سرمقاله

دیوار اعتمادی که سخت بالا می‌رود ‪/‬ ژوبین صفاری

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • برگزاری رویداد ایران‌هلث با حمایت همراه اول نمایشگاه بین‌المللی ایران هلث با حمایت همراه اول به عنوان نخستین اپراتور سلامت کشور، برگزار می‌شود.
  • اعلام بسته تخفیفی ایرانسل ویژه روز جهانی ارتباطات
  • افتتاح پروژه‌های ارتباطی ایرانسل با حضور رئیس‌جمهور به مناسبت روز جهانی ارتباطات
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 11626  |  صفحه ۱  |  تاریخ: 11 تیر 1402
    از امپراتور روم و اسقف پراگ تا نازی‌های آلمان و دولت امروز سوئد!
    آتش بازی و کتاب سوزی در اروپا؛ یک مرض تاریخی
    دولت سوئد با استناد به اصل آزادی، به یک فرد عراقی اجازه داده است با حمایت پلیس، کتاب قرآن را آتش بزند. این کار، در سوئد مسبوق به سابقه است؛ از جمله در بهمن گذشته نیز یک شهروند این کشور به بهانه مخالفت ترکیه با عضویت سوئد در ناتو، یک قرآن را در استکهلم آتش زد!
    به گزارش عصر ایران، در‌این‌باره چند نکته قابل تأمل است:
    1 - کتاب سوزی‌، آن هم با اجازه رسمی یک دولت در قرن بیست و یکم، از عجایب روزگار است. اگر حکومت عقب مانده‌ای مانند طالبان اجازه کتاب سوزی می‌داد یا حتی خود کتاب می‌سوزاند، می‌شد آن را به جهالت نهادینه شده در این گروه متحجر نسبت داد ولی وقتی یک دولت اروپایی مدعی برخورداری از بالاترین استانداردهای حقوق بشری و دموکراسی و آزادی چنین می‌کند، باید قبل از هر چیزی به نسبت واقعی آن دولت و این مفاهیم والای بشری تردید کرد.
    2 - دولتی که اصل “آزادی” را مترادف با آزاد بودن توهین به عقاید یک چهارم جمعیت کره زمین می داند، اساساً معنای آزادی ا به درستی متوجه نشده است و در اصل این نفهمی، با حکومت های آزادی ستیزی چون کره شمالی و طالبان، یکسان است. آنها یک جور نمی فهمند و اینا هم جور دیگر نمی فهمند!
    ‌3‌ - اهانت به ادیان، مغایر بخش آخر ماده 18 اعلامیه جهانی حقوق بشر است؛ این ماده می‌گوید:
    هر انسانی محق به داشتن آزادی اندیشه، وجدان و دین است؛ این حق شامل آزادی عقیده، تغییر مذهب و آزادی علنی کردن آیین و ابراز عقیده، چه به صورت تنها، چه به صورت جمعی یا به اتفاق دیگران، در قالب آموزش، اجرای مناسک، عبادت و برگزاری آن در محیط عمومی یا خصوصی است و هیچ فردی حق اهانت و تعرض به فرد دیگری به لحاظ تمایز و اختلاف اندیشه ندارد.
    طبق این ماده، اهانت‌های مبتنی بر دین و مذهب و اندیشه ممنوع است و نمی توان به بهانه آزادی ابراز عقیده به عقاید دیگران توهین کرد و چه اهانتی بالاتر از سوزاندن کتاب آسمانی یکی از ادیان بزرگ دنیا؟
    آیا کسی در دولت سوئد این را نمی‌فهمد؟ یا می‌فهمند و تجاهل می‌کنند؟
    آیا تیغ بر احساسات میلیاردها انسان زدن، نقض حقوق بشر نیست؟ چطور است که در برخی کشورهای غربی، دادگاه‌ها حکم می‌دهند که فلانی با کارش باعث تألمات روحی دیگری شد و باید غرامت دهد ولی وقتی ایراد تألمات روحی ابعاد میلیارد نفری پیدا می‌کند، می‌شود مصداقی از آزادی؟!
    آیا از نظر حاکمان سوئد، اعلامیه حقوق بشر صرفاً مواقعی خوب است که به استناد آن، کشوری را محکوم کنند ولی از انطباق عملکرد خود در قبال سایرین با این اعلامیه، عاجز باشند؟!
    4 - در جهانی که ارتباطات فیزیکی و مجازی، روز به روز ساده تر شده و انسان‌ها تعامل نزدیک‌تری با هم دارند، “عقل” حکم می‌کند که حاکمان جهان، خردمندی بیشتری برای زندگی مسالمت آمیز آدمیان در کنار هم به خرج دهند.
    آیا پاک کردن کفش با صفحه‌ای از قرآن و سپس سوزاندن آن در منظر عام، تنش زاست یا صلح آفرین؟ آیا این کار، مسلمانان را خشمگین و دلشکسته نمی کند و آیا می تواند زمینه ساز خشونت باشد؟ آیا اگر قرار باشد مسلمانان و مسیحیان و یهودیان و بوداییان و ... هر روز به مقدسات هم توهین کنند، دنیا جای امن تری برای زندگی خواهد بود؟ آیا همان سوئد جای امنی باقی خواهد ماند؟!
    آیا قرآن سوزی، منجر به اسلام ستیزی و تنش علیه مسلمان و خشم متقابل آنها نخواهد بود؟
    چگونه یک دولت مسؤول می تواند به خود اجازه دهد که یک فرد ابله، این چنین زمینه ساز تنش در جهان امروز باشد؟ آیا جهان پرتلاطم امروز، به حدی آرامش دارد که حوصله حاکمان سوئد سر رفته و خواسته اند کمی هم التهاب بدان بیفزایند تا دنیا از یکنواختی در بیاید؟ کم تنش و درد و دردسر دارد دنیا؟!
    5 - گویا اروپایی‌ها با سوزاندن، الفتی دیرینه دارند و باید هر زمان چیزی را بسوزانند؛ فرقی هم نمی‌کند که:
    وایکینگ‌ها، کشتی‌ها و روستاهای همدیگر را بسوزانند،
    یا در استادیوم کولوسیوم رم، برده ها و اعدامی را زنده زنده آتش بزنند،
    یا دیوکلسین (امپراتور روم)، کتاب‌های مسیحیان را در سال ۳۰۳ میلادی آتش بزند،
    یا اسکندرشان، تخت جمشید و هزاران کتاب را در ایران را بسوزاند،
    یا سوزاندن کتاب‌های جان ویکلیف توسط اسقف اعظم پراگ در سال ۱۴۱۰ میلادی باشد،
    یا سوزاندن 400 هزار جلد کتاب بعد از جنگ آندلس باشد،
    یا فرانسوی‌های اشغالگر، مزارع آفریقایی‌های بینوا را به آتش بکشند،
    یا در دو جنگ جهانی، خود اروپا را غرق در آتش کنند،
    یا کتاب سوزی‌نازی‌ها در 10 می 1933 باشد،
    یا صرب‌ها در اواخر اروپای قرن بیستم، مساجد و خانه‌ها و جسدهای زنان بوسنیایی را بعد از تجاوز آتش بزنند،
    و یا اگر هیچ کدام هم نشد، در سوئد، قرآن را به آتش بکشند!
    گو این که راست گفته‌اند ترک عادت موجب مرض است ولی ای بسا، برخی عادت‌ها، نهایتاً گریبانگیر صاحب عادت هم بشود!