سرمقاله
صفحات روزنامه
اخبار آنلاین
در روزهایی که خاورمیانه بار دیگر روی لبهی بحران حرکت میکند، سه خبر در ظاهر جدا از هم، در کنار یکدیگر معنای تازهای پیدا کردهاند؛ پیام دوستی و «عدم تمایل به جنگ با ایران» از سوی نخستوزیر اسرائیل که از طریق ولادیمیر پوتین به تهران منتقل شد؛
لغو دیدار برنامهریزیشده میان ترامپ و پوتین؛
و اظهارات تازهی رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، دربارهی احتمال جنگ مجدد میان ایران و اسرائیل.
سه رویداد متفاوت، اما در عمق خود به یک نقطهی مشترک میرسند؛ بازتعریف قدرت در خاورمیانه و نقش ایران در معادلهی جدید.
ولادیمیر پوتین چندی پیش اعلام کرد که بنیامین نتانیاهو از او خواسته پیام صلح اسرائیل را به ایران منتقل کند: «ما با ایران جنگی نداریم.»
در ظاهر، این جمله میتواند نشانهی عقبنشینی از مسیر درگیری باشد، اما در جهان سیاست، پیامهای صلح گاه بیش از آنکه برای صلح باشند، برای زمانخریدن یا کنترل فضا صادر میشوند.
اسرائیل در شرایطی این پیام را فرستاده که هم با بحران سیاسی داخلی مواجه است و هم نگران گسترش توان دفاعی و نفوذ منطقهای ایران. بنابراین، این پیام بیش از آنکه اعلام دوستی باشد، میتواند تلاشی برای مدیریت موقت تنش تلقی شود.
همزمان، لغو دیدار میان دونالد ترامپ و ولادیمیر پوتین نیز پیام دیگری در خود دارد. واشنگتن نمیخواهد مسکو نقش اصلی در میانجیگری میان تهران و تلآویو را به دست آورد.
روسیه از مدتها پیش در تلاش است تا خود را به عنوان «میانجی معتبر» در بحرانهای منطقهای معرفی کند، و آمریکا از این رقابت خشنود نیست. لغو این دیدار شاید نشانگر آغاز فصل تازهای از رقابت برای نفوذ در خاورمیانه باشد؛ جایی که هر حرکت دیپلماتیک میتواند بر توازن قدرت اثر بگذارد.
در این میان، رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، با اظهارات جدیدش دربارهی احتمال جنگ مجدد میان ایران و اسرائیل، بار دیگر نام خود را در صدر خبرها قرار داد.
اما اینبار، سخنان گروسی را نمیتوان صرفاً در چارچوب فنی تفسیر کرد. او از مدتی پیش در پی آن است که در انتخابات آیندهی دبیرکلی سازمان ملل متحد نامزد شود.
برای موفقیت در چنین مسیری، حمایت بلوک غرب، بهویژه اروپاییها، آمریکاییها و لابیهای نزدیک به اسرائیل، نقشی تعیینکننده دارد. در نتیجه، مواضع گروسی را باید نه فقط در قالب دغدغههای هستهای، بلکه بهعنوان بخشی از بازی سیاسی جهانی ارزیابی کرد.
اگر این سه رویداد را کنار هم بگذاریم، مثلثی شکل میگیرد که در رأس آن، ایران قرار دارد:
روسیه با پیام صلح، بهدنبال تثبیت جایگاه خود در منطقه است؛
آمریکا با لغو دیدار، میخواهد مانع از تقویت نفوذ مسکو شود؛
و گروسی با هشدارهای پیاپی، هم فشار بینالمللی را بر ایران حفظ میکند و هم برای آیندهی سیاسی خود امتیاز جمع میکند.
در این میان، هر سه طرف از «ایران» به عنوان محور بازی استفاده میکنند؛ گاهی برای معامله، گاهی برای تهدید، و گاهی برای مشروعیتبخشی به نقش خود در معادلهی جهانی.
در چنین شرایطی، سیاست ایران باید میان دو خط باریک حرکت کند، اعتماد محتاطانه و هوشیاری استراتژیک.
نه میتوان پیام صلح را سادهلوحانه باور کرد، نه هشدار جنگ را بیاهمیت گرفت.
ایران باید از فرصت گفتوگو و کاهش تنش بهره ببرد، اما در عین حال، درک دقیقی از اهداف پشت پرده داشته باشد.
دیپلماسی فعال و هوشمند، امروز بیش از همیشه ضرورت دارد؛ دیپلماسیای که بر پایهی تعریف منافع ملی حرکت کند، نه در واکنش به بازی دیگران.
خاورمیانه امروز صحنهای است که در آن هر لبخند میتواند مقدمهی یک معامله باشد و هر هشدار، نشانهی فشاری سیاسی.
ایران اگر بخواهد در این میدان بماند و بازی را ببرد، باید از حالت «واکنشی» خارج شود و به «طراح صحنه» تبدیل گردد.
در جهانی که سیاست با پیام و رسانه و رقابت تعریف میشود، کشوری برنده است که هم بازی را بفهمد و هم قواعد آن را بازنویسی کند.