سرمقاله
صفحات روزنامه
اخبار آنلاین
بحران آب در ایران، امروز نه تنها یک بحران طبیعی، بلکه به یک چالش ساختاری تبدیل شده است. با توجه به کاهش منابع آبی، تغییرات اقلیمی و رشد بیرویه جمعیت، ایران با چالشی جدی در این زمینه مواجه است. با این حال، تمرکز صرف بر عوامل طبیعی مانند بارش کم یا اقلیم خشک، ما را از درک ریشههای اصلی بحران دور میکند. واقعیت این است که بحران آب در ایران بیش از آنکه نتیجه محدودیتهای طبیعی باشد، حاصل مجموعهای از تصمیمات نادرست، سیاستگذاریهای شتابزده و مدلهای مدیریتی ناپایدار است که وضعیت موجود را به شدت پیچیده کردهاند.
بحران آب در ایران برخلاف آنچه که معمولاً به نظر میرسد، تنها مسئلهای فنی و مهندسی نیست که با ساخت سد و انتقال آب حل شود. این بحران، عملاً مسئلهای پیچیدهتر از کمبود منابع است. مشکل در تصمیمگیریهای غیرکارشناسی، قوانین بیاثر و عدم هماهنگی میان نهادهای مختلف است. در حقیقت، در شرایطی که بیشتر کشورهای جهان، حتی آنهایی که در اقلیمهای خشک و نیمهخشک قرار دارند، به اصلاح الگوهای مصرف و بهرهوری از منابع آب پرداختهاند، ایران همچنان در مسیر افزایش عرضه منابع آب بهجای مدیریت تقاضا و کاهش مصرف پیش میرود.
در ایران، دههها سیاستگذاری آبی به شدت وابسته به راهکارهای سازهای مانند سدسازی و پروژههای انتقال آب بوده است. این مدل در بسیاری از مواقع نه تنها بحران آب را کاهش نداده بلکه به تشدید مشکلات محیطزیستی، اجتماعی و اقتصادی منجر شده است. پروژههایی که با هدف افزایش ظرفیت عرضه آب طراحی شدهاند، به ندرت به بازدهی مورد انتظار رسیدهاند و بسیاری از آنها مشکلات جدیدی مانند فرونشست زمین، تخریب زیستگاهها و نابودی منابع زیرزمینی را به همراه داشتهاند.
اما تجربههای موفق دیگر کشورها نشان میدهد که راهحلها تنها در افزایش ظرفیت عرضه منابع آب محدود نمیشود. بسیاری از کشورهای خشک و نیمهخشک جهان، که شرایط ایران دارند. به جای تمرکز صرف بر روی افزایش ظرفیتهای عرضه، به مدیریت تقاضا، اصلاح شیوههای مصرف و بهرهوری از منابع آب پرداختهاند. ایران نیز باید به سمت اصلاح سیاستها و اتخاذ رویکردهایی حرکت کند که همزمان با مدیریت منابع آب، تقاضای عمومی برای مصرف این منابع را بهطور مؤثر کنترل و کاهش دهد.
بحران آب در ایران به شدت تحت تأثیر سیاستهای کوتاهمدت و ناهماهنگ قرار دارد. از قوانین ناکارآمد تا تصمیمات شتابزده، همه این عوامل دست به دست هم دادهاند تا بحران آب به تهدیدی جدی برای آینده کشور تبدیل شود. بهعنوان نمونه، تخصیصهای بیضابطه آب، رسمیت دادن به چاههای غیرمجاز و نظارت ناکافی بر نحوه مصرف آب در بخشهای مختلف، همه از عواملی هستند که این بحران را تشدید کردهاند.
برای مقابله با بحران آب، ضروری است که اصلاحات بنیادین در سیاستگذاریها و قوانین مرتبط با منابع آب صورت گیرد. قوانین باید بهگونهای طراحی شوند که نهتنها از تخریب منابع آب جلوگیری کنند، بلکه امکان بازدارندگی و پیگیری تخلفات را فراهم کنند. همچنین، باید یک نظام هماهنگ و یکپارچه برای مدیریت منابع آب ایجاد شود که در آن تمامی ذینفعان، از جمله کشاورزان، صنایع، محیطزیست، و نهادهای دولتی، بهطور مؤثر مشارکت داشته باشند.
برای عبور از بحران آب، ایران نیاز به تغییر در رویکردهای فعلی دارد. این تغییر شامل چندین محور کلیدی است:
1. انتقال از سیاستهای مقطعی به سیاستگذاریهای پایدار سیاستگذاریها باید بر اساس تحلیلهای بلندمدت و پایدار طراحی شوند، نه صرفاً برای حل مسائل فوری.
2. توسعه مدیریت تقاضا بهجای تمرکز بر افزایش عرضه، باید سیاستهایی برای کاهش مصرف و افزایش بهرهوری از منابع آب طراحی شود.
3. اصلاح قوانین و سیاستها: قوانین موجود باید بازنگری شوند تا بتوانند در برابر تخلفات ایستادگی کنند و از هدررفت منابع جلوگیری نمایند.
4. همکاری و هماهنگی بین نهادها برای حل بحران آب، همه نهادهای مسئول باید در یک فرآیند یکپارچه و هماهنگ بهطور فعال مشارکت داشته باشند.
بحران آب در ایران نه یک بحران ساده است که با پروژههای فنی به پایان برسد، بلکه چالشی پیچیده است که نیازمند اصلاحات اساسی در نحوه مدیریت منابع آب و تصمیمگیریهای مرتبط با آن است. برای عبور از این بحران، باید از سیاستگذاریهای مقطعی و راهحلهای کوتاهمدت فاصله گرفت و به سمت استراتژیهای پایدار و جامع حرکت کرد. ایران باید با نگاه به تجربیات جهانی، بهویژه در مدیریت تقاضا و افزایش بهرهوری منابع، تغییرات اساسی در سیاستها و حکمرانی آب خود ایجاد کند. در غیر این صورت، بحران آب میتواند به تهدیدی جدی برای آینده کشور تبدیل شود.