سرمقاله
صفحات روزنامه
اخبار آنلاین
درباره اینکه اقتصاددان به چه کسی گفته میشود، نظراتی مطرح شده است. یک دیدگاه نسبتا قدیمی به اقتصاددان مشهور جان مینارد کینز تعلق دارد که میگوید اقتصاددان خبره باید با درجاتی ریاضیدان، تاریخدان، فیلسوف و دولتمرد باشد، هم به کلیات و هم جزییات تمرکز دارد و هیچ جزیی از ذات و طبیعت انسان و نهادهای آن از توجه او خارج نیست. این، بخشی از توصیف کلی اقتصاددان خبره، صرف نظر از دانش و تواناییهای تخصصی او است. اما تخصص اقتصاددان، دانش و توانایی تحلیل، پیش بینی، برنامهریزی و تخصیص بهینه منابع برای نیازها است. اینجا همه منابع در همه بخشها و همه نیازها در همه ابعاد زندگی انسانی مطرح است. این دانش و توانایی تحلیل، دربرگیرنده دقیق تواناییهای انسان، جامعه، نهادها و طبیعت، نحوه عملکرد و سازوکارهای درونی و بیرونی آنها در تخصیص منابع است. دانش و تحلیل اقتصاد، همه فرایندهای اقتصادی در منابع اولیه، تبدیل، تولید، بازار، کسب درآمد، مصرف، بازیافت تا چرخش دوباره و هرگونه انحراف و تغییر در مسیر را دربر میگیرد. همچنین این دانش و تحلیل، ابعاد اقتصادی همه بخشهای مختلف مانند صنعت، معدن، انرژی، کشاورزی، منابع، خدمات، دانش، سلامت، آموزش، فرهنگ، هنر، پول، بانک، خیریه، ارز، تجارت، حمل و نقل، کار، بیمه، مالی، سرمایه، محیط زیست، بینالملل و همچون اینها را دربر میگیرد. یک اقتصاددان باید شناخت کافی درباره همه این بخشها و فرایندها را داشته باشد و بتواند تحلیل درستی از گذشته، وضع موجود و پیشبینی آینده در همه زمینههای اقتصادی ارایه کند. برای این کار، یک اقتصاددان افزون بر داشتن دانش کافی درباره اقتصاد بخشهای مختلف یاد شده، نیازمند ابزارهای لازم برای تجزیه و تحلیل واقعیتها در این زمینهها و بخشها و پیشبینی درست آینده آنها است. از این رو است که در دورههای آموزشی قابل قبول رشته اقتصاد، افزون بر درسهای متنوع در زمینههای بخشهای مختلف اقتصادی یاد شده، درسهایی مانند ریاضیات، آمار، روش تحقیق، اقتصاد سنجی، حسابداری، ارزیابی اقتصادی، تحلیلهای مالی، نظریهبازی و همچون اینها نیز گنجانده میشود. برای شناخت بهتر اینها یک اقتصاددان افزون بر داشتن دانش کافی درباره هر یک از بخشهای اقتصادی و فرایندهای تخصیص در آنها و تفاوتهای هر بخش در زمینههای مختلف با بخشهای دیگر، باید دانش فرایند شکلگیری و تحولات نظریهها و دانش در هر زمینه را نیز داشته باشد که این فرایند را تاریخ اندیشهها و نظریههای اقتصادی نیز مینامیم. برای درک بهتر این موضوع در دوره آموزشی رشته اقتصاد افزون بر گنجانده شدن درس تاریخ اندیشهها و نظریههای اقتصادی، در بیشتر درسها، هنگام آموزش نظریهها، فرایند شکلگیری آنها نیز آموزش داده میشود تا درک بهتری از نظریهها و خطاهای احتمالی در کاربرد و تحلیل بر مبنای آنها ایجاد شود. به طور معمول، مجموع این دانشها درباره علم اقتصاد و الزامات اقتصاددان شدن در دورههای آموزشی کارشناسی و کارشناسی رشته اقتصاد گنجانده میشود و کسی میتواند اقتصاددان شود که دانش کافی در این اندازه را داشته باشد. البته اینها به معنای آن نیست که هر کس مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد (و یا دکتری اقتصاد) را دارد، یک اقتصاددان خبره یا حتی یک اقتصاددان است. یک اقتصاددان نه تنها باید این دورهها را گذرانده و آموزش