه امروز و دیروز در قبال پروژه‌ها رخ داده، نه‌تنها موفقیتی را عاید ممیزان و اهدافشان نخواهد کرد بلکه در نهایت به بیشتر دیده شدن تصاویری می‌انجامد که در حالت عادی شاید چندان هم به چشم نیایند
    «ممیزی» یا همان «سانسور»، سال‌هاست کابوس سازندگان فیلم و سریال‌ها بوده و اتفاقات چند روز اخیر نشان داده که تلویزیون و شبکه نمایش خانگی هم فرق چندانی با هم ندارند؛ تنظیم‌گر یا ناظرِ هر مدیوم، به نسبت خطوط قرمزی که تعیین کرده، ملاحظاتی را بر محتوایی که منتشر می‌کند، اعمال خواهد کرد و در این مسیر گاه نظراتی شخصی هم دخیل می‌شود.
    در این سال‌ها آنچه بیش از خودِ ممیزی کارگردان‌ها را آزار داده، اعمال تغییرات بدون هماهنگی با سازنده‌ای است که ماه‌ها و گاه حتی سال‌ها از زمانِ خود را صرف ساخت یک اثر می‌کند.
    به گزارش ایسنا، در روزهای اخیر سانسورِ دو سریال «سرزمین مادری» در تلویزیون و «گناه فرشته» در شبکه نمایش خانگی خبرساز شد؛ حذفیاتی که به نظر می‌رسد در نهایت اهداف تصمیم‌گیران را هم تامین نکرده باشد. چراکه صحنه‌های حذف‌شده با توضیحاتی مبنی بر سانسور سریال‌ها در فضای مجازی، به کررات منتشر و دست به دست شد و علاوه بر تماشای آن توسط افرادی که حتی یک فریم از این سریال‌ها را دنبال نکرده بودند، به تبلیغات بیشتر هم انجامید.
    پیشتر، مواردی چون توقیف یک فیلم یا تعطیلی یک برنامه تلویزیونی را راهکاری برای تبلیغ می‌دانستند و نسبت به آن هشدار می‌دادند؛ چنانچه اگر فیلمی پس از توقیف به پرده نقرده‌ای راه می‌یافت، بسیار بیشتر از آنچه در حالت عادی می‌توانست بفروشد، مورد توجه قرار می‌گرفت یا اگر مجری یا برنامه‌ای توبیخ و تعطیل می‌شد، محبوبیتش دوچندان می‌شد.
    چنین وضعیتی را می‌توان به سریال‌ها هم تعمیم داد؛ خصوصا حالا که کاربران برای تماشای یک مجموعه رقم قابل ملاحظه‌ای را هم به پلتفرم پخش‌کننده پرداخت می‌کنند. بر این اساس گاه انتشار صحنه‌های حذف‌شده‌ در فضای مجازی، علاوه بر حرکتی اعتراضی، تمهیدی تبلیغاتی از سوی سازندگان تلقی می‌شود تا مخاطب بیشتری را به سمت خود بکشانند.
    با این حساب، سانسور و ممیزی در عصر تکنولوژی که شبکه‌های اجتماعی به‌راحتی در دسترس عموم است، امری تقریبا منتفی تلقی می‌شود و تصمیم‌گیران را به سمت انعطافی سوق می‌دهد که در کوچکترین مقیاس، ضرورت حذف صحنه‌ها با همراهی خود سازنده را یادآور می‌شود.
    در روزهای اخیر حذف صحنه‌هایی از سریال «سرزمین مادری» در تلویزیون خبرساز شد؛ کمال تبریزی (کارگردان سریال) هم بلافاصله ماجرا را رسانه‌ای کرد و از مخاطبانش عذر خواست. انتقاد اصلی تبریزی هم بر سر عجله تلویزیون و بی‌اطلاعی‌اش از نحوه پخش بود. اما در کنار این انتقادها، آنچه بیش از همه مورد توجه عموم قرار گرفت، انتشار فیلمی در فضای مجازی بود که صحنه‌های حذف شده سریال «سرزمین مادری» را نشان می‌داد.
    در ساعات اخیر هم سازندگان سریال دیگری در شبکه نمایش خانگی، به انتشار صحنه‌ای از آن اقدام کردند که حذف شده بود. «گناه فرشته» حامد عنقا حالا که به قسمت دوم رسیده و استقبال مخاطب را انتظار می‌کشد، با یادآوری تیزری که پیشتر منتشر شده بود، به بیننده‌اش از سانسور ثانیه‌ای خبر می‌دهد؛ اتفاقی که تا اینجا چندان به ضرر پلتفرم پخش‌کننده و همچنین سازندگان تمام نشده است.
    اما در کنار اتفاقات اخیری که در این گزارش به آن اشاره شد، باید یادآور شد که پیشتر هم تیغ تیز سانسور در عین مشکلاتی که برای سازندگان در پی داشته، راه نجاتی هم برای فرار از انتقادها فراهم کرده است.
