کد خبر: 57271 | صفحه ۱ | تاریخ: 30 آذر 1404
فرهنگ و تمدن ایران و نماد اندیشی/ محمدعلی نویدی
یلدا و شبِ چِلّه از منظر نماد شناسی و نماد اندیشی، در فرهنگ و تمدن ایران زمین جایگاه و نقش و اثرِ ممتازی دارد. همانطور که سایر نمادها و نشان ها بیانگر بخش مهمی از معنا، مضمون و واقعیت فرهنگ و تمدن ایرانی است؛ مثل، نوروز، مهرگان و نظایر اینها.
نماد چیست و نماد اندیشی چه کمکی در شناخت فرهنگ ایران دارد؟ و اثرات نماد اندیشی چه می باشد؟ نمادها، همانا، نمودها و نشان ها و رمزهای بود ها و هست ها هستند. هر نمادی « Symbol » در متن روابط بین انسانها فرا گرفته و بکار برده می شود. و در واقع، یک نشان و علامت تفهیم و تفاهم و خِرد و عملکرد جمعی است. مثل، یلدا در نزد ایرانیان. بنابراین، هر یک از جوامع بشری، زبان نمادین « Symbolic » خاص خود را دارد؛ که پاره ای و جنبه ای از جوانب هویت جمعی و فرهنگ عمومی آن جامعه را نشان می دهد و تفسیر می کند. مثلاً، شب چله جنبه ای از هویت و فرهنگ ایران و ایرانیان را باز می نمایاند؛ درفش کاویانی یا اختر کاویان نیز بخشی دیگر از فرهنگ ایران باستان را باز نمود می کند. بدین سان، نمادها و رمزها از مسلمات و مقبولات و مشهورات جوامع محسوب می شوند؛ و از این جهت، نمادها و نشانه ها بیانگر رابطه سوژه ها « آحاد آگاه جامعه » و « اوبژه ها» واقعیات فرهنگی و تمدنی، می باشند. یعنی نماد ها و رمزها، دلالت بر امری واقعی و کلان دارند، آن امر کلان و جاری در شریانهای تاریخ و هستی و حیات جامعه، همان فرهنگ جمعی ایرانیان است.
نکته مهم در نماد اندیشی، این است که دقت کنیم هر یک از نمادها و رمزها آئینهٔ تمام نمای واقعیت و حقیقت یک فرهنگ و تمدن نیستند. بلکه هر نمادی به لحاظ « علاقه شباهت» به مرجع و منبع خود « فرهنگ مقبول و همگانی »، نمایانگر وجهی از وجوه و جنبه ای از جوانب یک فرهنگ و روح جمعی می باشد. بعنوان مثال، با شناخت و آگاهی از یلدا و شبِ چِلّه، نمی توان به کلیت و تمامیت فرهنگ ایران شناخت پیدا کرد و آن را باز نمود. زیرا، هیچ نمادی به تنهایی توان باز نمود کامل یک واقعیت اصیل تاریخی را ندارد. و اساساً، درک و فهم و ضبط و ربط همه زیر و بم های فرهنگ و تمدن در یک نماد ممکن نیست. شرط خردمندی آن است که هر نمادی را در جای خود ارج بنهیم. همه نمادها مهم و ارجدار هستند، زیرا، هم منبع و منشأ آگاهی بخش اند، و هم پُل و پیوند بین امر کلان و امر خُرد، می باشند.
به تصور نویسنده، فرهنگ و تمدن ایران زمین، یک ویژگی ممتاز و متفاوتی هم دارد، و آن این است که فرهنگ ایران، فرهنگ نمادین است. نمادها آئینه های مختلف فرهنگ ما هستند. در واقع، نمادها و رمزها آئینه وار منزلت فرهنگی و تمدنی ایران را باز می نمایانند. یلدا، مفهوم و معنای گذار از تاریکی و بلندی شب سرد را بسوی نور و روشنایی و آگاهی و آزادی، باز نمود می کند.
نمادها بخش خودآگاه فرهنگ و تمدن هستند؛ و با ظهور خود، بخش ناخودآگاه فرهنگ را بازتاب می کنند. یلدا، امری ملموس و نمادین است و با گرامیداشت آن، بخشی از باطن و حقیقت فرهنگ ایران از خفی به ظهور و آشکارگی می رسد. گویی، ناخودآگاه و حقیقت فرهنگ ایرانی در این نماد و دورهمی، خود را آشکار می کند و به مردم صاحب فرهنگ چهره نشان میدهد و رُخ می تاباند. پس نمادها محل پیوندِ ظاهر و باطن واقعیت عمیق، پنهان و لایه لایه هستند. بدینسان، یلدا نشانه ای از پیکر سترگ فرهنگ ایران است. نماد همان نمود است که با بود و هستی در ارتباط می باشد. گاهی ممکن است بزرگداشت یک نماد تماماً ممکن نباشد، مثل زمان کنونی و تورم و گرانی وحشتناک و فقدان توان برای تحقق و تحصّل نمادین یلدا و شبِ چله. لیکن، نمادها و رمزها استمرار پیدا می کنند و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند و می مانند تا واقعیت فرهنگ و اصالت آن را حفظ کنند. طولانی ترین، تاریک ترین و سرد ترین شب هم می گذرد و سیاهی به ستمگران می ماند.
باری، نمادها و نماد اندیشی، ریشه در خویشاوندی و همبستگی و هویت ایرانیان دارد. اگر چنین نبود این رمزها و سمبل ها به فراموشی سپرده می شد. یلدا، علامت اندیشیدن، حرکت، گذر از سختی، تغییر، آینده و شجاعت، خرد جمعی و خودآگاهی ایرانیان است. نماد اندیشی به ما می آموزد که با حفظ هویت جمعی و همبستگی ملی خود، می توانیم در صیرورت و شدن ِ دائمی باشیم. بیاندیشیم، بکوشیم، بسازیم و تغییر کنیم. فرهنگ و تمدن ایران، اگرچه رمزی و نمادین است، لیکن، نماد های ایرانی ، مثل یلدا، واقعی هستند نه اسطورهای. در این نکته دقت لازم است تا عظمت واقعیت ایران در مقابل بزرگی اسطورهای یونان و روم باستان معلوم و آشکار گردد. مکتب ایرانی، رمزی واقعی است نه رمزی اسطورهای. بنابراین، از دل و درون نماد اندیشی، نماد پردازی استنتاج می شود، و منظور از نماد پردازی استفاده ی خردمندانه و اثربخش از نماد ها برای نیل به اهداف عالی جمعی و میهنی است.