کد خبر: 53120 | صفحه ۶ | حوادث | تاریخ: 06 مهر 1404
زندگی کودکان پس از طلاق عاطفی والدین بررسی شد
کودکان در میان تضادها
در سالهای اخیر پدیده طلاق بیش از پیش رواج یافته است. تصمیمی که منجر به پایان یافتن یک زندگی مشترک و جدا شدن مسیر زندگی میشود. اما در این میان اتفاقات جدیدی رخ داده است. زوجهایی که نه میتوانند باهم بمانند و نه میتوانند از هم جدا شوند.
طلاقی که به ادامه زندگی مشترک در یک خانه میانجامد و برای فرزند نه یک خانه گرم و صمیمی میماند و نه وضعیت ثابت و پایدار. دوگانگی و تضاد در حضور هردو والد کنار هم، اما تا حد زیادی بدون رابطهای که فرزند همیشه در ذهن تصور میکند میتواند منجر به مشکلاتی از قبیل افسردگی و بروز خشم در فرزندان شود.
به گزارش برنا، علاوه بر فرزندان چنین فرآیندی بر زندگی خود زوجین و وضعیت روحی و روانیشان تاثیر دارد.
خانمی که پس از ۱۴ سال زندگی مشترک از همسرش جدا شده است، اما همچنان باهم در یک خانه زندگی میکنند به خبرنگار برنا گفت: از ابتدا باهم مشکلی نداشتیم، اما بعد از چندسال مشکلات جزئی زندگیمان به مشکلات بزرگتری تبدیل شدند. اول بخاطر پسرمان طلاق نگرفتیم، اما وقتی اوضاع سختتر شد تصمیم گرفتیم طلاق بگیریم تا کشمکش پایان یابد.
وی افزود: خانواده هردو مخالف جدایی بودند، چون معتقد بودند روی فزندمان و آیندهاش تاثیر بدی دارد. به همین دلیل زندگی شخصیمان را از هم جدا کردیم، اما در یک خانه ماندیم تا فرزندمان در کنار خانواده باشد.
زهرا خزایی، روانشناس کودک و نوجوان، در خصوص اثرات منفی زندگی در یک خانه مشترک بعد از طلاق به خبرنگار برنا میگوید: این پدیده میتواند آسیبهای روانی و اجتماعی زیادی هم به همراه داشته باشد. یکی از بزرگترین معایب و یا نکات منفی این فضا میتواند ایجاد یک فضای پرتنش و ناسالم در خانه باشد. حضور دو نفر که رابطه زناشوییشان به پایان رسیده است و همچنان در محیطی مشترک زندگی میکنند میتواند منجر به بروز اختلافهای زیاد، مکرر و پشت هم یا حتی بروز خشونتهای کلامی و فیزیکی شود.
خزایی ضمن اشاره به بروز برخی علائم افسردگی در فرزندان میگوید: این فضا میتواند باعث افزایش استرس و اضطراب در همه اعضای خانواده به ویژه کودکان شود. کودکان هم ممکن است دچار سردرگمی عاطفی شوند، چون نمیدانند چطور باید رابطه خودشان را با هر والد تنظیم کنند و احساس ناامنی میکنند. در نتیجه ممکن است مشکلات رفتاری، کاهش تمرکز در مدرسه و تحصیل و همینطور باعث بروز برخی علائم افسردگی در فرزندان شود.
وی با اشاره به عوامل متعدد روانشناسی منجر این پدیده افزود: یکی از این عوامل عدم توانایی زوجین در مدیریت تعارضها و حل مشکلات اساسیشان است که نمیتوانند رابطه زناشویی سالمشان را حفظ کنند؛ اما به دلایلهای مختلف هم نمیخواهند یا نمیتوانند از یکدیگر جدا شوند.
وی میگوید: از دیگر عوامل مهم ترس از پیامدهای جدایی کامل است. مثل مشکلات اقتصادی، نگرانی از تاثیرهای منفی روی فرزندان یا فشارهای اجتماعی و فرهنگی که در خیلی از جوامع به طلاق به عنوان یک رفتار و اتفاق خیلی بد و به شکل منفی نگاه میکنند. در مواردی هم اختلافات روانی مثل اضطراب شدید، افسردگی یا اختلالات شخصیتی میتواند در پایداری روابط نقش زیادی داشته باشد.
وی با تاکید بر اثرات منفی این پدیده میگوید: تاثیر این پدیده بر فرزندان میتواند هم خیلی پیچیده و چند بعدی باشد و از یک طرف حضور هر دو والد در خانه میتواند حس ثبات و حمایت را به فرزندان منتقل کند و به آنها کمک کند که کمتر دچار اضطراب و احساس طرد شدگی شوند. وقتی والدین در کنار هم، اما با شرایط ناسالم و پرتنش زندگی کنند، فرزندان در معرض استرس و ناآرامیهای زیادی قرار میگیرند و ممکن است بر رشد عاطفیشان تاثیر منفی بگذارد.
این روانشناس درخصوص تاثیر این پدیده بر روابط آینده فرزندان میگوید: مطالعات گذشته نشان میدهد که مواجه مکرر با درگیری والدین باعث افزایش خطر، بروز مشکلات رفتاری، اضطراب، افسردگی و کاهش عملکرد یا تمرکز بر تحصیلات فرزندان میشود. همچنین ممکن است در درک فرزندان از رابطه و ازدواج آیندهشان تاثیر بگذارد، یعنی درک متفاوتی نسبت به رابطه و ازدواج پیدا کنند و این میتواند الگوی نامناسب یا ناسالمی برای روابط بعدیشان ایجاد کند؛ بنابراین کیفیت رابطه بین والدین در یک نوع زندگی مشترک نقش کلیدی در پیامدهای روانی و رفتاری فرزندانمان دارد.
وی با بیان اینکه برای مدیریت این وضعیت پیچیده میتوانیم چند راهکار روانشناختی و اجتماعی داشته باشیم افزود: اولین و مهمترین راهکار میتواند مشاوره تخصصی و خانوادگی و زوج درمانی باشد. کمک گرفتن از یک متخصص روانشناس میتواند به زوجین کمک کند تا مهارتهای ارتباطیشان را تقویت و تعارضهایشان را حل کنند و در صورت امکان میتوانند شرایط را بهبود ببخشند تا تصمیمات بهتری بگیرند.
وی درخصوص تعریف مرزهای مشخص خاطر نشان کرد: تعیین قواعد روشن درباره فضای شخصی مسئولیتها و تعاملات میتواند به کاهش تنش کمک کند. راهکار پیشنهادی بعدی فراهم کردن یک فضای امن برای ابراز احساسات فرزندان و در صورت نیاز بهرهگیری از خدمات روانشناسی برای حوزه کودک کمک کننده است. همچنین آموزش مهارتهای مدیریت استرس و هیجان میتواند در این موارد به هر دو والد و فرزندان کمک کند.
وی معتقد است: اگر زندگی مشترک باعث آسیب به روان یا جسم میشود، بهتر است جدایی کامل و راهکارهای حمایتی برای فرزندان را هم در نظر بگیریم.