کد خبر: 57043 | صفحه ۴ | فرهنگ و هنر | تاریخ: 24 آذر 1404
وقتی مرگ به موتور روایت تبدیل میشود
طغیان قتل در نمایش خانگی
در حالی که تولیدات شبکه نمایش خانگی در سالهای اخیر رشد قابلتوجهی داشته، بررسی مجموعههای پخششده در ۲ سال اخیر نشان میدهد محوریت قتل و روایتهای مبتنی بر خشونت فیزیکی، بیش از هر زمان دیگری به الگوی غالب داستانپردازی تبدیل شده است روندی که پرسشهای جدی درباره پیامدهای اجتماعی و فرهنگی آن را پیشروی سیاستگذاران، پژوهشگران و خانوادهها قرار میدهد.
نمایش خانگی طی سالهای اخیر به یکی از مهمترین بسترهای سرگرمی و مصرف فرهنگی در ایران تبدیل شده است. گسترش ویاودیها و افزایش تعداد مخاطبان موجب شده تا این رسانه نقش قابلتوجهی در شکلدهی به سلیقه و ذائقه عمومی ایفا کند. با این حال بررسی روند تولید سریالها در سالهای ۱۴۰۳ و ۱۴۰۴ نشان میدهد که غلبه قتل و خشونت به عنصر اصلی روایتها تبدیل شده است.
به گزارش ایرنا، تقریباً همه سریالهای شاخص این ۲ سال، از پوست شیر، سرگیجه و جنگل آسفالت تا زخم کاری، برتا، شغال و محکوم بر محور یک یا چند قتل بنا شدهاند. گویی حذف فیزیکی شخصیتها نه به عنوان یک ضرورت دراماتیک، بلکه به عنوان یک ابزار پیشبرد داستان تبدیل شده است. این روند موجب شکلگیری نگرانیهایی شده است که فراتر از کیفیت محتوایی سریالهاست و به اثرات اجتماعی و روانی آن مربوط میشود.
طراحی روایتها با الگوی مشترک خشونت
بررسی سریالهای ۲ سال اخیر نشان میدهد که روایتها با یک الگوی مشترک خشونت طراحی شدهاند. در اغلب این آثار قتل به عنوان نقطه آغاز داستان معرفی میشود و شخصیتها غالباً افراد آسیبدیده، خشمگین و آماده اقدام خشونتآمیز هستند. این ویژگی در سریالهایی مانند پوست شیر، سرگیجه و جنگل آسفالت به صورت قتل نوجوان یا جوان آغاز میشود و مسیر داستان حول پیگیری و انتقام شکل میگیرد.
در مجموعههای جانسخت، برتا، شغال و محکوم، خشونت بیشتر در قالب اکشن و تعقیب و گریزهای خشونتآمیز ارائه شده است. در این سریالها قتل دیگر نقطه اوج نیست بلکه بخشی از بافت اصلی روایت است و مخاطب به مرور با ریتم تند خشونت همراه میشود.
ازازیل، تاسیان و داریوش تلاش کردهاند عمق روانی شخصیتها را پررنگ کنند و انگیزههای قتل را به عنوان بخشی از تراژدی شخصیتها نشان دهند با این حال در عمل محور داستان همچنان قتل و خشونت باقی مانده است و پایانبندیها با خون و انتقام گره خوردهاند.
آبان، از یاد رفته و وحشی نیز به بررسی فرآیندی از زوال اخلاقی و روابط خانوادگی و اجتماعی میپردازند که منجر به قتل میشود. خشونت در این سریالها بیشتر روانی است تا اکشن و با تمرکز بر نفرت، کینه و حذف تدریجی شخصیتها پیش میرود.
