سرمقاله
صفحات روزنامه
اخبار آنلاین
نوار غزه، منطقهای که بیش از دو دهه درگیر یکی از پیچیدهترین بحرانهای خاورمیانه بوده است، اکنون در آستانه تحولات مهمی قرار دارد. منازعه غزه، یکی از پیچیدهترین و طولانیترین بحرانهای منطقه خاورمیانه است که طی سالها، مقاومت گروههای فلسطینی، به ویژه حماس، نقش محوری در آن ایفا کرده است. اکنون که باطرح ترامپ دوطرف بامحوریت مصر و قطر به توافق موقت صلح دست یافتهاند، پرسش مهمی مطرح است: آیا این صلح به معنای پایان مقاومت و ضعف حماس خواهد بود؟ یا میتوان آن را به عنوان پیروزی استراتژیک و رویکردی جدید برای این گروه تعبیر کرد؟ به عبارتی صلح؛ فرصتی برای استراحت یا عقبنشینی؟ از نگاه برخی تحلیلگران، صلح غزه ممکن است به معنای پایان دوران مقاومت مسلحانه و کاهش نقش حماس در معادلات فلسطین و منطقه باشد. فشارهای بینالمللی، شرایط سخت اقتصادی، محاصره طولانیمدت و فرسایش منابع، از یک سو و تشدید فشارهای سیاسی از سوی اسرائیل و متحدان غربی از سوی دیگر، باعث شده تا حماس به فکر تغییر استراتژی بیفتد. در این نگاه، صلح یک عقبنشینی تاکتیکی است؛ فرصتی برای بازسازی، بازنگری در اهداف و شاید کنارهگیری از راهکارهای نظامی باشد. اما در سوی مقابل، بسیاری معتقدند که حماس با پذیرش صلح، عملاً یک پیروزی بزرگ کسب کرده است. چرا که این گروه توانسته است در مقابل قدرتمندترین ارتش منطقه و فشارهای اقتصادی سنگین، همچنان به عنوان بازیگری کلیدی باقی بماند چرا که اسرائیل در میدان نبرد برغم کشتار وحشتناک و ویرانی خانههای مردم نتوانست حتی یک اسیر را آزاد کند و مجبور شدند از طرحهای اولیه کوچ فلسطینیان و اسرائیلی کردن غزه صرف نظر کنند و اکنون حماس با استفاده از فضای جدید، نفوذ و مشروعیت سیاسی خود را تقویت خواهد کرد. صلح میتواند به معنای تغییر استراتژیک حماس باشد؛ تغییر از مقاومت صرفاً نظامی به مقاومت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی. این به معنای حفظ اهداف مقاومت، اما با ابزارها و روشهایی متفاوت و شاید مؤثرتر در عرصه دیپلماسی و توسعه اجتماعی است. صلح غزه نه پایان مقاومت است و نه لزوماً پیروزی حماس، بلکه آغاز مرحلهای جدید در روند پیچیده تحولات فلسطین است. اینکه این صلح به کدام سو خواهد رفت، بستگی به هوشمندی سیاسی حماس، حمایت مردمی، واکنش بازیگران منطقهای و جهانی و البته کیفیت اجرای توافقات دارد. اگرچه همگان باشناخت نسبت به بدعهدی نتانیاهو پیرامون تداوم صلح بسیار بدبین هستند. در نهایت، مقاومت در هر شکل و قالبی که باشد، در ذات خود خواهان عدالت، آزادی و حقوق انسانی است و صلح میتواند فرصتی برای تحقق این خواستهها باشد، اگر به جای پایان، نقطه آغازی برای تحولی پایدار در منطقه قلمداد شود. بازندگان و برندگان صلح غزه در بستر منطقهای: صلح در غزه میتواند نخستین گام به سوی کاهش تنشهای مزمن در منطقه باشد، اما پیامدهای آن برای گروههای مختلف بسیار متفاوت است. بازندگان اصلی این روند، جناحهای رادیکال اسرائیلی هستند که طی سالهای گذشته از بحران غزه برای توجیه سیاستهای سختگیرانه علیه ایران و تقویت موقعیت داخلی خود بهره بردهاند. آمارها نشان میدهد که نزدیک به ۶۰ درصد کابینه کنونی اسرائیل را اعضای جناحهای