سرمقاله
صفحات روزنامه
اخبار آنلاین
تهران و واشنگتن همچنان دیپلماسی را مناسبترین گزینه روی میز میدانند. این دو با حفظ ملاحظات امنیتی _ نظامی جاری در اختلافات خود که موضوع هستهای یکی از اصلیترین آنهاست، بر ادامه دیپلماسی تأکید دارند. اظهارات سخنگوی وزارت امورخارجه در آخرین نشست مطبوعاتی خود که دوشنبه برگزار شد، نشان از عدم تغییر رویکرد تهران در دکترین هستهای ایران دارد. «ناصر کنعانی» در واکنش به اظهارات «کمال خرازی» رئیس شورای راهبردی روابط خارجی درباره احتمال تغییر دکترین هستهای در آینده گفت: «ایران بارها موضع اصولی خود مبنی بر تولید، نگهداری و انباشت سلاحهای کشتار جمعی بر اساس دکترین هستهای خود که مبتنی بر فتوای رهبر انقلاب است را تکرار و تاکید کرده است. ایران، معاهدههای بینالمللی ممنوعیت سلاحهای کشتار جمعی را امضا کرده است؛ ما معتقدیم که وجود سلاحهای هستهای، تهدیدی برای صلح و امنیت منطقهای و جهانی است؛ در منطقه غرب آسیا تنها رژیم صهیونیستی است که به معاهده عدم انتشار سلاحهای کشتار جمعی نپیوسته است. بنابراین موضع رسمی ایران در مورد سلاحهای کشتار جمعی از طریق مقامات عالیه کشور به طور مکرر مطرح شده و تغییری در دکترین هستهای ایران ایجاد نشده است.» کمال خرازی که وزارت امورخارجه را نیز در کارنامه خود دارد، در گفتوگوی اخیر خود با «الجزیره» گفته بود:«... به دنبال ساخت سلاح هستهای نیستیم، اما در صورتی که رژیم صهیونیستی جسارت کند و به تأسیسات هستهای ایران لطمه بزند، سطح بازدارندگی ما متفاوت خواهد شد. اگر موجودیت ایران تهدید شود، ناچاریم دکترین هستهای خود را تغییر دهیم.» این سخنان بلافاصله بازتاب جهانی یافت و سخنگوی وزارت امور خارجه ایالات متحده بر تعهد واشنگتن در جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای تأکید کرد. «میتو میلر» اما بلافاصله در ادامه سخنانش افزود: «ما همچنان معتقدیم که دیپلماسی بهترین راه برای دستیابی به راهحلی پایدار و موثر با حکومت ایران است و "استفاده از ابزارهای مختلف" را برای دستیابی به آن هدف ادامه میدهیم؛ اما همچنان همه گزینهها روی میز است.» بهاین ترتیب دوطرف با اشاره مداوم به دیگر گزینههای روی میز، اما همچنان دیپلماسی را مناسبترین گزینه خوانده و بر آن اصرار دارند. در اینجا چند نکته در بیان مواضع طرفها دارای تأمل است: نخست این که طرفها گاه به گونهای سخن میگویند که گفتی خواستار راهحل جنگیاند. سپس به گونهای رفتار و عمل میکنند که نشان از رویکرد تعاملگرایانه دارد. این هردو ممکن است در بده بستانهای مذاکراتی معمول میان دولتها، کاربرد داشته باشد اما در سپهر تعاملات به شدت خاکستری تهران و واشنگتن میتواند اوضاع را با خطر بیرون شدن از مرز کنترل همراه کند؛ به ویژه آن که دو طرف مستعد تشدید سوء تفاهمها، سوءمحاسبهها در فقدان ارتباط مستقیم هستند. دوم؛ هرگونه تعامل مسالمتآمیز میان این دو در هرشکل پیدا و پنهان مانند آنچه که مربوط به ابتکارهای میانجیگرانه عمانی _ و به تازگی ژاپنی_خوانده میشود، نه از سر تمایل به گفتوگوهای راهبردی، بلکه بیشتر با رویکردی تاکتیکی در بزنگاه زمان و شرایط جاری است. سوم؛ همانگونه که کمال خرازی و ناصر کنعانی در اظهارات اخیرشان گفتهاند، رفتار احتمالی اسرائیل در قبال تأسیسات هستهای ایران میتواند به عنوان یک متغیر تأثیرگذار در تغییر دکترین هستهای تهران عمل کند. بنابراین دو طرف به رغم همه اختلافاتشان با خطر آتش افروزی اسرائیل روبرویند که پیامد آن میتواند به یک درگیری یا «جنگ تصادفی» بینجامد. این خطر وقتی بیشتر جلوه دارد که تأثیر روانی اسرائیل را بر سیاستمداران امریکایی به عنوان عامل افزایش سوء ظن و سوء محاسبهها در نظر داشت. تجربه جنگ غزه و تلاشهای ناکام برای استقرار آتشبس در آن، نشان میدهد که تلآویو در ایجاد خرابکاری در هرگونه بسترسازی مسالمتآمیز میتواند نقش یک نیروی گریز از مرکز را ایفا کند. تهران و واشنگتن اکنون ادامه رویکرد دیپلماتیک را مناسبترین گزینه میخوانند اما برای استمرار این وضع لازم است تصمیم بگیرند که 1_ آیا همچنان برآنند که بهگونهای سخن بگویند که میخواهند بجنگند و در این حال بهگونهای رفتار کنند که میخواهند صلح کنند؟ بدیهی است تاریخ مصرف این وضع ژلاتینی، سرانجام دیر یا زود به پایان میرسد. 2_ آیا زمان آن شده است که دوطرف برای دستیابی به مذاکرات موثر، نگاه راهبردی را جایگزین رویکرد تاکتیکی کنند؟ انگیزه به علاوه اراده و عمل به راهبرد میانجامد.