کد خبر: 56822 | صفحه ۱ | تاریخ: 19 آذر 1404
اگر روابط تهران و اروپا متفاوت از امروز بود / جلال خوشچهره
شاید اگر روابط تهران و بروکسل(پایتخت اتحادیه اروپا) متفاوت از امروز بود، میشد چنین تصور کرد که باردیگر این دو در یک "همسویی مشارکتپذیر و راهگشا" در برابر سیاست چیرهطلبانه واشنگتن قرار میداشتند. این همسویی از آنرو مهم و تا حدود زیاد به رویکرد "راهبردی" نزدیک بود که مقاومت به نسبت جانداری را در برابر یکجانبهگرایی دولت "دونالد ترامپ" شکل میداد. در واقع نگرش تقلیلگرایانه دولت ترامپ به اروپا و تحقیر آن با الفاظ کمبدیل در "سند راهبردی امنیت ملی آمریکا"، شکاف در جبهه متحدان غربی را برجستهتر از هرزمان پس از پایان جنگ سرد کرده است. همین مهم میتوانست برای تهران فرصت ساز باشد؛ اگر فرصتها نسوخته بود.
دولت ترامپ جمعه(پنجم دسامبر 2025) با انتشار سند راهبردی امنیتملی ایالاتمتحده یک واقعیت مفهومی را به نهتنها جامعهبینالملل، بلکه جامعه جهانی نشان داد. در این سند که بلافاصله با استقبال کرملین روبرو شد،دولت مستقر کنونی در ایالات متحده به روشنی ابراز کرد که میخواهد بازیگر نفعجویی باشد که برای تحقق منافع خود، کمترین تمایل را به توزیع منافع میان متحدان اروپایی خود دارد. از این رو سند منتشر شده را میتوان در چارچوب انگارههای ترامپ از موقعیت چیرگی طلبی واشنگتن در دوران حاضر تفسیر کرد. این انگارهها در بستری از باورهاست که عبارتند از؛ منفعت جویی یکجانبه در حفظ مقتدرانه برتری اقتصادی و تکنولوژیک؛ برتری نظامی بلامعارض؛ آماده بودن ارتش این کشور برای دست زدن به هرگونه اقدام نظامی به صورت یکجانبه با هدف اعمال "اراده مبتنی بر قدرت" بدون نیاز به مشارکت دیگران؛ توانایی صدور تجاوزکارانه نوع رژیم مطلوب خود با بهانهتراشیهایی شبیه آنچه اکنون در ونزوئلا جریان دارد. ترامپ در یکسال استقرار دولت دوم خود کوشیده است به جامعه بینالملل چنین القا کند که قدرتی چیره و تجدیدنظر طلب است که با درمانده خواندن متحد دیرین خود؛ یعنی اروپا، میخواهد طرحی نو در شکل دهی به نظم بینالمللی دراندازد.
سیاست دولت ترامپ در قبال جنگ اوکراین و تلاش برای تحمیل صلح به کیف براساس فرمول واشنگتن، جدا از نادیده گرفتن حق حاکمیت سرزمینی اوکراین و حتی بیاعتبار کردن "تفاهمنامه بوداپست" در سال 1994 میلادی است بلکه نوعی تحمیل تحقیر به اروپا نیز هست. ترامپ با کمرنگ کردن نقش اروپا در تعاملات مربوط به مذاکرات پایان بخشی به جنگ اوکراین _ روسیه، جایگاه بروکسل را در هرگونه تغییر در مرزهای اروپایی، اتحادیه اروپا و حتی ناتو به اندازه یک "ناظر منفعل" کاهش داده است.
در تفاهمنامه بوداپست، اوکراین به همراه بلاروس و قزاقستان و نیز با حضور و امضاء رئیسان جمهور ایالات متحده و فدراسیون روسیه خلع سلاح اتمی را پذیرفتند و به پیمان منع اشاعه سلاحهای هستهای پیوستند. شرط مهم برای انجام این امر آن بود که کشورهای امضاء کننده متعهد باشند که در ازای واگذاری زرادخانههای هستهای، سه کشور یاد شده از موارد زیر برخوردار شوند: احترام به استقلال و حاکمیت آنها در مرزهایشان؛ پرهیز از هرگونه تهدید یا استفاده از زور علیه آنها؛ در صورتی که هریک از آنها(سه کشور) با اقدام تجاوزکارانه یا تهدید روبرو شدند، شورای امنیت به کمک آنها بشتابد. همچنین در تفاهمنامه قید شد که از سلاح هستهای علیه سه کشور هرگز استفاده نشود.
اروپا اما در این میان چه انتخابی دارد؟ در آینده چه باید کند؟ آیا لازم است به سرعت به ایجاد "توازن قدرت" بیندیشد؟ یا به "همراهی عافیتطلبانه" با واشنگتن تن دهد؟ در این صورت چه پیامدهایی را میتوان برای هریک از دو گزینه یاد شده در نظر آورد؟ دیدار چهار جانبه "امانوئل ماکرون" رئیس جمهور فرانسه، "کیراستارمر" نخستوزیر بریتانیا، "فردریشمرتس" صدر اعظم آلمان و "ولادیمیر زلنسکی" در داونینگ استریت (یکشنبه هفتمدسامبر) یکی از آخرین نمایشهای اروپائیان برای نه تنها تلاش در تأثیرگذاری بر رویکرد تحمیلی ترامپ به چگونگی پایان جنگ در اوکراین بود؛ بلکه تصویری از انفعالی است که اروپائیان را دربرابر تحمیل سیاست چیرگیطلبانه واشنگتن قرار دادهاست. این سیاست، گوناگونی را نمیپذیرد و میکوشد نگرش خود را بالاتر از دیگران قرار دهد.
اروپائیان در برابر دو گزینه قرار دارند: قبول چیرگی یا برقراری توازن قدرت. این وضع همانگونه است که تهران اکنون و در منازعه با واشنگتن با آن روبروست. اروپا برای برقراری توازن قدرت به الزامهایی نیازمند است که یکی از اصلیترین آنها وجود همپیمانان یا شریکان منطقهای؛ به ویژه در نقطهای از جهان مانند خلیج فارس است. تهران نیز با نگاه به تجربههای چهاردهه گذشته و حتی تجربه خروج واشنگتن از برجام، میتوانست در این هنگام به "همدلی" _ و نه حتی همسویی_ اروپا در کاستن از حلقه فشار واشنگتن امیدوار باشد؛ شاید اگر روابط تهران و بروکسل(پایتخت اتحادیه اروپا) متفاوت بود از آنچه امروز هست.