کد خبر: 53250 | صفحه ۱۱ | ایران و جهان | تاریخ: 07 مهر 1404
اقدام سیاسی بازگشت قطعنامهها بر مبنای حقوقی غلبه دارد؟
ضرورت غلبه بر جو روانی تحریم
تحلیلگر مسائل بینالملل با تأکید بر اینکه بازگشت قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران بیش از آنکه مبنای حقوقی داشته باشد، اقدامی سیاسی است، گفت: فعالیت دیپلماتیک ایران در بخش حقوقی سازمان ملل باید پیگیری شود. باید بودجهای برای اعمال و نظارت بر تحریمها تصویب شود که در اینجا روسیه و چین نقش مهمی دارند و میتوانند با اختیارات خود در شورای امنیت جلوی این روند را از نظر حقوقی بگیرند.
به گزارش ایرنا، برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) میان ایران و پنج کشور باقیمانده در آن، چند روز مانده به پایان خودکار شش قطعنامه تحریمی شورای امنیت علیه ایران و عادی سازی پرونده ایران در این شورا، با اقدام سه کشور اروپایی در فعالسازی اسنپبک عملا به تعبیر وزیر خارجه ایران به خاک سپرده شد.
تهران توسل تروئیکای اروپایی به این سازوکار را غیرقانونی میداند اما در برابر این اقدام خلاف قانون چه دستور العملی باید به کار گرفته شود و از چه مکانیسمها و ابزارهایی برای کاستن از تبعات آن استفاده کرد؟
به منظور بررسی این موارد و میزان واقعی اثرگذاری بازگشت تحریمها با «حسن بهشتیپور» تحلیلگر هستهای و کارشناس مسائل بینالملل به گفتوگو پرداختیم.
ایران باید با هوشمندی طراحی غرب برای چماق سازی از تحریم در مذاکرات را ناکام بگذارد
با اجرایی شدن اسنپ بک، از امروز قطعنامههای شورای امنیت و سازمان ملل متحد علیه جمهوری اسلامی ایران باز خواهد گشت، به عنوان سوال نخست بهترین پاسخ تهران به این اقدام طرفهای غربی چه باید باشد؟
باید پیش از قرار گرفتن در چنین موقعیتهایی برنامهریزی میکردیم. مشخص بود که این فشار آمریکا، برنامهریزی آن کشور برای بازگشت قطعنامهها بوده و ما باید سناریوهای مختلف را آماده میکردیم. ظاهراً همانطور که آقای عارف، معاون اول رئیسجمهور، چند روز پیش در مصاحبهاش گفتند، دولت برای وضعیتهای مختلف سناریوهایی آماده کرده است اما آنچه در صحنه دیپلماسی وجود دارد، این است که زمان قانونی و ۱۰ ساله برجام ۲۷ مهرماه به پایان میرسد.
با این حال، آلمان، انگلیس و فرانسه، به استناد بند ۱۱، قطعنامه ۲۲۳۱ زودتر فرایند را انجام دادند و گرچه عملاً از نظر حقوقی حق چنین کاری را نداشتند اما در دنیای امروز حقوق بینالملل تنها ملاک نیست، بلکه اقدامات سیاسی مبتنی بر قدرت و زور حرف اول را میزند. با اتکا به این تجمیع قدرت در شورای امنیت، یعنی انگلیس، فرانسه، آمریکا و کشورهایی که متحد آمریکا بودند و به قطعنامه پیشنهادی چین و روسیه رای منفی دادند، در عمل با این واقعیت روبهرو هستیم که برجام پایان یافته است.
غلبه بر جو روانی مهمترین نیاز کشور پس از بازگشت قطعنامهها است به این دلیل که طرف مقابل طراحی وسیعی کرده است تا اثرات بازگشت این قطعنامهها را بزرگنمایی و در جامعه نگرانی ایجاد کند و همزمان با سیاست چماق، ایران را به تسلیم وادارد. این سیاست را باید هوشمندانه مدیریت کرد.