تکرار خشونت با ادراک مخاطب چه میکند؟
بررسی محتوایی این سریالها نشان میدهد به جای تنوع ژانر، تمرکز ویژهای بر خشونت و قتل دارند این الگو دارای مشخصههایی از جمله آغاز داستان با قتل به عنوان محرک روایت، شخصیتهای خشمگین و آماده خشونت که تصمیمات اخلاقی محدودی دارند، عادیسازی مرگ و حذف فیزیکی شخصیتها به عنوان ابزار داستان و نمایش جزئیات خشونت و قتل بدون محدودیت است.
این ویژگیها موجب شده تا مخاطب با انتظار مداوم قتل و خشونت مواجهه شود و خشونت به یک عنصر رایج و پذیرفته شده در روایتها تبدیل شود. کارشناسان معتقدند تکرار خشونت و قتل در روایتهای تصویری میتواند ادراک مخاطب از امنیت اجتماعی، روابط انسانی و ارزشهای اخلاقی را تحت تاثیر قرار دهد. همچنین کودکان و نوجوانان که بخش قابل توجهی از مخاطبان این رسانه هستند ممکن است نسبت به خشونت حساسیت کمتری پیدا کنند و الگوهای رفتاری نادرستی شکل بگیرد.
چرا خشونت در تولیدات نمایش خانگی زیاد شده است؟
بررسی عوامل مختلف نشان میدهد که چند عامل کلیدی باعث شده سریالهای ۲ سال اخیر بر محور خشونت و قتل ساخته شوند. اول رقابت شدید بین پلتفرمها، افزایش مخاطب و نیاز به حفظ اشتراک موجب شده تا تولیدکنندگان به سمت ژانر پرتنش و هیجانی سوق پیدا کنند. از نگاه سازندگان قتل و خشونت ابزاری برای جذب مخاطب بیشتر است.
در واقع ادامه روند کنونی نه تنها کیفیت محتوا را کاهش میدهد بلکه پیامدهای روانی، اجتماعی و اخلاقی جدی برای جامعه دارد
دوم الگوبرداری از سریالهای خارجی و تقلید ناقص از ژانر جنایی نیز یکی دیگر از عوامل است. بسیاری از نویسندگان سعی کردهاند فرمول موفق سریالهای خارجی را پیاده کنند اما با حذف لایههای پیچیده و افزودن خشونت، کیفیت محتوایی کاهش یافته داده است.
سوم فقدان نظام نیازسنجی فرهنگی باعث شده تا تولیدکنندگان ندانند جامعه چه خلأهایی دارد و چه محتوایی نیاز دارد در نتیجه سادهترین راه یعنی تمرکز بر قتل و خشونت انتخاب شده است.
و در نهایت چهارم بحران خلاقیت و ضعف فیلمنامه نیز عامل مهمی است. قتل و خشونت به عنوان میانبُر برای ایجاد تنش و کشش داستانی جایگزین روایتهای پیچیده و شخصیتپردازی عمیق شده است.
اثرات اجتماعی و روانی خشونت سریالی در جامعه چیست؟
عادیسازی خشونت، کاهش حساسیت نسبت به اخبار خشونتآمیز، افزایش اضطراب اجتماعی و تهدید احساس امنیت روانی از جمله پیامدهای مستقیم این محتواست. مخاطبان نوجوان و جوان ممکن است خشونت را به عنوان ابزار مشروع برای حل تعارض بپذیرند و این امر بر ارزشهای اخلاقی و روابط انسانی اثرگذار است. بنابراین نمایش قتل به عنوان عنصر جذاب داستان همچنین گفتوگو و حل مساله را در زندگی واقعی کمرنگ میکند و خشونت به عنوان راهحل غالب معرفی میشود.
در روایتهایی همچون این سریالها، که تعارضها همواره با حذف یا خشونت حل میشود، الگوی ناسالمی از حل مسئله به مخاطب القا میشود. تکرار چنین الگوهایی میتواند بر مهارتهای ارتباطی، تابآوری و نوع مواجهه افراد با تعارضها اثر مخرب داشته باشد و خشونت کلامی یا رفتاری را در روابط روزمره افزایش دهد.
