کد خبر: 9551 | صفحه ۱۱ | ایران و جهان | تاریخ: 03 خرداد 1402
روایتی دیگر از مواجهه با همسایه شرقی
مشکل ایران با طالبان فراتر از حق آبه هیرمند است
پس از دههها تنش بر سر حقآبه در ۲۲ اسفند ۱۳۵۱ میان دولتهای وقت کابل و تهران توافق شد، حقآبه ایران از مجموع شش میلیارد و ۵۰۰ میلیون مترمکعب آب هیرمند، ۸۲۰ میلیون مترمکعب باشد، اما حالا حاکمان امارت اسلامی افغانستان پس از بازگشت بر مسند قدرت در کابل، نه تنها قصد ندارند حقآبه ایران را بدهند بلکه با لحنی آکنده از توهین و تهدید به درخواست مقامهای سیاسی ایرانی پاسخ میدهند.
هیچ یک از مقامهای ارشد طالبان، تا کنون واکنشی رسمی به منازعه جدید کابل و تهران بر سر حقآبه هیرمند نشان ندادهاند، اما انتشار ویدئوها و اظهارات آمیخته با تمسخر از سوی برخی اعضا و حتی رهبران این گروه جهادی، موجی از خشم و نگرانی را در افکار عمومی ایرانی به همراه داشته است. اینکه اعضای طالبان نه تنها هشدارهای ایران را جدی نمیگیرد، بلکه واکنشهایی با محتوای تهدیدآمیز، مساله تنش تهران و کابل بر سر حقآبه هیرمند را دو چندان پیچیده کرده است. حالا با مسالهای فراتر از یک موضوع محیط زیستی مواجه هستیم؛ مسالهای تحت عنوان «امارت اسلامی طالبان.» امارتی که شاید از همان ابتدای کنترل طالبها بر کابل تهدیداتاش نادیده انگاشته شد و حالا نیز تعامل با آن خود یک صورت مساله جدی است.
آنگاه که فیلمهای ورود نیروهای طالبان به کابل در ۱۵ آگوست ۲۰۲۱ (۲۴ مرداد ۱۴۰۰) فضای مجازی و رسانهها را پر کرده بود، برخیها از تغییر ماهیت این گروه تندرو سخن میگفتند. آنها با قاطعیت چنین میگفتند: «این طالبان دیگر آن طالبان سابق نیست؛ آنها از گذشته درس گرفته و میتوان با امارت اسلامی جدید تعامل سازنده داشت.»
اما طالبان به شکل آشکار از همان ابتدا به حکومت ائتلافی و تقسیم کیک قدرت «نه» گفت. در دوسال گذشته نیز حمایت از پشتونها و ظلم به فارسزبانها هزاره در افغانستان جاری و ساری بوده است. برخوردهای گاه و بیگاه مرزی طالبان با نیروهای مرزبانی ایران نیز در چند نوبت رخ داد. در مواردی نیز اعزام عناصر مجرب و آشنا با فنون نظامی به داخل ایران از سوی طالبان مشاهده شد، اما ظاهرا هیچیک از این موارد کافی نبود که به عمق مسالهساز بودن طالبان در آینده پی برده شود.
به گزارش فرارو، درنهایت این کارشکنی طالبان در تخصیص حقآبه ایران و اقدامات این گروه در انحراف مسیر آب و ایجاد بندهای متعدد بود که زنگهای هشدار را علنی به صدا در آورد. جایی که ما اعتراض کردیم و هشدار و اخطار دادیم، اما اعضای امارت اسلامی با توهین و تهدید پاسخ دادند. بی احترامی دیپلمات طالبان به حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه ایران که چند روز پیش به دعوت وزارت خارجه از نمایشگاه کتاب بازدید کرد، یکی از این نمونهها بود.
حسین امیرعبدالهیان در توییتی نوشت: «در ماههای اخیر مکررا از ملامتقی، سرپرست وزارت خارجه افغانستان خواستم طبق عهدنامه هیرمند، به تعهدات خودشان عمل کنند و امکان بازدید هیاتهای فنی و سنجش میزان آب را فراهم کنند، که نکردند. سیستان از خشکسالی رنج میبرد. ملاک بود و نبود آب بازدید فنی و عینی است و نه صدور بیانیه سیاسی.» قاضی عبید، دیپلمات طالبان نیز در پاسخ به وزیر امورخارجه نوشت: «نام را اینطور بنویس: محترم الحاج مولوی امیرخان متقی وزیر امورخارجه.»