در گام نخست باید اتحاد ملی شکل گیرد اما متاسفانه در حال حاضر شاهد هستیم که عدهای تمامی مشکلات ۱۰ سال گذشته را به برجام نسبت میدهند، در حالیکه واقعیت این است که در طول این مدت دنیا دستخوش تحولات بزرگی شد. طی این ۱۰ سال پس از برجام، شاهد رویدادهای مهمی در عرصه بینالمللی بودیم؛ مانند حمله روسیه به اوکراین، ماجرای ۷ اکتبر و عملیاتی که حماس انجام داد و تأثیرات عمیقی بر مناسبات بینالمللی گذاشت.
علاوه بر حملاتی که آمریکا به مراکز هستهای تحت نظر آژانس بینالمللی انرژی اتمی انجام داد؛ اقداماتی که با زیر پاگذاشتن همه قواعد بینالمللی همراه بود. مردم باید بدانند که این قدرتهای زورگو و جنایتکار، حتی در زمانی که برجام وجود نداشت، قواعد بینالمللی را رعایت نمیکردند و برای پیشبرد اهداف خود به هر جنایتی دست میزدند. نخستین موضوع این است که اتحاد مردم را تقویت کرده و از سرزنش گذشته و شماتت افراد پرهیز نماییم و به سمت ایجاد مقاومت عمومی در برابر تحریمهای همهجانبه آمریکا برویم.
فعالیت دیپلماتیک ایران در بخش حقوقی سازمان ملل باید تا ۲۶ مهرماه پیگیری شود. آنها باید بودجهای برای اعمال و نظارت بر تحریمها ترسیم کنند. در اینجا روسیه و چین نقش مهمی دارند و میتوانند با اختیارات خود در شورای امنیت جلوی این روند را از نظر حقوقی بگیرند. ایران میتواند مجدداً شکایتی علیه این تروییکای اروپایی در دادگاههای بینالمللی تنظیم کند، چرا که آنها به تعهدات خود عمل نکردهاند.
در بعد اقتصادی و برای مقابله با تحریمها کشور نیازمند اصلاحات اساسی است؛ این اصلاحات که متاسفانه به تاخیر افتاده است باید در نظام بانکی، بیمه، گمرک و مالیات انجام شود. اینها همه سرفصلهایی برای افزایش تولید ملی هستند. برای رونق تولید باید موانع را برطرف کنیم و از کسانی که میخواهند در تولید سرمایهگذاری کنند، حمایت کنیم؛ آن هم در عمل، نه صرفاً در شعار.
در کنار اصلاح نظامهای مالی و اقتصادی، باید همکاری خود را با کشورهای همسایه و کشورهایی که آمادگی نادیده گرفتن تحریمهای سازمان ملل را دارند، گسترش دهیم. این اقدامات اقتصادی باید بهتدریج انجام شوند. سالهاست که درباره آنها صحبت میکنیم اما در عمل هنوز اقدامی جدی صورت نگرفته است.
اروپا عملاً مسیر اقدامات دیپلماتیک را به بنبست کشاند
پیش از فعال شدن مکانیزم اسنپبک ایران طرح های متعددی برای عدم فعال شدن این تحریم ها ارائه داد که از طرف اروپا رد شد، فارغ از دیر و زود بودن ارائه این طرح ها، هدف اروپا از بستن مسیر دیپلماسی چه بود؟
بههرحال هر سخن جایی و هر نکته زمانی دارد، و بسیار مهم این است که طرح ارائه شده در زمان و مکان مناسب ارائه شود، تهران میتوانست این طرحها را حوالی بهمن و اسفند سال گذشته، ارائه دهد. وقتی زمان از دست میرود، طبیعتا تاثیر زیادی در گرفتن پاسخ نسبت به طراحیهای طرف مقابل خواهد داشت.