همچنین وقتی بخش بزرگی از تولیدات پربیننده بر قتل و رفتارهای خشونتآمیز استوار باشد، حساسیت روانی جامعه نسبت به خشونت کاهش مییابد. بهتدریج قتل، تهدید و انتقامجویی از امر استثنایی به روایتی عادی و پیشبینیپذیر تبدیل میشود و این عادیسازی میتواند بر آستانه تحمل خشونت در زندگی روزمره اثر بگذارد.
آنچه کارشناسان میگویند
در ادامه، برای روشنتر شدن ابعاد این روند، نظر چند روانشناس و جامعهشناس را که در سالهای اخیر درباره رشد خشونت در سریالهای شبکه نمایش خانگی هشدار دادهاند، مرور میکنیم.
خشونت تبدیل به کالای رسانهای شده است
در نشست تخصصی فرهنگستان هنر با موضوع «بازتابی بر خشونت در آثار نمایشی ایران» امیرحسین جلالی ندوشن روانپزشک اجتماعی هشدار داده که در سالهای اخیر سریالها و فیلمهای منتشرشده از طریق شبکه نمایش خانگی و پلتفرمها نه تنها خشونت را بهعنوان ابزاری دراماتیک بلکه بهعنوان یک کالای رسانهای سودآور پذیرفتهاند.
به گفته او آثار پربازدیدی مثل زخم کاری، پوست شیر، یاغی و جدیدتر وحشی، نمونههاییاند که خشونت را به زبان فرهنگی حتی «زیباییشناختی» بازنمایی کردهاند. این یعنی خشونت دیگر صرفاً نشانه بحران نیست بلکه دارد بهعنوان هنجار نمایشی پذیرفته میشود.
جلالی تاکید کرده که وقتی خشونت به این شکل نهادینه شود، مخاطب نسبت به صحنههای خشن حساسیت خود را از دست میدهد خشونت «عادی» میشود. اگر قرار است خشونت بازنمایی شود باید با نقد و نشان دادن عواقب آن همراه باشد نه صرفاً برای جلب مخاطب و فروش.
خشونت خام و بدون تحلیل، روح و روان جامعه را تهدید میکند
در گفتوگویی با سیما فردوسی روانشناس خانواده و عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی عنوان کرده که نمایش مکرر خشونت در آثار شبکه نمایش خانگی میتواند آثار مخربی بر سلامت روان مخاطبان داشته باشد. به گفته او در حالی که برخی آثار ممکن است بازتاب واقعیتهای اجتماعی باشند اما بسیاری از آنها بدون بررسی روانشناختی و جامعهشناختی تولید میشوند. نتیجه این است که بیننده صرفاً خشونت را ببیند بدون اینکه درباره پیامدها، انگیزهها و عواقب آن چیزی بفهمد این بیتحلیلی خطرناک است چون میتواند قبح خشونت را بشکند.
فردوسی تاکید کرده که آثار خشن نباید در اختیار کودکان و نوجوانان قرار بگیرند چون آنها بیشتر تحت تأثیر قرار میگیرند و ممکن است خشونت را بهمثابه راهحل یا طبیعی ببینند.
خشونت عریان؛ محرک رفتارهای خشن در جوانان
مونا فلسفی روانشناس اجتماعی در این باره هشدار داده که نمایش صحنههای خشونتآمیز به صورت مکرر و بدون نظارت میتواند به آسیب روانی و اجتماعی منجر شود. فلسفی توضیح داده اگر خشونت صرفا برای جذابتر کردن داستان یا جذب مخاطب به کار رود ـنه با هدف نقد یا آسیبشناسی این کار میتواند به نوعی تحریک مخاطب برای پرخاشگری خشونت یا رفتارهای ناسالم منجر شود.