    چند سال قبل و در آخرین فصل از سریال «پایتخت»، پس از اینکه محسن تنابنده و همکارانش با انتقادهای تند مردمی و رسانه‌ها در حین پخش مواجه شدند، شروع به انتشار صحنه‌هایی حذف‌شده از سریال در فضای مجازی کردند تا از این طریق تا حدودی نگاه‌ها را به سمت سانسور سوق دهند.
    هرچند گفت‌وگویی که فرودین ماه ۱۳۹۷ توسط تنابنده با یکی از روزنامه‌ها انجام شد و انتقادهای وی به عملکرد صداوسیما در این زمینه (سانسور) چندان هم پربیراه نبود.
    تنابنده در این گفت‌وگو به ناهماهنگی موجود در صداوسیما انتقاد کرده و در بخشی از سخنانش گفته بود: «آن چه مسلم است این که تغییر سیاست در تلویزیون و تغییر مداوم مدیران باعث شده امروز در این رسانه، سیاست واحدی وجود نداشته باشد و هنرمندان و اساسا گروه برنامه‌ساز به ‌طور مشخص ندانند که هنگام ساخت یک اثر با چه موضعی در صداوسیما مواجه هستند.»
    با چنین پیشینه‌ای درباره سانسور و ممیزی، هشدار در این زمینه ضروری به نظر می‌رسد که عملکردهایی مشابه آنچه امروز و دیروز در قبال پروژه‌ها رخ داده، نه‌تنها موفقیتی را عاید ممیزان و اهدافشان نخواهد کرد بلکه در نهایت به بیشتر دیده شدن تصاویری می‌انجامد که در حالت عادی شاید چندان هم به چشم نیایند. ضمن اینکه اطلاع عموم از حذفیات یک اثر و پیام در رسانه، در نهایت به بی‌اعتمادی‌ای منجر می‌شود که مخاطب را از رسانه دور و نسبت به آن نامطمئن خواهد کرد.
    در این مسیر تنها راهی که باقی می‌ماند، «تعامل» است؛ تعامل تصمیم‌گیران و سازندگان، تعامل هنرمندان و مدیران بر سر محتوا و آنچه قرار است تولید و پخش شود. همفکری‌ای که در نهایت رضایت و اطمینان مخاطب را به همراه دارد و کمترین گرایش به سمت شبکه‌های خارجی را منجر می‌شود.
    مرکز فیلم یک زن بود و این برای‌شان قابل تحمل نبود
    اما خبرآنلاین نیز در گزارشی درباره بهرام بیضایی نوشته بود بیضایی در گفت‌وگویش با بهمن مقصودلو وقتی دارد از دلایل توقیف چریکه‌ی تارا سخن می‌گوید؛ فیلمی که در سال ۵۷ ساخت، فارغ از ایرادهای عجیب و غریبی که می‌گوید دست‌اندرکاران وقت از آن می‌گرفتند، عملا توقیف فیلم را به خاطر نقش اصلی یک بازیگر زن خوش‌سیما در آن می‌داند آن هم در نقشی متفاوت از آن‌چه تا آن زمان دیده شده بود: «دلیل توقیفش عملا به خاطر این بود که بازیگر اصلی فیلم زیبا بود. البته فقط زیبا نبود، جذاب بود و حضور داشت و آن‌ها اصلا حضورش را نمی‌خواستند. آن موقع زن در سینمای ایران وجود نداشت. اگر برگردید به تاریخ سینمای آن دوره، می‌بینید روی پرده چیزی به اسم سینمای ن وجود ندارد. در تاریخ سینمای من، یعنی در تاریخ سینمایی که من در ذهنم نوشته‌ام، آن بخش اسمی دارد که نمی‌خواهم این‌جا اسمش را بگویم، ولی زن درش غایب بود. حالا در چنان موقعیتی فیلمی وجود داشت که مرکزش یک زن بود و این برای‌شان قابل تحمل نبود.» (ص ۶۶)
    نکته‌ی عجیب دیگری که در خاطرات بیضایی از مصائب اکران فیلم‌هایش در ایران وجود دارد، اتفاقی است که برای «باشو غریبه‌ی کوچک» (۱۳۶۴) می‌افتد. بیضایی برای مقصودلو می‌گوید که مسئولان وقت با نوشته شدن اسم سوسن تسلیمی روی پرده مخالف بوده‌اند! «بعدا گفتند اسم این خانم نمی‌تواند قبل از اسم مرد بیاید. گفتند هر جوری هست اول اسم یک مرد را بیاورید و بعد اسم این خانم را. اگر دقت کنید می‌بینید در آفیش‌های ساخته‌شده برای ایران اسم سوسن تسلیمی وجود ندارد، فقط باشو هست؛ اما در آفیش‌های خارج تصویر بزرگ یک جفت چشم معروف را می‌بینید.»