راستگرای افراطی تشکیل میدهند که احتمال دارد با کاهش بحران غزه، تمرکز خود را به عنوان «تهدید اصلی» به سمت ایران معطوف کنند. ممکن است با کاهش حمایتها و تغییر رویکردهای منطقهای در دوران پساصلح، موقعیت سیاسی و نظامی خود را از دست دهد. پیامدهای ژئوپلتیک صلح غزه : صلح غزه، بیش از یک توافق میان فلسطینیها و اسرائیل، بستری برای تغییرات ژئوپولتیک در خاورمیانه است که بسیاری از بازیگران منطقهای و فرامنطقهای در آن نقش دارند: •ایران: به عنوان حامی اصلی گروههای فلسطینی مسلح، ایران باید با دقت این تحول را مدیریت کند. صلح غزه فرصتی برای تهران است تا ضمن کاهش هزینههای نظامی، بر گسترش دیپلماسی و همکاریهای اقتصادی و امنیتی تمرکز کند. با این حال، باید آماده مقابله با تمرکز احتمالی اسرائیل و متحدانش بر تهدید ایران باشد. •اسرائیل: دولت نتانیاهو، در میان فشارهای داخلی و جناحهای رادیکال، ممکن است با پایان تنش غزه، سیاست خود را معطوف به مقابله مستقیمتر با ایران کند. این میتواند شامل افزایش عملیات اطلاعاتی و حتی حملات محدود نظامی باشد. •مصر: به عنوان همسایه جنوبی غزه و یکی از بازیگران کلیدی در روند صلح، نقش میانجی و حافظ امنیت مرزی را ایفا میکند. دولت قاهره از ثبات غزه استقبال میکند و میتواند به عنوان عامل تسهیلکننده همکاریهای منطقهای و گسترش پروژههای مشترک اقتصادی ایفای نقش کند. •کشورهای عربی حوزه خلیج فارس: برخی از این کشورها، که در سالهای اخیر به سمت عادیسازی روابط با اسرائیل گام برداشتهاند، صلح غزه را فرصتی برای کاهش تنش و افزایش همکاریهای اقتصادی و امنیتی میبینند. این موضوع میتواند به تحولات جدیدی در معادلات منطقهای منجر شود و ایران را در موقعیت دیپلماتیک پیچیدهتری قرار دهد. • ایالات متحده آمریکا: آمریکا به عنوان میانجی سنتی مذاکرات صلح و حامی اصلی اسرائیل، نقش کلیدی در تضمین یا بر هم زدن این روند دارد. واشنگتن ممکن است با کاهش بحران غزه، تمرکز بیشتری بر سیاستهای ضدایرانی خود معطوف کند، که میتواند فشارهای بینالمللی علیه ایران را افزایش ایران در این وضعیت پیچیده باید چند رویکرد همزمان را در دستور کار قرار دهد: 1. تقویت دیپلماسی منطقهای: استفاده از فرصت کاهش تنشها برای گسترش روابط با کشورهای منطقه و حتی برخی کشورهای عربی، به منظور کاهش انزوای سیاسی و اقتصادی. 2. آمادگی نظامی و امنیتی: افزایش توان دفاعی و امنیتی در برابر تهدیدات احتمالی اسرائیل و متحدانش، با تمرکز بر سامانههای دفاعی و تقویت همکاریهای اطلاعاتی با متحدان منطقهای. 3. بازنگری در سیاست حمایت از گروههای فلسطینی: تطبیق سیاستها و حمایتها با شرایط جدید منطقهای و تمرکز بر حمایتهای سیاسی و دیپلماتیک به جای نظامی، که میتواند در بلندمدت تأثیرگذاری ایران را حفظ کند. صلح غزه بشرط تداوم میتواند نقطه عطفی در روند تحولات خاورمیانه باشد که هم فرصتها و هم چالشهای فراوانی برای ایران به همراه دارد. این روند نه تنها جایگاه بازیگران مختلف را تغییر میدهد بلکه معادلات قدرت و نفوذ را نیز دستخوش تحولات اساسی میکند. ایران باید با درک عمیق از نقش سایر بازیگران و سناریوهای محتمل، راهبردی هوشمندانه، متوازن و چندوجهی برای بهرهبرداری از فرصتها و مدیریت تهدیدها اتخاذ کند.