لازم را دیده باشد، بلکه افزون بر آن، باید تواناییهای لازم برای شناخت، تحلیل و پیشبینی واقعیتها را نیز داشته باشد. هیچ شکی نیست کسی که تفاوت و شباهت بخشها و فعالیتهای مختلف اقتصادی را نمیداند، نمیتواند تحلیل درستی از واقعیتهای درون بخشی، میان بخشی و فرابخشی اقتصادی داشته باشد. اگر تفاوت و شباهت عرضه و تقاضای محصولات کشاورزی با کالاهای صنعتی و دیگر کالاها و خدمات را نمیداند، نمیتواند تحلیل درستی از عرضه و تقاضا در هر یک از این بازارها را انجام دهد، همچنین نمیتواند درک درستی از اثرگذاری سیاستها بر هر یک از این بخشها و فعالیتهای مختلف داشته باشد. یک نکته قابل تامل در این زمینه این است که به طور معمول در رشتههای علوم اقتصادی همه درسهای کاربردی در دورههای کارشناسی و برخی درسهای تخصصیتر در دوره کارشناسی ارشد گنجانده و ارایه میشود. دوره دکتری و کارشناسی ارشد برخی رشتهها مانند اقتصاد نظری تنها برای تقویت دانستههای نظری برای مشاغل علمی برگزار میشود و همه درسهای کاربردی لازم برای اقتصاددان شدن در دورههای کارشناسی و کارشناسی ارشد ارایه میشود. کسی که دانش گسترده و ابزارهای لازم را در سطح کارشناسی و کارشناسی ارشد اقتصاد نیاموخته باشد و در نتیجه تواناییهای لازم برای تحلیل همه زمینههای اقتصاد را نداشته باشد، نمیتواند به عنوان اقتصاددان مطرح شود. چنین فردی ممکن است از راههای مختلف مانند تجربه، گذراندن رشتههای مرتبط یا حتی دکتری اقتصاد (با داشتن تخصص غیراقتصاد) تنها در برخی جنبهها، اطلاعاتی دارد و به صورت جزیی اقتصاد را میداند. چنین فردی هیچگاه نمیتواند یک اقتصاددان خبره تلقی شود، هرچند ابزارها را بشناسد، دانش برخی شاخهها و یا اطلاعاتی درباره عملکردها و واقعیتهای موجود داشته باشد. پذیرش متخصصان غیراقتصاد در دورههای کارشناسی ارشد و دکتری اقتصاد برای کمک به پژوهشهای میان رشتهای در رشته پایه دانشجو است و این به معنای تربیت اقتصاددان نیست. باید افزود که پس از داشتن دانش و الزامات یاد شده، تجربه و تمرکز بر مسایل کاربردی نیز به کمک تعمیق دانش و افزایش تواناییهای پایهای اقتصاددان میآید و آن را تقویت میکند و هرچه تجربه و تمرکز بر مسایل بیشتر باشد، به خبرگی بیشتر اقتصاددان کمک میکند. بر این پایه انتظار است یک اقتصاددان دانش نظری کافی در زمینه مسایل بخشهای مختلف اقتصادی را داشته باشد، استفاده از ابزارهای تحلیل را بداند و بتواند به خوبی وضعیت گذشته، حال و آینده را تحلیل کند، به خوبی آینده بازارها، کارکردهای آنها، عکسالعمل بازارها و فعالان اقتصادی به سیاستها را پیشبینی کند. اقتصاددان باید بتواند آینده را پیشبینی کند. از جمله تواناییهای اقتصاددان تدوین برنامههای اقتصادی برای بنگاه، سازمان، کشور و مانند اینها است. یک اقتصاددان خبره میتواند سیاستهای اقتصادی بنگاه، سازمان، بخش و کشور را به خوبی تحلیل کند و آثار آن را در بخشها و فعالیتهای مختلف ارزیابی کند. او میتواند سیاستهای مناسبی برای تحقق اهداف در سطوح مختلف پیشنهاد کند. یکی از نشانههای خبرگی اقتصاددان، جامعیت دانش اقتصادی و غیراقتصادی و تجربه و توان تحلیلی و برنامهها و سیاستهای پیشنهادی او است. بسیاری از کسانی که دانش جزیی اقتصادی دارند، تحلیلهای یک بعدی ارایه میکنند، پیشنهادهای یک بعدنگرانه دارند و از نگاه به همه ابعاد مسالهها ناتوانند.