او تاکید کرده است که سهم آثار نمایشخانگی در خشن شدن جامعه جدی است هرچند ممکن است اثرش تدریجی باشد بنابراین سازندگان و مسئولان فرهنگی باید با مشاوره روانشناسان و جامعهشناسان آثار تولید کنند.
خشونت را نمیتوان پنهان کرد باید عللش واکاوی شود
سمیه فریدونی جامعه شناس نیز در گفتگویی عنوان کرده که خشونت جزئی از واقعیت جامعه است و نمیتوان آن را بهکل نفی کرد اما بازنمایی آن نیازمند تحلیل است. وظیفه فیلمسازان و سریالسازان تنها بازنمایی نیست باید علل خشونت در جامعه نیز واکاوی شود.
او معتقد است که حذف خشونت از آثار هنری لزوماً راهحل نیست بلکه روایت مسئولانه و همراه با تحلیل و نمایش پیامدهاست که میتواند به آگاهی اجتماعی کمک کند. نمایش خشونت صرفا برای شوک دادن یا جذب مخاطب کاری درست نیست.
اما در همه این بررسیها و تحلیلها و مصاحبهها، نکته مرکزی این است که خشونت صرفا به عنوان ابزار درام پذیرفته شده و حتی کالایی پرسود شده نه وسیله نقد یا بررسی اجتماعی، این یعنی عادیسازی خشونت. مخاطب آسیبپذیر به ویژه نوجوانان و جوانان هستند و وقتی خشونت به صورت مکرر و بدون تحلیل دیده شود ممکن است الگو شود یا دستکم حساسیت نسبت به خشونت کاهش یابد.
کارشناسها تاکید دارند اگر قرار است خشونت در روایت وجود داشته باشد باید همراه با تحلیل روانشناختی، اجتماعی، اخلاقی باشد یعنی نشان داده شود که خشونت عواقب دارد، تقبیح شود، نه تجلیل یا طبیعیسازی همچنین هشدار داده شده که این روند میتواند به آسیب اجتماعی منجر شود یعنی منجبر به افزایش پرخاش، خشونت واقعی، کاهش همدلی، کاهش تابآوری اجتماعی شود و در مقابل برخی جامعهشناسها میگویند حذف مطلق خشونت هم راهحل نیست بازنمایی واقعیت مهم است ولی با مسئولیت.
ضرورت تولید این حجم خشونت
با توجه به ظرفیتهای رسانه، هیچ ضرورتی ندارد که بیش از ۸۰ درصد سریالهای ۲ سال اخیر محور قتل باشند. تولیدکنندگان میتوانند از ژانرهای متنوع دیگر شامل درام خانوادگی، طنز، ملودرام انسانی، اجتماعی، تاریخی یا عاشقانه استفاده کنند تا محتوای سالم و جذاب ارائه شود. درواقع ادامه روند کنونی نه تنها کیفیت محتوا را کاهش میدهد بلکه پیامدهای روانی، اجتماعی و اخلاقی جدی برای جامعه دارد.
به نظر میرسد سریالهای ۲ سال اخیر نمایش خانگی نشان میدهند که قتل و خشونت به عنصر مرکزی روایتها تبدیل شده است و این روند علاوه بر کاهش تنوع ژانر، اثرات روانی و اجتماعی منفی بر مخاطبان دارد. عادیسازی خشونت، تهدید احساس امنیت روانی و تغییر الگوهای اخلاقی از پیامدهای مهم این روند است.
با توجه به مباحث مطرح شده به نظر میرسد تولیدات نمایش خانگی به بازنگری فوری نیاز دارد و باید تمرکز خود را بر تنوع ژانر، فیلمنامهپردازی حرفهای و روایتهای انسانی و اجتماعی معطوف کنند. مخاطب نمایش خانتگی سزاوارند که داستانهایی فراتر از خشونت و انتقام مشاهده کند، روایتهایی که زندگی، امید و پیچیدگی انسانی را در مرکز قرار دهند.