کد خبر: 7018 | صفحه ۴ | فرهنگ و هنر | تاریخ: 17 فروردین 1402
زندگی و آثار کیومرث پوراحمد بررسی شد
پایان غریب قصه آقای فیلمساز
کیومرث پوراحمد در ۷۴ سالگی از دنیا رفت. روز گذشته اعلام شد که کیومرث پوراحمد کارگردان سینمای ایران چهارشنبه، ۱۶ فرودین ماه از دنیا رفته است.
این فیلمساز متولد سال ۱۳۲۸ در نجف آباد استان اصفهان سال گذشته فیلم «پرونده باز است» را ساخت که در جشنواره فجر شرکت داشت.
گفته می شود علت مرگ کیومرث پور احمد خودکشی در ویلایش در بندر انزلی بوده است.
کیومرث پوراحمد در حالی صبح دیروز زندگی را بدرود گفته که آخرین حضورش در سینما،جای خالی او در جشنواره فجر سال گذشته و نشست خبری فیلمش بود.
این فیلمساز مطرح سینما که آثاری ماندگار در سینما خلق کرده، سال ۱۴۰۱ فیلم سینمایی «پرونده باز است» را ساخت؛ فیلمی که بدون حضور او در جشنواره فجر نمایش داده شد و در نشست مطبوعاتی فیلم در روز ۱۴ بهمن هم گفته شد که «پرونده باز است» آخرین اثر سینمایی این کارگردان خواهد بود. اگرچه معمولا این تصمیمها جدی نمیشوند اما با پایان زندگی پوراحمد، کارنامه فیلمسازی او برای همیشه بسته شد.
او سال ۱۴۰۰ درباره آخرین فیلمش گفته بود: فیلم جدیدم برخلاف آنچه این روزها منتشر میشود، جنایی نیست و همان طور که در پروانه ساخت آن در سایت وزارت ارشاد نوشته شده است، یک ملودرام اجتماعی است و نمیدانم چرا نوشتهاند که من میخواهم فیلم جنایی بسازم! من که در سریال «سرنخ» که یک سریال پلیسی بود، حتی سکانسی نداشتم که قطره خونی نشان بدهم و اسلحهای بکشم، چگونه میتوانم فیلم جنایی بسازم!
«پرونده باز است» به موضوع قتل از سوی یک نوجوان میپردازد و نیز فضای رسانهای را با ایفای نقش یک خبرنگار به تصویر کشیده بود. همین موضوع در نشست خبری فیلم بستر طرح یک سری سوالهای انتقادی شد که تهیهکننده (علی قائممقامی) در اینباره با اشاره به اینکه فیلمنامه به تایید قوه قضائیه رسیده بود، توضیح داد: این فیلم، داستانی از سال ۱۳۹۰ را نمایش میدهد که در آن مقطع این همه خبرگزاری و کانال و … نبوده است. نکته دیگر اینکه ماجرا براساس قانون آن سال است. قانونی که در سال ۱۳۹۲ عوض شد و ما به خاطر همین، اول فیلم میگوییم که داستان این فیلم در ۱۱ سال پیش اتفاق میافتد.
کارگردان فیلمهای «شب یلدا» و «خواهران غریب» در طول این سالها اظهارنظرهای گوناگونی به اتفاقهای سینمایی و نیز اجتماعی مطرح میکرد. او که همیشه نسبت به ممیزیهای زیاد گلهمند بود، سال ۱۳۹۴ در مراسم یادبود هنرمندان درگذشته گفت: ما به طرز ظالمانهای پیر میشویم. حذفها ما را دقمرگ میکند و ما را میمیراند. ما اگر در ۹۰ سالگی هم بمیریم، جوانمرگ شدهایم. بیشتر مرگ و میرهای هنرمندان در میانسالی بوده، همه پیر میشوند و میمیرند.