نکته مهمی که در این بخش به صراحت در جلسه شورای امنیت مطرح شد، این بود که چندین طرح از سوی وزیر خارجه ما ارائه شد اما همگی رد شدند اما در یکی از موارد، اروپاییها ابتدا موافقت کردند اما پس از هماهنگی با طرف آمریکایی، این آمریکاییها بودند که آن را رد کردند. در همین جلسه، نماینده روسیه صراحتاً خطاب به نماینده فرانسه گفته است که «تو نتوانستی از اربابت اجازه بگیری»؛ تعبیری تند که نشاندهنده واقعیتی تلخ است که پشت این ماجرا اسرائیل و آمریکا قرار داشتند و اروپاییها عملا در این پرونده به بازیچهای در دست آنها تبدیل شدند.
اروپاییها البته در ظاهر میخواستند در نظم جدیدی که پس از جنگ روسیه و اوکراین در سطح جهان شکل گرفته است، جایگاه خود را تعریف کنند؛ اما در عمل جایگاه ایران را در کنار روسیه و چین دیدند و تلاش کردند این موقعیت را تضعیف کنند. آنها از «اسنپبک» بهعنوان ابزار فشار استفاده کردند، اما موتور اصلی این روند، آمریکا و اسرائیل بودند. تأسفبرانگیز است که قدرتهای اروپایی تا این حد اسیر بازیهای آمریکا و اسرائیل شدند و عملاً مسیر اقدامات دیپلماتیک را به بنبست کشاندند.
روسیه و چین قطعنامههای ضدایرانی را در عمل نادیده خواهند گرفت
بر اساس اظهارات مقامات چین و روسیه؛ به نظر میرسد این دو کشور به این قطعنامهها پایبند نخواهند بود؛ پکن و مسکو در آینده اجرایی شدن این قطعنامهها چه نقش و رویکردی خواهند داشت؟
در خصوص نقش روسیه و چین باید گفت که روسیه خود تحت تحریم است و بهراحتی میتواند این قطعنامهها را نادیده بگیرد. این کشور در عمل بارها اعتراض خود را صریح و شفاف بیان کرده است. چین هم در یک بیانیه سهجانبهای که با ایران و روسیه امضا کرد؛ موضع و انتقاد خود نسبت به اقدام تروییکای اروپا را اعلام کرد و نماینده چین در شورای امنیت بهصراحت اعلام کرد که بازگشت این قطعنامهها خلاف است.
با این حال، به نظر میرسد چین به دلیل ملاحظات خود، مخالفت علنی و رسمی با اصل قطعنامهها نکند، اما در عمل آنها را نادیده خواهد گرفت. روسیه هم تا زمانی که خود تحت تحریم است، مخالفت را هم علنی اعلام خواهد کرد و هم در عمل آنها را نادیده خواهد گرفت؛ اما پس از رفع تحریمهایش مشخص نیست که آیا همچنان با ایران همکاری خواهد کرد یا خیر.
به همین دلیل، مهمترین مسئله این است که ما باید در درجه اول به مردم خود تکیه، اقتصاد داخلی را تقویت و همزمان تلاش کنیم کشورهایی مانند چین، روسیه، هند، آفریقای جنوبی و برزیل را متقاعد کنیم که این تحریمها را نادیده بگیرند. حتی اگر موضع رسمی اتخاذ نکنند، کافی است در عمل آنها را اجرا نکنند. همانگونه که پیش از برجام نیز بسیاری کشورها رسماً مخالفتی با قطعنامهها نداشتند اما در عمل، آنها را نادیده میگرفتند و روابط اقتصادی خود را ادامه میدادند.
قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران هیچ مبنای حقوقی برای اقدام نظامی ندارند
میدانیم که اعمال تحریمها شرایط سختی در حوزه اقتصادی به وجود خواهد آورد و شما هم اشاره کردید اما یکی از مهترین دغدغه های مردم احتمال جنگ به واسطه این بازگشت قطعنامههاست، گرچه رژیم اسرائیل و آمریکا برای حمله به کشوری، چندان در پی مجوز قانونی و غیره نیستند اما آیا این قطعنامهها چنین مجوزی به آنها خواهد داد؟
قطعنامههای علیه ایران، تحت فصل هفتم منشور ملل متحد هستند، مواد ۳۹ تا ۵۲ این فصل ابزارهایی برای شورای امنیت در نظر گرفته که ضمانت اجرایی دارند. با این حال، تجربه نشان میدهد که ایران گرچه قطعنامهها از سال ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۰ علیه ایران وجود داشته اما هیچیک از آن قطعنامهها عملاً اجرا نشد. بنابراین، صرف قرار گرفتن ذیل فصل هفتم به معنای اجرای قطعی آنها نیست. آنچه تعیینکننده است، توان داخلی کشور، میزان تابآوری مردم و نحوه حضور فعال در صحنه بینالمللی است.
این میان بحث اینجاست که وقتی کشوری تحت فصل هفتم قرار میگیرد، بهعنوان تهدیدی برای صلح و امنیت جهانی معرفی میشود. در مواد ۴۰ و ۴۱ توصیهها و اقدامات سیاسی مطرح میشوند و همین میتواند زمینه فشارهای بیشتر را فراهم آورد.
در ماده ۴۱ به موضوع اقتصاد پرداخته شده و تحریمهای اقتصادی و مسائل مالی مطرح است. ماده ۴۲ اما به اقدامات نظامی اشاره دارد. نکته مهم اینجاست که در قطعنامههای مربوط به ایران هیچگاه به ماده ۴۲ استناد نشده و فقط تا ماده ۴۱ پیش رفتهاند. بنابراین، از نظر حقوقی آنها بهانهای برای اقدام نظامی علیه ایران ندارند.
با این حال، همانطور که گفته شد، برای متجاوزانی که هیچ اعتنایی به حقوق بینالملل ندارند، قطعنامهها ملاک محسوب نمیشوند. همانها به عراق تجاوز کردند بدون اینکه قطعنامه شورای امنیت داشته باشند؛ همانها به مراکز نظامی ایران حمله کردند بدون مجوز بینالمللی. این در حالی بود که آن مراکز زیر نظر آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار داشتند. در واقع، این نخستین بار در تاریخ است که چنین اتفاقی رخ میدهد.
باید توجه داشت که وقتی کشوری ذیل فصل هفتم قرار میگیرد و بهعنوان تهدیدکننده صلح و امنیت معرفی میشود، این موضوع بستری را فراهم میکند تا علیه آن کشور از نظر حقوقی، سیاسی یا اقتصادی اقداماتی انجام دهند. اما این به معنای داشتن مجوز برای اقدام نظامی نیست.
در این میان، موضوع دیگری نیز وجود دارد؛ در قطعنامه ۱۹۲۹ اشاره شده است که میتوانند کشتیهای ایران را بازرسی کنند تا ببینند آیا تجهیزات هستهای یا نظامی مرتبط با موشک دارند یا نه. همین مسئله میتواند بهانهای برای بازرسی کشتیهای ایران شود و این بازرسیها ممکن است به تنشهایی منجر شود که فضای نظامی ایجاد کند. اما بهجز این مورد، هیچ موضوع دیگری در قطعنامهها وجود ندارد که بتواند دستاویزی برای برخورد نظامی مستقیم با ایران باشد.
واقعیت آن است که در طول تمام ۹ سالی که این قطعنامهها صادر شده بود، مردم زندگی خود را داشتند و بسیاری از آنها هم در عمل از سوی کشورهای اجرا نمیشد یا نادیده گرفته میشود. هیچ یک از سوی ایران اجرایی نشده و به نظر میرسد این بازگشت هم بیشتر فضاسازی رسانهای باشد و ما تجربه زیستن با این تحریمها را داشتهایم.