سرمقاله
صفحات روزنامه
اخبار آنلاین
این روزها که دوغ و دوشاب قاطی شده، عجایب روزگار کم نیست. هر ادعایی هر میزان که بیبهره از اتقان باشد هم مطرح میشود. اصلاً انگار هیچ ادعایی قرار نیست ذرهای وفاداری به تاریخ و منطق داشته باشد. فضا به قدری هیجانی و بیقاعده شده که میتوان منتظر هر اتفاقی بود. این فضای هیجانی امکان پرداختن به ابهامات اساسی را نمیدهد. ما به عنوان روزنامهنگار اصولاً باید سیاستمداران را به چالش بکشیم و احیاناً مواضع آنان را در مسائل مهم کشف کنیم. رفتار بازیگران را صورتبندی کنیم و بعضاً بر این اساس آینده را پیشبینی کنیم. بیتردید دکتر مصدق نه فقط قهرمان ما در مبارزه با استعمار کهنه انگلیس بارها و در ملی کردن صنعت نفت ایران بلکه نماد آزادیخواهی و مبارزه با استبداد است. درواقع او قربانی راه آزادی است. طبیعتاً روزنامهنگاران و سایر ناظران صحنه یک سوال برایشان ایجاد میشود که موضع رضا پهلوی در مورد کودتای پدرش علیه چهره شاخص آزادیخواهی در تاریخ معاصر چیست؟ قطعاً کاری که او نکرده را نباید به پای او نوشت اما وقتی همچنان اصرار دارد با هویت “شاهزاده” پرچمدار جمهوریخواهی (!) باشد، منطقی است که از او بپرسیم خب نظر شاهزاده درمورد مظالم پدرش نسبت به آزادیخواهان چیست؟ خاصه آنکه وقتی میبینیم او از پاسخ در این امور و حتی یک محکومیت لسانی ساده فرار میکند بیشتر به صرافت پیگیری نظرش میافتیم. یکی از آفات جامعه ایران در موقعیت هیجانی این است که کمتر به گذشته میپردازد؛ کمتر تجربه تاریخیاش را به کار میگیرد. حتی واقعیات گذشته قربانی کینههای حال میشود و درنتیجه شاهد ظهور چهرههای فیک با ادعاهای مضحک و کاریکاتوری و پرتناقض می شویم. مدتی است که جریان رسانهای غربی در یک حرکت هماهنگ و با تقسیم کار دقیق به دنبال چهرهسازی بهزعم خود برای آینده ایران هستند. در این میان تمرکز اصلی بر رضا پهلوی است. در میانه هیجانات شکل گرفته فرصت پرسش و طرح ابهامات اساسی را میگیرند و به محض طرح یک کامنت انتقادی لشکر سایبری هوادار سلطنت به میدان میآید و با فحاشی سعی در خفه کردن هر صدای مخالفی را دارند و هم زمان مدعی دفاع از آزادی هم هستند. اما در پس این هیاهو و جنجال بالاخره اهل فکر میپرسند مگر میشود ادعای دفاع از آزادی را با فحاشی پیش برد. به هرحال در این مجال فرصت پرداختن به تناقضات مدعیان رهبری اپوزیسیون را ندارم و فعلا هم کاری ندارم که رضا پهلوی به غیر از فرزند محمدرضا پهلوی بودن دارای چه کارنامهای برای راستیآزمایی ادعاهایش میباشد؛ ولی در تاریخ نقاط حساسی برای سنجه و راستیآزمایی ادعاهایش وجود دارد. یکی از آن نقاط کودتای ۲۸ مرداد است. او چندباری در معرض این سؤال قرار گرفته و هر بار با عصبانیت خواسته فرار به جلو کند. جالب است یکبار برای انکار نقش پدرش در کودتای ۲۸ مرداد با یک پاسخ خندهدار میزان سطحی بودن خود را به نمایش گذاشت. او در پاسخ مدعی شد که کودتا از پائین به بالاست نه از بالابه پایین! در حالی که بچههای کلاس پنجم ابتدایی هم میدانند برخلاف انقلاب، کوتا از بالا به پایین اتفاق میافتد. حال این سؤال جدی روی میز جناب رضا پهلوی است که چه دیدگاهی درخصوص کودتا دارد؟ البته تناقضات رضا پهلوی یکی دو تا نیست و روزی که این التهابات و هیجانات فرو نشست و البته اگر همچنان او عزم فعالیت سیاسی داشت، میتوان از او پیرامون این تناقضات توضیح خواست. میتوان تاریخ را دقیقتر پیش روی او گذاشت و از او خواست یک بار آن را بخواند و نظرش را بگوید. میتوان از او خواست یک بار دست پدر و مادرش را رها کند، خودش در سیاست راه برود؛ راهِ رفته پدرش را که میدانیم راه رفتن خودش را نیز ببینیم. وقتی بحق در مورد ریز و درشت مسائل باید جمهوری اسلامی پاسخگو باشد، وقتی همه فعالان، در این سالیانِ شفافیت، زیرِ ذره بینِ افکار عمومی رفته اند، چرا رضا پهلوی نرود؟ جالب است اخیرا مستند دخالت بیبیسی در کودتای ۲۸ مرداد به تبع دولت انگلیس از شبکه بیبیسی پخش شد!!!