او تیرماه سال ۱۳۹۹ در گفتوگویی با ایسنا گفته بود: سخت غرق نوشتن یک قصه هستم. تاکید میکنم قصه، نه فیلمنامه. نوشتن این قصه چنان غرقم کرده که مدتهاست نه کتاب خواندهام و نه فیلم دیدهام. نوشتن برای من که نسبت به زبان فارسی حساسیت دارم بسیار زجرآور و با نهایت وسواس انجام میشود و البته به همان میزان که زجرآور است، لذتبخش هم هست.
کیومرث پوراحمد در سالهای گذشته بخشی از داشتههای سینمایی خود مانند جوایز جشنوارههای داخلی و بینالمللی، لوح تقدیر و سپاس، دیپلم افتخار، لوازم و اکساسوار صحنه، جایزه ویژه هیات داوران جشنواره آسیا پاسفیک سال ۲۰۰۷ برای ساخت فیلم «اتوبوس شب»، جایزه مروارید شرق جشنواره نپانگ مالزی برای ساخت فیلم «خواهران غریب»، وصیت نامه «پروین دخت یزدانیان» مادرش و بازیگر نقش «بی بی» در مجموعه تلویزیونی«قصه های مجید» و سیمرغهای بلورین جشنواره فیلم فجر را سال ۱۳۸۷، به موزه سینما اهدا کرد.
گواهی عضویت پوراحمد در آکادمی جشنواره آسیاپاسفیک، نمونه قراردادهای کاری برای ساخت سریال هایی چون «سرنخ» و «پرانتز باز» و فیلمهایی که کارگردانی کرده است از جمله اهداییهای این فیلمساز به موزه سینما است. غرفه کیومرث پوراحمد در تالار معاصران موزه سینما قرار دارد.
زندگینامه کیومرث پوراحمد
در بیوگرافی کیومرث پوراحمد آمده است که او متولد ۲۵ آذر ۱۳۲۸ در نجفآباد کارگردان، فیلمنامهنویس، تدوینگر و تهیهکننده می باشد. او در رشته کارگردانی سینما تحصیل کرده است.
شروع کار پوراحمد کارش با نقدنویسی بود و از ۱۳۵۳ با دستیاری در مجموعه تلویزیونی آتش بدون دود وارد سینما شد. فیلم شب یلدا الهامگرفته از زندگی خود اوست. پوراحمد شرح حال خود را در کتابی تحت عنوان «کودکی نیمهتمام» منتشر کردهاست. مادرش، پرویندخت یزدانیان با بازی در فیلمهای او، کار بازیگری را آغاز کرد و آثار برجستهای با بازی او به ثبت رسید.
دخترش، مریم پوراحمد هم در فیلم شب یلدا به ایفای نقش پرداختهاست. فیلم مستندی دربارهٔ زندگی پوراحمد به نام به خاطر کیومرث به تهیهکنندگی و کارگردانی سید مازیار هاشمی ساخته شدهاست. پوراحمد در شب تقدیر از وی خود را شاگرد مسعود کیمیایی دانست و گفت :این افتخاری برای یک شاگرد است که در مراسم تقدیر از او در کنار استادش قرار گیرد. پوراحمد در سال ۱۳۸۵ فیلم اتوبوس شب را ساخت که مورد تحسین منتقدان و عموم قرار گرفت.
نظر کیومرث پوراحمد درباره فیلمسازی در ایران
والله برای نسل ما که قطعا سختتر شده. برای اینکه در دهه ۶٠، ٧٠ وقتی که تصمیم میگرفتیم فیلم بسازیم، میساختیم؛ کارگردانسالاری بود. ولی تهیهکنندگان ما پخشکننده هم شدند. سینما هم خریدند یا اجاره کردند. الان صاحب سینما تصمیم میگیرد و در واقع هجوم جوانان که آمدهاند. برخیها واقعا خیلی خوب هستند، بلدند و شخص من را شگفتزده میکنند. با هجوم این جوانان، دیگر تهیهکنندگان برای چه با ما کار کنند؟ همان جوانان هم کمتوقعترند و هم حرفگوشکنترند و میتوانند بهشان تکلیف کنند که فلان بازیگر را بگذار و دیگری را نگذار؛ فلان قسمت سناریو را تغییر بده یا نده. با ما که چنین کاری نمیتوانند بکنند.
