سرمقاله
صفحات روزنامه
اخبار آنلاین
حس ناامنی، چه در بعد اجتماعی و چه در بعد اقتصادی، این روزها بیش از پیش در فضای عمومی احساس میشود. نوسانهای پیاپی نرخ ارز، که هر روز شاهد ثبت رکوردهای جدیدی در بازار هستیم، به تنهایی میتواند ضربهای سنگین بر اعتماد عمومی وارد کند موضوعی که سال هاست مردم در هر مقطعی آن را مانند یک شوک بر سفره های خود تجربه می کنند. حال اگر در کنار این نااطمینانی اقتصادی، اخباری نظیر کشته شدن یک دانشجو توسط زورگیران و یا تصویری از خودکشی ناموفق در مترو را نیز در نظر بگیریم، ترکیبی از نگرانیهای اجتماعی و اقتصادی شکل میگیرد که ریشههای ناامنی را عمیقتر میکند. در این شرایط، بسیاری از شهروندان خود را با پرسشهای دشواری مواجه میبینند: آیا پسانداز محدود خود را به ارز تبدیل کنیم یا همچنان به پول ملی اعتماد داشته باشیم؟ آیا در خیابانهای شهر به هنگام شب امنیت کافی برای تردد و بازگشت به منزل داریم؟ این پرسشها نهتنها بار سنگینی بر دوش شهروندان میگذارد، بلکه اعتماد و همبستگی اجتماعی را نیز تضعیف میکند. وقتی درآمد خانوادهها در پی کاهش ارزش پول ملی روزبهروز کوچکتر میشود، افراد ناگزیر میشوند راههای تازهای برای امرار معاش پیدا کنند؛ و طبیعتا میزان دزدی و جرایم خشن افزایش می یابد. در نتیجه ما با جامعهای نا مطمئن روبرو می شویم. در این میان، نظریه «امنیت هستیشناختی» آنتونی گیدنز میتواند بینش مهمی از ریشههای این احساس ناامنی به دست دهد. بنا بر دیدگاه گیدنز، انسانها در شرایط عادی نیاز دارند تا جهان پیرامون را تا حدی پیشبینیپذیر و قابل کنترل بدانند تا به احساس امنیت درونی دست یابند. زمانی که عوامل برهمزنندهای مانند بیثباتی اقتصادی (برای نمونه نوسانهای شدید نرخ ارز) و اخبار شوکهکننده از وقایع خشونتبار (نظیر قتل دانشجو) همزمان رخ میدهند، نظم روانی افراد بر هم میریزد و آنان را دچار نوعی ترس و بیاعتمادی بنیادین میکند. در نتیجه، پایههای «امنیت هستیشناختی» آنان سست میشود و افرادی که پیشتر احساس کنترل نسبی بر زندگی خود داشتند، اکنون با وضعیتی مبهم و تردیدآمیز روبهرو هستند. هرچند به واقع باید گفت که واکنش رئیس جمهور در خصوص تجمع دانشجویان و برخورد غیر سلبی با آن و دستورات ویژه برای پیگیری موضوع از نکات مثبت مواجهه با این حادثه بود. در نهایت، میتوان گفت احساس ناامنی اجتماعی و اقتصادی رابطهای تنگاتنگ با یکدیگر دارند و تشدید هر یک میتواند دیگری را عمیقتر کند. در چنین اوضاعی، نهتنها اعتماد شهروندان به نهادها کاسته میشود، بلکه انگیزه جمعی برای ساختن آیندهای بهتر نیز زیر سؤال میرود. به همین خاطر، لازم است راهکارهای جامع و چندجانبهای در نظر گرفته شود تا در کنار ایجاد ثبات نسبی در اقتصاد، بسترهای لازم برای حفظ و تقویت امنیت اجتماعی نیز فراهم آید و بدین شکل، حس ناامنی میان مردم تا حد امکان کاهش یابد.