سرمقاله
صفحات روزنامه
اخبار آنلاین
در هفتههای اخیر، همزمان با تشدید تحریمها علیه برخی نهادهای اقتصادی و تداوم بنبست در روابط با اروپا و منطقه، نگاهها بار دیگر به عملکرد وزارت امور خارجه دوخته شده است. اینبار اما پرسش اصلی فراتر از عملکرد فردی وزیر یا تیم دیپلماسی است؛ موضوع اصلی جایگاه واقعی وزارت خارجه در ساختار سیاستگذاری کشور است. آیا وزارت خارجه در عمل سیاستگذار است یا تنها اجراکننده تصمیماتی است که در جای دیگر گرفته میشود؟
در ماجرای عضویت ایران در سازمانهای منطقهای مانند بریکس یا شانگهای، بارها مشاهده شد که رسانههای رسمی کشور ورود به این پیمانها را «بسیار رؤیایی » جلوه دادند، درحالیکه بسیاری از کارشناسان هشدار دادند که این عضویتها فاقد پشتوانه برنامهریزیشده برای بهرهبرداری اقتصادی یا سیاسی هستند. وزارت خارجه در این روند، بیشتر در نقش ناظر ظاهر شد تا طراح یا تحلیلگر مزایا و چالشها.
از سوی دیگر، در بحرانهای مهم منطقهای مثل تحولات سوریه، جنگ غزه یا ناآرامیهای افغانستان، صدای واحدی از دستگاه دیپلماسی به گوش نمیرسد. در بسیاری از موارد، بیانیههای تند و غیرحرفهای از تریبونهای غیررسمی، فضای مانور دیپلماتهای رسمی را محدود میکند. این چندصدایی، وجهه ایران را در عرصه بینالملل مبهم و بعضاً متناقض جلوه میدهد.
نمونه مهم دیگر در ماجرای توافق با عربستان سعودی با میانجیگری چین دیده شد. درحالیکه وزارت خارجه به عنوان بازیگر اصلی این توافق معرفی شد، شواهد نشان میدهد که نهادهای غیردولتی و امنیتی نقش محوریتری در فرآیند مذاکرات ایفا کردهاند. چنین روندی، اگرچه ممکن است در کوتاهمدت به نتیجهای قابلقبول منجر شود، اما در بلندمدت، جایگاه دیپلماسی حرفهای را تضعیف میکند.
افزونبراین، روند فرسایشی مذاکرات احیای برجام، عملاً وزارت خارجه را به یک بازیگر صحنهگردانِ بدون اختیار تبدیل کرده است. وزیر امور خارجه بارها بر آمادگی ایران برای «بازگشت به توافق» تأکید کرده، اما تصمیمگیری نهایی در سطحی بالاتر و مبهمتر صورت میگیرد. این دوگانگی، از اعتماد طرفهای خارجی کاسته و بر ابهامها افزوده است.
سخن گفتن از اصلاح وزارت امور خارجه بدون اصلاح ساختار تصمیمگیری سیاست خارجی، بهنوعی نادیدهگرفتن مسئله اصلی است. اگر هدف، داشتن یک دیپلماسی کارآمد و متناسب با منافع ملی است، باید ابتدا روشن شود که سیاست خارجی کشور در کجا تدوین میشود، و وزارت خارجه در کجای این فرآیند قرار دارد.
دیپلماسی ایران برای عبور از وضعیت فعلی، نیازمند «اختیار» پیش از «ابتکار» است.
تغییر وزرا و تیمها بدون تغییر میدان بازی، تنها جابهجایی مهرهها در صفحهای بیقاعده خواهد بود.
برای بازسازی سیاست خارجی، باید میدان را به دیپلماتهای حرفهای بازگرداند و نهادهای مداخلهگر را محدود کرد. تنها در این صورت است که وزارت خارجه میتواند از یک مأمور اجرایی، به معمار منافع ملی بدل شود.