از همه مهمتر اینکه میگویند فیلم را ٣٠، ٣۵ روزه جمع کن؛ به ما که نمیتوانند بگویند. اگر هم بگویند، من میگویم مگر زباله است که جمعش کنم! این فیلم است و باید پلانبهپلان آن را خلق کرد و زمان معمول و معقول برای یک فیلم خوب دو ماه است. اما الان رایج شده و میگویند ٣٠، ٣۵ روزه جمعش کن! طبیعتا برای نسل ما که به خودمان و سینما متعهدتریم، بسیار سختتر شده. نشانه آن همین است که من در دهه ۶٠، ٧٠ سالی حتما یک فیلم میساختم. حالا الان چهار، پنج سال یک فیلم میسازم! بهخاطر سختیای است که در تولید وجود دارد.
شخصیت کیومرث پوراحمد در جوانی
من شخصاً خیلی گوشه گیر بودم و همیشه سرم به کار خودم بود و بخش عمده هیجاناتم در خواندن یک رمان، شعر و یا کشف یک فیلم ارضا می شد. اینکه بروم یک فیلم را ببینم، نقدهایش را توی نشریه های مختلف پیدا کنم، بخوانم و باز بروم فیلم را ببینم و این بار بهتر و آگاهانه تر ببینم… عشق به سینما آنقدر در من زیاد بود که اصلاً حواسم به چیز دیگری نبود و سینما و البته کتاب و نقد و رمان و تاریخ و این چیزها کفاف می داد. جوان های امروزی با تمام محدویت ها امکاناتی که برای تفریح و سرگرمی دارند با دوره جوانی ما قابل قیاس نیست.
کیومرث پوراحمد در برنامه خندوانه از خاطرات کودکی اش گفت:
ما نجف آبادی هستیم و من فقط آنجا به دنیا آمدم، اصفهان که آمدیم در مدرسه و محله لهجه ی مرا مسخره می کردند، چون لهجه ما با اصفهانی ها فرق دارد. من هم از لهجه ی اصفهانی خوشم نمی آمد، لکنت زبان هم داشتم، به همین خاطر همه اش در خانه بودم و مشق می نوشتم و به مادرم کمک می کردم تا سنم رفت بالاتر و با کتاب آشنا شدم و… – درسم خیلی خوب نبود، فضای مدرسه زمان ما خیلی بد و تلخ بود، من لکنت زبان داشتم و زبانم می گرفت، فارسی را باید از رو می خواندیم و من زبانم می گرفت، معلم با چوب می زد توی سر من و می گفت چرا ادا اطوار درمی آوری، یا انشاء که می خواندم زبانم می گرفت و … – من سر جشنواره فیلم کودک و ساخت قصه های مجید که به اصفهان رفتم دوباره با لهجه ی اصفهانی آشتی کردم.
من ماست ترش هم داشته ام، یعنی فیلم های بد. مثل اولین فیلمم، تاتوره. بعد ها هم فیلم بد داشته ام. وقتی می خواهی فیلم بسازی مقیدی و متعهدی، دوست نداری فیلم بد بسازی، اما یک وقت در نمی آید و اشتباه می کنی، یک بار هم یک بلایی سرم آمد و فکر کردم که خیلی بلدم، اما … فهمیدم که نباید به خودت غرّه شوی.
در پاسخ به این پرسش که فیلم کمدی نمی خواهید بسازید؟ چرا، می خواهم، اما خودش باید بیاید، من هیچ وقت نگفتم، مثلاً فیلم عاشقانه می خواهم بسازم، یک چیزی می آید، از زندگی، خبر یا … چنگ می اندازد توی وجودم و می گوید من را بساز.