چرا طالبان بر طبل ستیز و عدم تعامل میکوبد؟
در میانه تنشهای تهران با طالبان در ماجرای حقآبه، برای بسیاری این پرسش مطرح است که چرا این گروه در قبال درخواست ایران، رویکرد تهدید، تمسخر و حتی پیشنهاد دریافت تیل (سوخت و بنزین) در برابر آب را مطرح میکنند؟ در بررسی این امر میتوان از دو بُعد صورت مساله را مورد بررسی قرار داد. یکی تحلیل ماهیت امارات اسلامی و گروه طالبان است و دیگری، فرضیات موجود در تحلیل واکنشهای اخیر طالبان.
مساله این است که طالبان بعد از بازگشت به قدرت در افغانستان (۲۰۲۱) تفاوت چندانی با نسخه قبل از ۲۰۰۱ خود ندارد. همچنان بخشی بزرگ از رهبران آن معتقد به جهاد بوده و ایران را دشمن امارت خود تعریف میکنند. حتی برخی از اعضای این گروه باور دارند در صورت افزایش قدرت باید علیه ایران جهاد در پیش گرفت. یعنی طالبان همچنان همان ماهیت پیشامدرن و سازشناپذیر خود در عرصه حکمرانی و تعاملات خارجی را حفظ کرده است؛ لذا انتظار تعامل منطقی از سوی طالبان با ایران در موضوع حقآبه هیرمند، بیش از آنکه واقعبینانه باشد، بیشتر در دایره همان خوشبینیهای خارجی از واقعیت قرار میگیرد.
در بُعد دوم در چرایی واکنشهای آمیخته با توهین، تمسخر و تهدید طالبان فرضیاتی همچون هدایت شدن از خارج و جنگ طلبی خود خواسته طالبان قابل طرح هستند. برای این فرضیات استدلالهای نیز میتوان مطرح کرد. برخی نیز بر این باور هستند که نوع واکنش طالبان به ایران در موضوع حقآبه هیرمند، از سوی دولتهای خارجی (به طور خاص آمریکا) هدایت میشود. اما شاید فرضیه واقعبینانه همچنان این باشد که کنشهای اخیر طالبان، برآیند و تایید کننده ماهیت واقعی این گروه است. یعنی جهانبینی و افق سیاسی طالبان در همین حدود است.
با طالبان چه باید کرد؟
حتی در صورت حل پرونده حقآبه هیرمند، بر کسی پوشیده نیست که همچنان طالبان و تداوم حکمرانی این گروه بر امارت اسلامی، در مقام مسالهای جدی برای ایران باقی خواهد ماند. مسالهای که از درون خود این سوال کلیدی را به همراه دارد: «راهحل چیست؟ با طالبان چه باید کرد؟»
برخیها معتقدند که ایران حالا که طالبان زبان منطق و دیپلماسی را درک نمیکند، باید به ابزار زور و قوه قهریه متکی شود.. باید توجه داشت که جنگ از میان تمامی گزینههای میتواند آخرین انتخاب ایران باشد. تردیدی وجود ندارد که ایران از توان نظامی کافی برای در هم کوبیدن نیروهای طالبان برخوردار است، اما تبعات بالای بروز یک جنگ در مرزهای شرقی کشور میتواند بسیار سنگین باشد.
بر خلاف سناریوی نخست، برخی دیگر بر این باور هستند که ایران باید از ابزارهای غیرنظامی خود برای تنبیه طالبان بهره بگیرد. برای نمونه محمد سرگزی نماینده زابل در مجلس با بیان اینکه امروز بیش از ۷ میلیون تبعه افغانستانی در ایران زندگی میکنند، بازگرداندن این جمعیت را پیشنهاد میدهد. این سناریو نیز با وجود عملی و موثر بودن، بر خلاف عرف و اخلاق سیاسی ایرانی بوده و است.
برخی دیگر پیشنهاد میدهند که ایران حمایت از گروههای شیعی داخل افغانستان را افزایش دهد تا آنها بتوانند قیامهای علیه کابل ترتیب بدهند. این سناریو در سالهای آتی میتواند معقولترین گزینه در عرصه مواجهه تهران با طالبان باشد.
سناریو دیگری که طی سالهای اخیر در مواجهه با موضوع حقآبه هیرمند مطرح شده بر مبنای لزوم تامین آب سیستان با تکیه به ظرفیتهای داخلی بدون باجدهی است. اساس سناریو حاضر این است که ایران به هیچ عنوان نباید در برابر درخواست طالبان برای طلب دریافت پول یا نفت در مقابل تحویل آب تسلیم شود، اما همزمان باید بهرهگیری از ظرفیتهای داخلی را مدنظر داشته باشد.